تئوري واحد براي رونق توليد
در مورد اين مشكل هم البته لازم نيست كار خاص و شاقي انجام دهيم بلكه بايد بدانيم تجربههاي بينالمللي در مورد برخورد با ركود تورمي وجود دارد. بايد از اين تجربيات درس بگيريم و مسائل پيش رو را حل كنيم. متاسفانه در دولتهاي مختلف شاهد دورههاي ركود و رونق بودهايم اما هيچوقت نتوانستيم اين مسائل را تمام شده فرض كنيم. يكي از اين دلايل ميتواند درس نياموختن مسوولان ما باشد از اتفاقات و تصميمات اقتصادي. در اين بستر نه از علم آنچنان كه بايسته است، بهره بردهايم و نه تجربيات خودمان را به كار بستهايم تا بتوانيم از تكرار اشتباهات گذشته بپرهيزيم. البته بايد پذيرفت كه موانع سياسي نيز در تغيير پارادايمهاي اقتصادي موثر بوده و اجازه داده نشده است كه از تلههاي ذهني خارج شويم. موردي كه نمونه آن در خصوصيسازي قابل بررسي است. در اين نمونه به روشني پيداست كه تعارضها اجازه نميدهد، بازار آزاد رقابتي در كشور شكل گيرد و اجازه داده نميشود به سمت توسعه اقتصادي حركت كنيم. همين تعارضها در نهايت فرآيند خصوصيسازي را به عنوان يك مهم در اقتصاد كشور به سر منزل مقصود نرساند بلكه از مسير اصلي منحرف كرد. از اين رو بايد تئوري واحد و جامعي در اقتصاد اتخاذ كنيم و با آن تصميم بگيريم نه آنكه از هر نوع اقتصادي چيزي اقتباس كنيم و نكتهاي برگيريم. ما در شرايطي كه تحريمها به كشور فشار آورده بايد با اعتمادسازي تلاش كنيم تا برنامهاي اتخاذ كنيم كه هم سمت عرضه و هم سمت تقاضا را تقويت كند. در چنين شرايطي ميتوان به اين موضوع اميد داشت كه سرمايهگذاران نيز تصميم بگيرند كه از بازارهاي ديگر به قصد حفظ ارزش داراييهايشان فاصله بگيرند و ما بتوانيم شاهد آن باشيم كه با حضور در بخشهاي توليدي به رونق كمك شود.