درباره نمايش «بدون تماشاگر» اجرا شده در جشنواره تئاتر فجر
با و بدون تماشاگر
محمدحسن خدايي
اگر هر دوره تاريخي را واجد نوعي نظم سياسي و لاجرم نظام زيباشناسي فرض كنيم، نمايش «بدون تماشاگر» در باب دوران معاصر و نظام زيباشناسي است كه به هنرمندان توصيه ميشود در آثارشان مورد عنايت قرار دهند. همچنان كه «بدون تماشاگر» به نوعي بازنمايي كننده شيوه توليد تئاتر اين روزهاي ما هم هست. يك مكانيسم كه از ايده شروع شده و در فرآيند طولاني توليد، مجبور است نسبت خود را با دولت، بازار سرمايه و مخاطبان روشن كند. گاه البته اين سفر اوديسهوار چنان دشوار مينمايد كه گروه اجرايي، دست از كار شسته و عطاي توليد را به لقاي آن ميبخشند. «ابوالفضل كاهاني» در مقام نويسنده و «امير اخوين» به عنوان كارگردان به قسمت مهمي از همين مراحل توليد تئاتر ميپردازند. يعني همان مواجهه حساس و سرنوشتساز و البته هميشگي نويسنده و كارگردان با نماينده شوراي نظارت و ارزشيابي. روندي كه گاه شكل مشورتي، گاه نظارتي و حتي زيباشناسانه پيدا ميكند و در اجراي امير اخوين هر 3 شكل را ميتوان مشاهده كرد. از قضا درهم تنيدگي مشورت، نظارت و زيباشناسي در رويكرد كارشناسانه نماينده شوراي نظارت و ارزشيابي در «بدون تماشاگر» لحظاتي قابل اعتنا خلق كرده كه لحن عبوسي ندارد و يكي از اجراهاي خوب ماست.
اجرايي كه رابطه دولت و اهالي تئاتر را تعين ميبخشد. در «بدون تماشاگر» در دو سطح، ملاقات نماينده شورا با كارگردان را ميبينيم. در سطح اول يك نمايشنامه دوپردهاي كه مواجهه نماينده شوراي نظارت را با كارگردان نمايش ميدهد. البته با جابهجايي نقش زن و مرد. سطح دوم گويا ملاقات كارگردان است با نماينده شورا در رابطه با نمايشنامه دو پردهاي. اجراي 90 دقيقهاي امير اخوين بر نقاط حساسي انگشت گذاشته كه بيانگر ناشفاف ماندن قوانين، نامعلوم بودن خطوط قرمز و صد البته تفسيرهاي شخصي نماينده شوراست. در واقع قوانين تصويب شده در رابطه با تئاتر مدام بايد با عرف، شرع و مسائل اجتماعي و سياسي هماهنگ شوند. «بدون تماشاگر» استعارهاي است از خالي كردن صحنه تئاتر و رفتن به پشت صحنه و نشان دادن رابطه نهادهاي مسوول با توليدكنندگان تئاتر. در همان نقطهاي كه تماشاگران غايب هستند و امكان داوري طرفين ماجرا مهيا نميشود.
در نهايت با اجرايي روبهرو هستيم كه با تسامح ميتوان آن را نوعي متا- تئاتر ناميد. اما نه لزوما نشان دادن تلاش يك گروه اجرايي براي توليد يك تئاتر بلكه نشان دادن آن لحظهاي كه كارگردان مقابل نماينده شوراي ارزشيابي مينشيند و در باب مسائل مختلف اجرايي از قبيل تم نمايش و حساسيتهاي عرفي و شرعي جامعه گفتوگو ميكند. از اين منظر «بدون تماشاگر» چشمانداز تازه و قابل اعتنايي گشوده و در دام كليشههاي همچون «كارگردان مظلوم» و «نماينده سختگير شوراي نظارت» نيفتاده بلكه با ظرافت اين مكانيسم هميشگي را به نمايش گذاشته كه چگونه مناسبات را تنظيم و گاه امكان خلق كردن و گاه مستوجب دلزدگي است.
علي سرابي با آن لهجهاي كه انتخاب كرده و مدام به كارشناس ادبيات نمايشي بودن استناد ميكند، توانسته به طربناكي اجرا كمك شاياني كند. همچنانكه آزاده صمدي به خوبي نقش زني مقتدر و البته منقاد را ايفا كرده است. «بدون تماشاگر» با حضورتماشاگر لطف ديگري دارد.