جدا كه چشمها را بايد شست
بابك احمدي
چه افتخاري از اين بالاتر كه تئاتر بتواند انسانهايي از نقاط مختلف جهان را به يكديگر پيوند دهد؛ موهبتي كه به دلايل گوناگون از اوضاع ناخوشايند بودجه هنرهاي نمايشي گرفته، تورم و البته حب و بغضهاي سياسي چند سالي است از تئاتر ما دريغ شده و ديگر شاهد رفتوآمدهاي سابق نيستيم. اين شبها به تالار حافظ سري بزنيد و از بازيهاي چشمنواز هنرجويان جوان افغانستاني لذت ببريد. با كارگردان نمايش موافقم كه ميشود گاهي به نفع طرح مسائل انساني و جدي از دغدغههاي زيباييشناختي و سليقه شخصي چشم پوشيد. براي تماشاي اين نمايش ساده و كم امكانات بايد عينك ديگري به چشم بزنيد. نه تنها براي كيفور شدن از هنر اين بچهها كه براي افزايش ارتباط با جهان. كاش آنها كه قلم به دست دارند و يك امضا يا يك خط يادداشتشان سرنوشت حضور انسانها كنار يكديگر را دستخوش تغيير ميكند ميدانستند چطور بايد از تماشاي چنين همكاريهايي لذت ببرند. ايمان دارم كه اگر ذات لذت و حظ از تماشاي ساختن كنار هم را ميدانستند اينقدر در انديشه خراب كردن نبودند. اين را مشخصا خطاب به خودمان اهل رسانه ميگويم. چون اين اواخر ميبينم بين ما هستند رسانهها و روزنامههايي كه ذرهبين دست گرفتهاند و با سفر هر هنرمند خارجي به ايران فريادِ «وا اسفا نفوذي آمد» سر ميدهند. از اين خندهدارتر وقتي است كه به زمان برگزاري جشنوارهها ميرسيم و اين رسانهها با حضور هر كارگردان و مدير كمپاني تئاتري طوري برخورد ميكنند كه گويي وزارتخارجه و حراست وزارتخارجه و وزارت اطلاعات مملكت در خواب خرگوشي است و اينها از ناكجاآباد حكم دارند جور آنها را بكشند. نام وزارت خارجه مطرح شد، بد نيست اشاره كنم كه تئاتر در سه، چهار سال اخير دشواريهاي زيادي از اين جنبه متحمل شده و رفتوآمد مدرسان و هنرمندان براي همكاريهاي دوجانبه هنري بعضا با مانع مواجه ميشود. نمونه اخيرش هم بحثهاي پيرامون حضور يك كارگردان و هنرمند شناخته شده فرانسوي در ايران بود.البته كه در نهايت اتفاق ميافتد ولي ميخواهم بگويم اي كاش مسوولان ديگر نهادها هم كمي مهربانتر با اين تئاتر و همكاريهاي دوجانبهاش مواجه ميشدند. باور كنيد نگاهم ابدا سادهانگارانه نيست چون بررسي سابقه هنرمندان اصلا كار دشواري نيست. كافي است اين شبها به تالار حافظ سري بزنيد.