• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4311 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۱ اسفند

زمانه ما زمانه آزادي است

رضا داوري اردكاني

نظر آزاد است و هركسي حق دارد با هر رايي مخالف باشد. فلسفه كه وحي نيست. مردم مي‌توانند با هر فلسفه‌اي مخالف باشند و مخالفت كنند اما نمي‌دانم سرنوشت جامعه ما چه شده كه بحث فلسفي هم به دشمني كشيده مي‌شود. يعني ديگر مخالفت و نقد نيست، بلكه دشمني است. قهرا دشمني به شخص كشيده مي‌شود يعني سخن، زبان و فلسفه رها مي‌شود و شخص هدف قرار مي‌گيرد. شخص است كه هدف ملامت و تهمت قرار مي‌گيرد. تعبيراتي در اين اواخر شده كه آدم را به حيرت وادار مي‌كند. يكي از عيب‌هاي ما، كه همه بايد به آن توجه داشته باشيم، اين است كه چند كتاب فلسفه مي‌خوانيم، ياد مي‌گيريم و اين تبديل به عادت فكري مي‌شود. آن‌وقت هر فكر و فلسفه‌اي را با آن قياس مي‌كنيم و اگر در اين رهيافت و ميزان نگنجيد، بنابراين آن فرد از اين نظر مجرم است. يعني مخالف من مجرم است. نظر من اين است كه قدري در مورد خود فكر كنيم كه اين حقي كه به خود مي‌دهيم، از كجا آورده‌ايم؟

ما در زمانه‌اي زندگي مي‌كنيم كه زمانه آزادي است و همه حق مخالفت دارند. نه تنها در فلسفه بلكه در جاهاي ديگر هم مي‌توان نظر مخالف را ابراز كرد اما تهمت زدن، بد گفتن و حكم كردن، نشانه بدي است. من صاحب اين كارها را ملامت نمي‌كنم اما حرف من بدتر از ملامت است. اين نوعي خودبيني يا خودپسندي از روي جهل مركب است. من چه حقي دارم كسي را كه نمي‌پسندم، به او توهين كنم و ناسزا بگويم؟ چه كسي اين حق را به من داده است؟ اين حق را از كجا آورده‌ام؟ كساني مي‌گويند فلاني تند بود و بد حرف مي‌زد. چنين حرف‌هايي تا اينجا عيبي ندارد اما اگر خود من تندي كنم، آن‌وقت عيبي ندارد؟ من حق دارم به مردي كه در ميان ما نيست، ناسزا بگويم اما او اگر چيزي به من گفته، نمي‌بخشم! نمي‌دانم اينها را چگونه بايد تفسير كرد؟

ما گرفتار يك توهم جزيي‌بيني هستيم. فلسفه علم كلي است. فلسفه راه از كلي به جزيي و از جزيي به كلي رفتن است. فلسفه ارتباط بين جزيي و كلي است. مردم جزيي و جزيي‌بين، فيلسوف نيستند. آنهايي كه فقط كليات را مي‌گويند هم فيلسوف نيستند. فيلسوف چشم و گوش خود را باز مي‌كند. فيلسوف سخن زمان را مي‌شنود. كساني خيال مي‌كنند فلسفه كه چيزي نيست، يك كتاب مي‌خوانيم يا به هر حال خودمان فكر و فلسفه ايجاد مي‌كنيم! ما فلسفه‌هايي به وجود آورديم كه به عنوان مثال فلان شخص آن را نمي‌فهميده و به همين دليل با آن موافق نبوده است. يكي از اتهاماتي كه به اهل فلسفه و به شخص مرحوم دكتر فرديد مي‌زنند اين است كه او آمده و فلان فكر و شعار را ايجاد كرده و جلوي علم را گرفته است. گفته مي‌شود كه او علم‌ستيز و غرب‌ستيز است. اين حرف‌ها توهين به فلسفه و علم و خوار شمردن فلسفه و علم است. فلسفه‌اي كه قرار است با مخالفت من و امثال من از بين برود، بهتر است كه اصلا به وجود نيايد. علمي كه عين قدرت است و جهان را راه مي‌برد، اگر قرار است با علم‌ستيزي امثال من متوقف شود، اصلا علم نيست. البته فرض نمي‌كنم كه كساني اينگونه بگويند بلكه فكر شايع را بيان مي‌كنم. فكر شايع اين است كه اگر در ايران آزادي وجود ندارد، پس فلان كس مانع آزادي شده است! اگر فلسفه و علم وجود ندارد، مخالفت با فلان شخص بايد كرد! اصلا تعبير علم‌ستيزي و فلسفه‌ستيزي چنين معنايي به دست مي‌دهد وگرنه افراد مگر مي‌توانند با علم و فلسفه بستيزند؟ معني چنين رويكردي اين است كه اگر علم و فلسفه نيست، مقصر فلان كس است. در مورد بسياري از كساني كه با فلسفه مخالفت و كساني كه درباره علم چون و چرا كردند، اين سخن گفته شده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون