ادامه از صفحه اول
پرسشهايي از آقاي قاليباف
از طرفي در دوره شهرداري آقاي قاليباف كشور با مشكلات مالي كمتري به نسبت امروز روبرو بود و شهرداري هم منابع مالي بيشتري در اختيار داشت اما اكنون منابع درآمدي گذشته ديگر عايدي براي شهر ندارند و ناپايداريشان روشن است. به نظر ميرسد كه سخنان شهردار اسبق تهران در چارچوب دعواي سياسي ميان جناحها است. تقليل مباحث كلان مديريت شهري تهران به دعواي سياسي موجب شده تا در سالهاي گذشته مسائل مهم شهر تهران به قوت خودشان باقي بمانند و حل و فصل نشوند. اكنون كه آقاي قاليباف تمايل دارند درباره دوره مديريتيشان در شهر تهران سخن بگويند پرسشهايي وجود دارد كه انتظار ميرود به آنها پاسخ دهند. براي سنجش و قضاوت درباره عملكرد آقاي قاليباف خوب است كه بايد بدانيم ايشان و همكارانشان براي رفع چالشهاي اساسي مديريت شهري تهران چه كردهاند و كدام يك از بحرانهاي مديريتي شهر تهران حل و فصل شده است. اكتفا كردن به بيان آمار اجراي پروژههاي عمراني كافي نيست. شهردار موفق كسي است كه بتواند براي چالشهاي اصلي سيستمش راهحل پيدا كند و گرنه اجراي پروژههاي عمراني كاري است كه عموم شهرداران با كيفيتهاي متفاوت انجام ميدهند. به همين دليل قرارداد بستن و سفارش كار دادن شاخص مناسبي براي سنجش كارآمدي نيست. اگر شهرداري بتواند مشكلات ساختارياش را حل كند و دگرگوني پارادايمي ايجاد كند در رديف شهرداران نوآور قرار ميگيرد. يكي از اين چالشها نبود منابع درآمدي پايدار در تهران است كه شهرداري با آن از گذشته روبرو است. آيا ايشان موفق شد براي شهرداري منابع جديد و پايدار درآمدي تعريف كند؟ ممكن است گفته شود كه ايشان شهرداري را در همين وضعيت تحويل گرفته بود؛ سخن درستي است. اما كسي كه ادعاي مديريت شايسته دارد بايد بتواند براي چالشهاي ساختاري چارهانديشي كند. در دوراني كه درآمدهاي كشور خوب بود تهران هم با شيوههايي مانند فروش تراكم كه از دهه 70 پايهگذاري شده بود، اداره شد. اما حالا ديگر اين منابع درآمدي ته كشيده است. از طرف ديگر شهرداري با مساله تورم نيروي انساني روبرو است. بايد روشن شود در دوره آقاي قاليباف براي حل اين مساله چه تمهيدي انديشيده شده است. به جز اينها دموكراتيك كردن نظام مديريت شهري، افزايش قدرت شهروندان، آلودگي هوا و چالشهاي محيط زيست در تهران و كاهش فساد اداري از ديگر چالشهايي است كه خوب است آقاي قاليباف دستاوردهايشان را درباره آنها توضيح دهند تا همگان بدانند كه براي رفع اين بحرانهاي ساختاري چه شده و چه نتايجي در بر داشته است.
تشييع پشت در بسته
يك ايران بود و يك جامعه مذهبي كه با حدود يك دهه قبل انقلاب با محوريت دكتر شريعتي ميگذشت. چه حاميانش كه جوانان انقلابي و دلسوخته ومذهبي و ضد ستم بودند وچه مخالفينش كه عمدتا مرتجع بودند يا لااقل نگراني اين را داشتند كه شريعتي ديني كه آنها ميشناسند را عرضه نميكند. اما بالاخره ديانت در آن دهه در همه ابعادش به نوعي به شريعتي ميرسيد. مركزيت شريعتي هم حسينيه ارشاد بود. موجوديت تاريخي حسينيه به شريعتي بود. اوايل انقلاب بيآنكه متوليان رسمي انقلاب براي شريعتي آستين بالا بزنند، مردم خودجوش شريعتي را معلم انقلاب خود ميدانستند. به يقين بيشترين مديران كشور از آغاز تاكنون در مكتب شريعتي چيز آموختهاند. خانم شريعترضوي هم خود استوانهاي بود. خانواده پر شهيد. يكي از خالقان ۱۶ آذر. دانشآموخته سوربن. همراه علمي و عاطفي شريعتي، مادر اساتيدي مثل سوسن و سارا و منا و احسان شريعتي و بازمانده تاريخ معاصرمذهبي و انقلابي ايران. همه اينها بايد زمينهاي را فراهم ميكرد كه تجليل درخوري از مراسم اين بانوي بزرگ انجام شود. بعضيها ميگفتند كه متولي جديد حسينيه فردي از موتلفه شده. نميدانم واقعيت دارد يا خير. آنها اجازه ندادهاند. ميشود حسينيه خود شريعتي توسط كسي توليت شود كه مانع ورود تشييعكنندگان همسر شريعتي باشد؟ دولت و دستگاههاي اجرايي غايب بودند. حتي در حد استاندار و فرماندار تهران هم ميتوانست به اين موضوع اهميت دهد و در اولين ساعات بسته بودن در، مديريت كند و در حسينيه را باز كنند. تشريفاتي در محل بگذارند. پليس راهنمايي را توجيه كنند كه مراقبت از ترافيك كند. هيچ خبري از اين حرفها نبود. از شهرداري هم توقع اين بيخيالي نميرفت. دستگاههاي اطلاعاتي وامنيتي بنا به وظيفهشان حتما در محل حاضر بودند. آنها ميتوانستند به حرمت شريعتي و حتي براي مصالح عمومي كشور مثل بقيه موارد سريع اقدام نمايند. وقتي احسان شريعتي گفت در همين پياده روي جلوي حسينيه ارشادِ شريعتي و در حاشيه خيابانِ « شريعتي» نماز بر پيكر همسر شريعتي ميخوانيم، همه شرمگين شديم. اينها همه در صورتي است كه تصميمي پشت اين بسته شدن درهاي حسينيه نباشد. اگر تصميمي بوده و پوستهاش اين بوده كه ما ديديم كه واويلا...