• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4308 -
  • ۱۳۹۷ يکشنبه ۲۸ بهمن

وضعيت بودجه جشنواره تئاتر فجر و روياهاي ما

تئاتر بي‌چيز را باور نكنيد

بابك احمدي

 

 

تئاتري‌ها امسال بودجه چنداني براي برگزاري جشنواره تئاتر فجر در اختيار نداشتند. به قول جماعت بازار «في» قيمت‌ها براي تئاتري‌ها، امسال درست مانند سال گذشته در نظر گرفته شد، فقط كافي است براي رسيدن به خروجي تئاترشهر يا همان كاخ جشنواره! از زيرگذر چهارراه وليعصر (عج) عبور كنيد. آن وقت است كه به خوبي با تغيير قيمت‌ها (پارچه و خشكبار و ترشي‌جات و...) مواجه مي‌شويد؛ البته اگر پيشاپيش احساس نكرده باشيد. اصلا چرا زير زمين؟ پياده‌راه مقابل تئاترشهر را ديده‌ايد؟ روي زمين. جشنواره نوروزي از ماه‌ها قبل برپاست. به قول دوستي، يك جشنواره ما برگزار مي‌كنيم، يك جشنواره هم دستفروشان عزيز زحمتكش. از شير مرغ تا جان آدميزاد موجود است. طوري شده كه مهمانان خارجي جشنواره‌ مانده‌اند، اين تئاتر خياباني مهيج را تماشا كنند يا حواس‌شان به اجراي خودشان باشد. بندگان خدا اگر سال‌هاي قبل به ايران مي‌آمدند، ناچار بودند محض گشت و گذار يك‌سر تا بازار بزرگ تهران بروند، حالا لازم نيست اين همه طي مسير كنند. احتمالا شهرداري منطقه هم به فكر افزايش جذابيت‌هاي توريستي و گردشگري است كه تصوير بلال‌فروشي و دل و جگر مقابل ورودي سالن اصلي كاخ جشنواره ما جمع كه نمي‌شود هيچ، هر سال هم تقويت مي‌شود. اصلا سوال؛ چطور وقتي كار به تئاتري‌ها مي‌رسد تمام هزينه‌ها بايد ثابت بماند؟ چرا دستفروش‌ها روبه‌روي مجتمع موبايل‌فروشي و سينمايي چهارسو يا پرديس ملت بساط نمي‌كنند؟ چرا كاخ سينمايي‌ها كه با ارقام ميلياردي و في به‌روز شده فيلم مي‌سازند، اين‌طور محاصره نمي‌شود؟ فقط تئاتر بچه نامادري است؟

روز چهارم جشنواره براي تماشاي نمايش «گزارشي مرگبار از فصل سياه خواب...» به كارگرداني جواد صداقت و الهام ابني از بروبچه‌هاي مستعد جنوب به سالن چهارسوي تئاتر شهر رفتم. سمت راست صحنه پنج، شش جعبه مقوايي چيده بودند و بازيگر زن (الهام ابني) روي جعبه‌ها نشسته بود. شخصيت مرد (حشمت‌اله غضنفر) در ميانه صحنه قلياني گذاشته بود و كنارتر چند بازيگر نوجوان... تمام مواد ساخت و ساز نمايش شامل يك پارچه قرمز، چند ظرف غذا و چند گالن خالي بود. تئاتر بي‌چيز به معناي واقعي كلمه؛ گرچه به نظرم نمايشي كه روي صحنه نفس‌هاي گرم بچه‌هاي جنوب و آواي اين خطه خون گرم را داشته باشد از يك منظر همه ‌چيز دارد. صحنه‌هايي چنين مهجور و خلاصه در آثار اكثر گروه‌هاي شهرستاني به چشم مي‌آيد. گويي به وضعيتي دچار شده‌ايم كه مولفه‌هاي تئاتر بي‌چيز به شاخصه و ويژگي زيبايي‌شناختي‌ تئاتر تمام استان‌هاي ما بدل شده و تاكيد دارم اين مساله‌اي است كه نمي‌توان و نبايد به سادگي از كنارش گذشت. باور كنيد اينكه هنرمندان جوان و باتجربه شهرستان‌هاي ما نمي‌توانند روي صحنه روياهاي‌شان را محقق كنند و مدام بايد به همه‌ چيز تخفيف بدهند، اصلا اتفاق خوشايندي نيست. اگر فرزندان ما نتوانند روياي‌شان را روي صحنه محقق كنند، هيچ تصوير روشني از آينده نخواهند داشت. اينجا روي صحبتم بيشتر با مسوولي است كه وظيفه دارد به وضعيت مالي و بودجه‌اي تئاتر كشور سروسامان بدهد. حالا تصور كنيد، بيرون از ساختمان رويايي تئاتري‌ها يعني «تئاترشهر» پر شده از بلال و دل و جگر و قلوه، درونش هم صحنه‌هاي خالي بي‌چيز. اين بچه‌ها بايد تا كجا شما را درك كنند؟ بودجه نيست؟ چشم! حداقل براي تصوير خون و جگر و قلوه‌ فكري كنيد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون