• 1404 شنبه 20 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4324 -
  • 1397 پنج‌شنبه 16 اسفند

پايان سلطه هزار روزه مادريدي‌ها بر اروپا

رئال رفت

علي ولي‌اللهي

 

 

رئال مادريد آخرين سلسله پادشاهي است كه سقوط مي‌كند. در پايتختش، جلوي چشم آن همه آدمي كه گمان نمي‌كردند پايان اين قدر نزديك و محتوم باشد. بعد از سه سال سلطه بي‌چون و چرا بر اروپا. بعد از بيش از هزار روز قتل عام تيم‌هاي اروپايي. آن قدر وحشيانه كه مردمش بنر بزنند خطاب به ساير تيم‌ها كه «شما در اروپا به مرگ طبيعي نمي‌ميريد، رئال مادريد قاتل شماست.» قاتل اروپا بعد از آخرين حذفش از ليگ قهرمانان قاره سبز در نيمه‌نهايي فصل 15-2014 مقابل بانوي پير هيچ ‌وقت در اين تورنمنت حذف نشده بود و سه سال پياپي تا فينال رفته بود و جام قهرماني را به خانه آورده بود. اما سه‌شنبه شب، مقابل جوانان آمستردامي زانو زد و تمام اروپا پايان سلطنت قوهاي سفيد را جشن گرفت. پايان عصر وحشت از قاتل بي‌رحم را. بعد از دو شكست متوالي مقابل رقيب سنتي در خانه، شكست برابر آژاكس سياهي شب را براي آسمان مادريد به ارمغان آورد. صبح روز بعد همه روزنامه‌هاي ضد مادريدي نوشتند: رئال رفت!

مثل سقوط هر پادشاهي‌ يا شكست يك قهرمان، نمي‌توان دليلي خاص را باعث فروپاشي ناميد. معمولا ماجرا به اين شكل است كه يك رخداد جريان حوادث را به راه مي‌اندازد و بعد از آن هر اتفاق كوچك و بزرگي در راستاي رسيدن به نقطه نهايي است. در طول تاريخ هميشه وضعيت به همين منوال بوده است. جرقه كجا خورد و چطور آتش هر روز شعله‌ورتر شد؟ و تنها درست در لحظه‌اي كه همه چيز پايان مي‌پذيرد، يك پايان واقعي، مي‌شود برگشت و نگاه كرد و فهميد كه چطور بايد پازل را كنار هم چيد. ظهور و سقوط سلسله‌ها و قدرت‌ها به همين شكل است. تمدن يونان و ايران و مصر و پادشاهي‌هاي پرشوكت. نابودي هيتلر و ناپلئون و پينوشه. كم‌كم اوج گرفتن و رسيدن به قله و بعد از آن قرار گرفتن در سراشيبي سقوط. رئال هم از اين قاعده مستثني نبود. آنها بعد از اينكه 5 سال پياپي در مرحله اول حذفي ليگ قهرمانان حذف شدند، با جذب رونالدو فصل جديدي را آغاز كردند. بعد هر روز بهتر و بهتر شدند. آنجلوتي آنها را به بام اروپا رساند، اما قدرت‌هاي ديگر خيلي زود آنها را به زير كشيدند تا وقتي كه زيدان آمد و كهكشاني‌ها را به جايگاهي باورنكردني رساند. اما درست زماني كه همگان تصور مي‌كردند اين رئال، در اروپا تا چند سال آينده يكه‌تازي خواهد كرد، آن جرقه خانمان‌سوز خورد. بعد مثل يك دومينو كه ديگر نمي‌شد جلويش را گرفت، كشانده شد به تمام تاج و تخت پادشاهي قوهاي سپيد.

اما آن جرقه كوچك چه بود؟ فلورنتينو پرز كجا ناخواسته گلوله برفي كوچكي را از بالاي قله به پايين انداخت كه در نهايت تبديل شد به بهمني بزرگتر از حد تصور؟ چه شد كه گلادياتورهاي مادريدي مثل رونالدو پيمان‌شكني كردند؟ چه شد كه فرمانده ارشد تيم، زيزوي حالا افسانه‌اي، يك روز گفت نه! چه اتفاقي افتاد كه لوپتگي آمد و آن طور رفت؟ سولاري با چه فرمولي به نيمكت بزرگ‌ترين تيم اروپا رسيد؟ مودريچ و كروس و بيل را چه نيروي فرابشري‌اي چنين ناكارآمد كرد؟ كاپيتان راموس را چه شد كه گمان كرد تير خلاص به جوانان بندر آمستردام شليك شده و با نخوت تصميم گرفت خودش را از بازي برابر اين تيم محروم كند؟ اينها اتفاقات بزرگ است و نبايد باعث شود جزييات ناديده گرفته شوند. حتي اتفاق كوچكي مثل سر خوردن بنزما در دقيقه 83 مقابل دروازه خالي آژاكس. حتي مصاحبه مودريچ عليه هم‌تيمي‌هايش. حتي ور رفتن پرز با گوشي موبايل، وقتي تيمش داشت مقابل خيرونا در خانه شكست مي‌خورد. اين يك سيستم است؛ سيستمي كه در لحظاتي كليد خورد و كمتر كسي تصورش را مي‌كرد. شايد بتوان گفت دقيقا در لحظه‌اي كه رونالدو پنجمين توپ طلايش را برد و اعلام كرد مي‌خواهد 7 توپ طلا داشته باشد، اما پرز به جاي صحبت در مورد ستاره تيمش از نيمار حرف زد و گفت ستاره برزيلي اگر توپ طلا مي‌خواهد بايد به رئال مادريد بيايد. بعد در فينال كي‌يف، همه در مورد بيل و گل جادويي‌اش حرف زدند تا دوربين‌هاي تلويزيوني مشخصا نشان دهند كه رونالدو دلخور است. بعد تقاضاي جدايي ستاره پرتغالي مطرح شد و كم‌كم همه اجزاي سيستم آشوب سقوط مادريد به كار افتادند. زيدان در عصر يك روز به قول پرز غم‌انگيز، ناگهاني درخواست جدايي داد و تيم را تنها گذاشت. برنامه‌هاي پرز براي جايگزيني رونالدو زيدان به نتيجه نرسيد. 5 ستاره بزرگي كه پرز خيالش راحت بود، يكي از آنها جايگزين سي‌آرسون مي‌شود، هيچ‌كدام‌شان نيامدند و باقي اتفاقات رخ داد و در نهايت شد، آنچه شد!

آيا رفتن رونالدو به تنهايي رئال را به اين روز انداخت؟ نمي‌توان به اين سوال پاسخ قطعي داد اما به‌طور حتم بايد شعله‌ور شدن اختلافات او با مدير باشگاه را جرقه اصلي پروسه نابودي مادريد دانست. پايان رئال مادريد شايد يكي از نمونه‌هايي است كه بتوان براي كلاس‌هاي قصه و فيلمنامه‌نويسي تدريس كرد. مثال عيني اين جمله كه اولين رخداد يك احتمال از بين ميليون‌ها احتمال ممكن است، اما باقي رخدادها صرفا نتيجه منطقي آن تصادف اول است. بر اساس رابطه علت و معلولي. داستان رئال مادريد هم بر اساس همين قاعده است. در يك ماه اخير شدت حوادث در سانتياگو برنابئو همان‌طور كه در همه قصه‌ها به همين شكل است، شدت بيشتري گرفت. بعد در سكانس نهايي، قاتل محترم اروپا را مي‌بينيم كه افتان و خيزان خودش را ‌رسانده به پنجم مارس 2019. به آخرين دوئلش. اما در لحظه‌اي كه پيرمرد دارد اسلحه‌اش را پر مي‌كند، ناگهان صداي كشيده شدن ماشه‌اي را پشت سرش مي‌شنود. پيرمردي كه تا چند وقت پيش هيچ كس از رويارويي با او جان سالم به در نمي‌برد، در تله گير افتاده. آژاكس، قاتل جواني كه قرار است افتخار كشتن سردسته جنايتكاران را به دست آورد، هفت‌تيرش را به مغز پيرمرد سپيدپوش كه دستانش ديگر مثل سابق سريع نيست، نشانه رفته. ديگر هيچ كاري نمي‌شود كرد. پيرمرد حتي ديگر تلاشي هم براي نجات نمي‌كند. او به خوبي مي‌داند كه اين پايان كار است. تلخ‌ترين لبخندش را رو به دوربين مي‌زند. صداي شليك. تمام. سياهي. ‌

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون