بحران بدون سخنگو
عباس عبدي
بحران سيل در ايران فارغ از هر نتايجي كه داشت يك موضوع را براي چندمين بار آشكار كرد؛ اينكه دولت كنوني بيش از اينكه با بحران گذراي سيل مواجه باشد با بحران دايمي ارتباطي مواجه است؛ بحراني كه تاكنون هزينههاي زيادي را بر دولت و جامعه تحميل كرده است و همچنان در حال قرباني گرفتن است. هر ناظر سياسي در حيرت ميماند كه چرا دولت از نظر ارتباطي تا اين حد ضعيف و ناكارآمد است؟ مگر ممكن است كه دولت سخنگو نداشته باشد؟ آيا تعمدي در كار است؟ آيا كسي را پيدا نميكنند؟ آيا كسي نميپذيرد؟ آيا به لحاظ ساختاري وضعيت دولت به گونهاي است كه امكان داشتن سخنگويي را از آن سلب كرده است؟ آيا نيازي به سخنگو نميبينند؟ هركدام از پاسخها درست باشد، موجب سرافكندگي خواهد بود. از دولت گذشت، چرا يك وضعيت حاد مثل سيل كه بهشدت نيازمند يك اطلاعرساني متمركز و حتي لحظه به لحظه است و مردم نيز در پي كسب اطلاعات و اخبار هستند، فاقد سخنگو است؟ مطالعه ايسپا نشان ميدهد كه بيش از ۹۵ درصد مردم يا به معناي دقيقتر همه مردم به نحوي پيگير اخبار سيل بودهاند. دولتي كه فقط معترض ميشود كه چرا فلان اخبار دروغ منتشر شد يا چرا به اقدامات دولت اشاره نميشود، چرا يك كار ضروري مثل تعيين سخنگو را انجام نميدهد؟ در وضعيت كنوني و در فضاي مجازي كه انواع و اقسام تحليلها و اخبار و فيلمهاي گوناگون منتشر و موجب شكلگيري افكار عمومي ميشود، وظيفه سازمان مديريت بحران و دولت است كه ارتباطات لحظه به لحظه داشته باشند. بايد ستاد خبري متمركز و فعالي وجود ميداشت كه هر ساعت به ساعت و حتي زودتر برحسب ضرورت با رسانهها گفتوگو ميكرد و مردم را در جريان آخرين اخبار و اطلاعات و اقدامات و توصيهها قرار ميداد. مسووليت بخش مهمي از وجود اخبار نادرست و دروغ و پذيرش آن در افكار عمومي به عهده مديريت بحران سيل است كه نتوانسته نظام اطلاعرساني كارآمد و سريع و مورد اعتمادي را درست كند. نه تنها چنين ساختاري را در اطلاعرساني نداشتند، بلكه اظهارات نادرست و متناقض مسوولان كشور موجب سردرگمي افكار عمومي شد و در چنين حوادثي تقاضا براي خبر و تحليل خيلي زياد است.
وظيفه دولت است كه اين اخبار را توليد و عرضه كند. البته اخبار درست و مطابق واقع را. در غير اين صورت بازار خبر و تحليل را ديگران به ويژه مراجع غيررسمي از آنِ خود خواهند كرد و حتي خارجيها وارد توليد و عرضه اين خدمت خواهند شد. اكنون بايد پاسخ داد كه چرا دولت فاقد نظام ارتباطي موثر و كارآمد است؟ فهم ضرورت وجود چنين نظامي بر هيچ آدم عاقلي پوشيده نيست، پس چرا دولت سخنگو ندارد؟ يا چرا در جريان بحراني چون سيل اخير فاقد سخنگو و ارتباطات لحظهاي است؟ به نظر بنده فقدان سخنگويي ناشي از فقدان نگاه درست به مقوله افكارعمومي و اهميت آن و نيز فقدان وحدت نظر و عمل درون دولت است. در واقع صداي واحدي وجود ندارد كه بخواهد از طرف شخص واحدي منتشر شود. صداهايي هم كه وجود دارند قادر به چالش با افكار عمومي نيستند؛ لذا به صورت غير رسمي و باري به هر جهت مطرح ميشوند. وجود چنين تعارضاتي است كه دولت را نسبت به تعيين سخنگويي و نيز سازمان مديريت بحران و وزارت كشور را نسبت به شكل دادن ميز مستمر ارتباطي در بحران سيل بيعلاقه ميكند. بازتاب فقدان وحدت نظر فقط در غيبت سخنگو نيست بلكه در امور اجرايي و سياستگذاري نيز خود را نشان ميدهد. دولت فاقد قدرت تهاجمي و اعتماد به نفس كافي براي مواجهه رسانهاي است. منحصر كردن مواجهه ارتباطي با مردم به صداوسيما و خبرنگاران رسمي كه پرسشهاي آنان به فرموده است، مشكلي از نظام ارتباطي با مردم را حل نميكند. دولت توجه ندارد كه در همين جريان حمله يكي از هنرپيشههاي تلويزيوني به دولت، به جاي اعتراضات وزارت كشور بهتر بود كه ديگران وارد ميدان ميشدند كه اتفاقا تا حدي هم شدند، ولي اگر دولت نظام ارتباطي خوبي داشت، يا آن هنرپيشه اجازه چنان رفتاري را به خود نميداد يا ديگران چنان واكنشي نشان ميدادند كه هزينه گفتارش را به خوبي متحمل شود.