اجبار به انتخاب
معمولا با ژنرالهاي ارتش دچار چالش ميشدند و سياستهاي اصلي را هسته مركزي قدرت كه تحت عنوان ISI (سازمان اطلاعات ارتش پاكستان) شناخته ميشود صورت ميداد. اما هنگامي كه عمرانخان در مسند قدرت قرار گرفت با توجه به اينكه عمرانخان انتخاب ارتش بود، اين تصور به وجود آمد عمرانخان متفاوتتر از ديگر نخستوزيران حزب مردم يا مسلم ليگ نواز عمل خواهد كرد؛ در اين راستا بود كه ارتش نظر موافقي با پيروزي عمرانخان داشت و به او در اين زمينه كمك كرد. از همين رو به اين انتظار در سطح منطقه و جهان دامن زده شد كه ممكن است پاكستان اقدامات مثبتتري را در ارتباط با همسايگان به خصوص در مسائل منطقه در پيش گيرد زيرا ذهنيتي وجود داشت كه ارتش پاكستان هم از طالبان حمايت ميكند و هم در منطقه كشمير در رقابت با هند قرار دارد. هرچند در اواخر دوره نواز شريف تلاش شد كه تا حدودي تنشها كاهش يابد و اين اميد به وجود آمد كه دولت عمرانخان بتواند سياست متفاوتتري را پيش ببرد. اما اين اتفاق رخ نداد. علت آن هم اين بود كه به يك جريان كليتري بازميگردد كه چندان در اختيار دولت پاكستان نيست. به اين معنا كه استراتژي كه امريكاييها در پيش گرفتند و دولت پاكستان را بهشدت تحت فشار قرار دادند تا طالبان افغانستان را پاي ميز مذاكره بياورد و اختلافات را با افغانستان مديريت كند به نحوي كه امكان سازش ميان طالبان و دولت مركزي به وجودآيد اين فشارها يواش يواش به سمتي پيش رفت كه پاكستان را در يك موقعيت خطرناك و جديد قرار ميداد كه استراتژي كلي را كه پاكستانيها هم در ارتباط با افغانستان و كشمير داشتند تحت تاثير قرار ميداد و اين چيزي نيست كه ارتش پاكستان بدون اينكه به اهداف استراتژيكي كه به دنبال آن است دست پيدا كند از اين دو مساله بتواند عبور كند. البته مساله مرزهاي ايران متفاوت از اين جريانهاست.
حقيقت آن است كه دولت عمرانخان در حد انتظارات نتوانست عمل كند و دليل اصلي آن هم اين است كه ارتش پاكستان در موقعيت جديدي قرار گرفت. در استراتژي جديد ترامپ، رسما اعلام شد كه پاكستان مركز صدور تروريسم است و گروههاي افراطي را هم در كشمير و هم در افغانستان تقويت ميكند. اما اين يك طرف جريان بود. از سوي ديگر دشواري تصميمگيري براي پاكستان جايي افزايش يافت كه ديگر نميتوانست رابطه سابق خود با عربستان و ايران را مديريت كند و به نوعي سياست متعادلي را در برابر ايران و عربستان سعودي اعمال كند. علت آن هم اين بود كه تضادها و رقابتهاي عربستان سعودي و ايران با گذشت زمان از رقابت سياسي به رقابتهاي ايدئولوژيك كشيده شد. مشكل سياسي را ميتوان از طريق مذاكره و ديپلماسي حل كرد ولي وقتي كه چالش ايدئولوژيك شود نه ايران ميتواند عقبنشيني كند و نه عربستان؛ اين وضعيت پاكستانيها را در وضعيت دشوار انتخاب قرار داد. اكنون به نظر ميرسد كه رفته رفته پاكستانيها به سمت ائتلاف با عربستان سعودي پيش ميروند و رقابت ايدئولوژيك ميان ايران و عربستان سعودي و جنگهاي نيابتي در منطقه در قالب تضاد شيعه و سني فرموله شده است.
اين اتفاق رفته رفته شبه قاره هند و پاكستان را نيز تحت تاثير قرار ميدهد. در اين شرايط است كه پاكستانيها مجبور به انتخاب شدند و طبيعتا انتخاب آنها با توجه به همكاريهاي گسترده عربستان سعودي است. مجموعه اين شرايط موجب شده پاكستانيها به سمت عربستان سوق پيدا كنند و بحث سفر محمدبن سلمان به اسلامآباد در همين چارچوب قرار ميگيرد تا ميان طرفين قراردادهاي مهمي به امضا برسد از همين رو شاهد آن خواهيم بود كه پاكستان به سمت عربستان سعودي كشيده خواهد شد و از ايران فاصله ميگيرد. هرچند كه ممكن است كه پاكستانيها تلاش كنند كه سياست متوازن گذشته را ادامه دهند، اما آنچه در عمل رخ ميدهد به نظر ميرسد ارتش و دولت پاكستان كه نسبت به گذشته هماهنگتر شدهاند به طرف عربستان در سطح منطقه سوق پيدا كنند و خود را در سطح بينالملل نيز مجدد به امريكا نزديك كنند. زيرا فشارهايي كه ترامپ به پاكستان وارد كرده براي آنها بهشدت كمرشكن است. زيرا نتوانسته جايگزين مناسبي براي كمكهاي امريكا به دست آورد. آنها مذاكرات گستردهاي با روسيه، ايران و ساير كشورها انجام دادند اما متوجه شدند كه در عمل اين امريكاست كه ميتواند به آنها هم كمك اقتصادي كرده و هم حمايت سياسي و نظامي از آنها داشته باشد.
بنابراين يك اتفاق در حال رخ دادن است و آن اتحادي است كه ميان امريكا، عربستان سعودي، امارات، پاكستان و احتمالا اسراييل در حال شكلگيري است. اگر اين اتحاد شكل بگيرد يك طرف آن ضديت با ايران خواهد بود و از آنجايي كه پاكستان نسبت به حضور هند در بندر چابهار نگراني زيادي دارد و چابهار را رقيب بندر گوادر ميبيند كه چينيها در حال سرمايهگذاري هستند اين مساله هم تا حدي ممكن است در پس ذهن پاكستانيها و به خصوص ژنرالهاي ارتش باشد كه ايران به دشمن پاكستان كه هند است نزديك شده و از اين زاويه احساس كنند كه امنيت آنها از طريق بلوچستان توسط هند تهديد شود كه اين به نظر ميرسد در معادلات آنها بيتاثير نيست. اگر بتوان پيوندي ميان عمليات زاهدان و كشمير پيدا كرد كه شواهد آن نيز وجود دارد در آن صورت ميتوان گفت كه اگر پيوندي باشد، ميتوان گفت كه تمركزي در پاكستان شكل گرفته است كه كاملا هماهنگ با امريكا، عربستان سعودي و مخالفان ايران است.