غروبِ كاوه به هنگام بلوغ
نويد صالحي
مرگ رفيق سخت است به خصوص وقتي كه منتظر نشستهاي تا اثري جديد از او به دستت برسد؛ طلوعِ هفدهمين روز بهمن، مصادف بود با غروبِ كاوه بهمن، نويسنده و شاعر و مترجم كشور كه شوربختانه، به دليل بيماري، چند سالي بود عزلت و تنهايي اجباري پيشه كرده بود؛ كاوه متولد سال ۴۴ بود و با روزنامهنگاري وارد عرصه ادبيات شد؛ در تمام طول عمر ادبي خود، بيش از هر موضوعي، به ادبيات جنگ و انقلاب پرداخت. همكاري با ماهنامه ادبيات داستاني سبب شد تا كاوه با دقت و صبوري به نگارش زندگي بشر امروز بپردازد. از سال ۱۳۷۰ با انتشار نخستين كتاب خود، «بازي آن روزها» فصل جديدي را گشود.
برگزاري جلسات نقد و بررسي ادبيات داستاني در حوزه هنري از ابتكارات او بود. بهمن از جمله نخستين افرادي بود كه تلاش بسياري در ايجاد و راهاندازي فرهنگسراي پايداري كرد و پس از سقوط رژيم بعث، با انتشار مجموعههاي يادماندگار و نيمه پنهان جنگ، آغازگر جريان بررسي فرهنگي جنگ
در عراق شد.
همزمان به همراه همسرش ترجمه اشعار هرولد نيتر، هيوكوك، ديويد رابرتر را آغاز كرد و فعاليت در اين حوزه را تا پايان عمر با ترجمه داستانهاي دانيل خارمس ادامه داد. رمان سرد سفيد كاوه بهمن برنده جايزه كتاب سال دفاع مقدس شد و با آنكه انتظار ميرفت پس از اين جايزه، فضاي فعاليت بار ديگر براي او باز شود اما چنين نشد و عملا در چند سال اخير كاوه بهمن خانهنشين شد.
بهمن در تمامي آثار خود، بيش از هر چيز سرنوشت انسانها را بررسي ميكند و تنفرِ مردمان كشورش از جنگ را به نمايش ميگذارد؛ از ديگر سو، ايستادگي و مقاومت بينظير مردم در برابر تجاوز بيگانه، به همان شكل كه در جامعه اتفاق افتاد در قصههاي كاوه بيان شده است.
جنگي كه بود، حافظ، خروس در استوانه سيماني، رمان نور در غياب انسان، سرد سفيد و بازي آن روزها از جمله رمانهاي منتشر شده كاوه بهمن است.
سردبيري دور دوم ماهنامه فرهنگ پايداري از ديگر فعاليتهاي او بود، در اين دوره، كاوه بهمن فصل جديدي از تاريخ شفاهي جنگ را كه مغفول مانده بود، در دستور كار خود قرار داد و شايد براي نخستينبار خاطراتِ سربازان وظيفه جمعآوري و منتشر شد.
نوشتن از فعاليتهاي او در عمر كوتاهش، بيشك به كتابي بدل ميشود و حيف و صد افسوس كه مجبورم در رثاي او بنويسم؛ كاوه بهمن مظلوم بود و بهشدت حريم مقدس ادبيات را پاس ميداشت. هرگز به خاطر ثروت و قدرت قلم فروشي نكرد و در تمام طول عمرش هرچند كه داستانهاي ديگري در ساير ژانرها نوشته بود، اما هميشه ادبيات جنگ را در اولويت قرار داد؛ هيچگاه از اعتقاد خود عقبنشيني نكرد.
در سالهاي پاياني عمر خود به ترجمه آثار دانيل خارمس پرداخت و قرار بود كه مجموعهاي از آن را منتشر كند كه مرگ امان نداد.
حالا او در قطعه هنرمندان و در كنار پدر همسرش استاد حدادي، پس از تحمل درد و رنج بسيار آرميده و شايد مرگ او بهانهاي شود براي بازخواني آثارش و نشر آنچه به يادگار گذاشته است. نامش جاودان.