• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4332 -
  • ۱۳۹۷ يکشنبه ۲۶ اسفند

درآمدي بر تاثير ادبيات بر سينما

اصالت فيلم

محسن آزموده

 

 

بحث از رابطه و نسبت سينماي داستاني و ادبيات مفصل و درازدامن است و در حوصله يك يادداشت مطبوعاتي نمي‌گنجد. اين رابطه دو سويه است و هم در صورت (فرم) و هم محتوا امكان‎پذير است. نمونه‎هاي اين تاثير و تاثر نيز در طول تاريخ سينما مشهود و آشكار است. در يادداشت پيش ‎رو عمدتا به تاثير ادبيات بر سينما يا به عبارت ديگر اثرپذيري سينما از ادبيات خواهيم پرداخت. شايع‎ترين و رايج‎ترين شكل اين اثرپذيري اقتباس سينما از آثار ادبي است، يعني اينكه فيلمي بر اساس فيلمنامه‎اي مبتني بر يك اثر ادبي اعم از قصه، داستان بلند، رمان، زندگينامه، خاطرات و يادداشت‎هاي ادبي يا ... ساخته شود.

اين شكل اقتباس نيز مي‎تواند به طرق مختلف صورت بگيرد. يعني ممكن است سينماگر يا فيلنامه‎نويس، فيلم خود را - تا سر حد امكان - طابق‎النعل بالنعل بر اساس اثر ادبي خلق كند و سكانس به سكانس، مطابق فصل‏بندي قصه يا داستان يا رمان يا ... شخصيت‎ها و گفتارها و توصيفات آن را به تصوير بكشد. اقتباس همچنين مي‎تواند به صورت برداشت آزاد باشد، يعني سينماگر يا فيلمنامه‎نويس بر قطعه يا بخش خاصي از اثر ادبي متمركز شود يا به اصطلاح ايده كلي را از آن اخذ كند و به آن شكل و شمايل مورد نظر خود را بدهد.

يكي از رايج‎ترين كارها در اقتباس سينمايي از آثار ادبي، مقايسه اثر سينمايي با اثر ادبي است، يعني اين بحث كه نسخه سينمايي را با نسخه ادبي مي‎سنجند و به برتري يا فروتري يكي نسبت به ديگري حكم مي‌كنند. در اين مقايسه بايد وجه قياس روشن باشد و گرنه دچار خطاي سنجش دو امر غيرقابل قياس مي‌شويم. يعني مثلا بايد روشن شود كه سنجش مثلا فيلم دكتر ژيواگو (اثر ديويد لين) با رمان دكتر ژيواگو (اثر بوريس پاسترناك) بر چه مبناست، آيا به لحاظ اقبال مخاطبان و اثرگذاري در ايشان قياس مي‎شوند، آيا مراد سنجش موفقيت در پايبندي به الزامات يك اثر سينمايي موفق يا اثر ادبي است يا ... نكته حائز اهميت ديگر اينكه گاه دو فيلم اقتباسي (خواه هر دو از اثري واحد اقتباس شده باشند يا از آثاري متفاوت) از جنبه‎هاي مختلف با يكديگر مقايسه مي‎شوند. مثلا گاهي اين مقايسه از جهت پايبندي و وفاداري به اثر اوليه صورت مي‌گيرد و زماني مقايسه از اين باب است كه كدام يك توانسته‎اند ارزش افزوده‎اي در قياس با اثري كه از آن اخذ شده‎اند، ارايه كنند يا خير!

اما نكته حائز اهميت در همه اين صورت‎هاي اقتباس آن است كه فيلم و ادبيات، با وجود مشابهت‎هاي ظاهري دو گونه و صورت هنري متفاوت هستند و هر يك زبان هنري و الزامات و امكانات و ظرفيت‎هاي منحصر به فردي دارند. نكته مهم‎تر آنكه به دليل اين تفاوت‎هاي سرشتي و بنيادين زبان و منطق اين دو صورت هنري، هر برداشت سينمايي از يك اثر ادبي، حتي آنكه بيشترين تلاش را براي انطباق با «اصل» ادبي صورت مي‎دهد، در كنه خود اثري مستقل و «در خود» است و «اصل» ادبي، در اينجا صرفا اشاره به خاستگاهي دارد كه ايده اوليه اثر سينمايي را پديد آورده است.

غير از اقتباس، صورت‎هاي ديگري از تاثير ادبيات بر سينما را نيز مي‎توان متصور شد. حضور يك شخصيت (كاراكتر) ادبي، مجازي يا حقيقي (نويسنده) به عنوان يك شخصيت سينمايي و استفاده از متن ادبي (اعم از نثر يا نظم) در «ديالوگ»ها يا گفتارهاي اثر سينمايي نمونه‎هايي از اين اثرپذيري است.

اثرپذيري سينماي ايران از ادبيات اعم از فارسي يا غيرفارسي، در هر يك از صورت‎هاي مذكور چندان قابل ملاحظه نيست. عمده اين اثرپذيري‌ها در قالب اقتباس و برداشت صورت گرفته است و در اين زمينه سينماگراني چون داريوش مهرجويي و ناصر تقوايي و امير نادري و كيومرث پوراحمد و فرزاد موتمن و واروژ كريم مسيحي شاخص هستند. در مورد اثرپذيري سينماگران از ادبيات در صورت‎هاي ديگر، يعني ارجاعات بينامتني و بين‎الاذهاني به ادبيات، ميزان آن بستگي به سطح آشنايي و فرهيختگي ادبي سينماگران و فيلنامه‎نويسان دارد.

براي لاغر بودن سينماي ايران از حيث اثرپذيري از ادبيات (در هر يك از صورت‎هاي فوق) دو علت يا دليل عمده به نظر مي‎رسد: نخست آشنايي اندك و ناچيز سينماگران و فيلمنامه‌نويسان ايراني با ادبيات (ايران و جهان) كه باعث مي‎شود ادبيات خواه به صورت اقتباس و برداشت مستقيم و خواه به اشكال ديگر در آثارشان بازتاب نيابد. اما دليل مهم‎تر درك غلط سينماگران ايراني از آموزه سينماگر مولف است. اين درك غلط كه سينماگر مولف كسي است كه خودش فيلمنامه يا ايده كار را نوشته باشد، باعث شده كه بسياري از سينماگران براي انتخاب قصه يا داستان يا حتي محتوا به سراغ آثار ادبي نروند. حال آنكه از قضا مولف بودن در سينما بيش از هر چيز به نگاه منحصر به فرد و خاص سينماگر باز مي‎‏گردد، ديدگاهي اصيل و متشخص كه حتي اگر در ساخت يك اثر به صورت مستقيم از يك اثر ادبي اقتباس كند، باز مهر اختصاصي سينماگر را بر آن مي‎زند و آن اثر ادبي را به خدمت به تصوير كشيدن آن نگاه مي‎سازد. به عبارت ديگر، سينماگر مولف الزاما كسي نيست كه متن فيلمنامه و ديالوگ‎هاي آن را خودش نوشته باشد. اين سخيف‎ترين برداشتي است كه مي‎توان از اين آموزه داشت. سينماگر مولف كسي است كه چشم‎اندازي نوين پديد بياورد، منظري نو و جديد كه از رهگذر آن همه‌ چيز، حتي روايت يك اثر ادبي مالوف و آشنا به صورتي نوين آشكار مي‎شود. بر اين اساس مي‎توان از اصالت و استقلال سينما در عين اثرپذيري آن از ساير گونه‎هاي هنري سخن گفت و نگران اين تاثير و تاثر نبود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون