• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4343 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۲۶ فروردين

درباره بولگاكوف به بهانه چاپ نهم «قلب سگي»

اثري در مذمت كمونيسم

رسول ‌آباديان

 

 

ميخاييل بولگاكوف، نويسنده متولد كشور اوكراين، نويسنده‌اي در سطح ‌جهاني است؛ نويسنده‌اي كه در ايران به‌دليل ترجمه‌ كارهايي چون «مرشد و مارگريتا، گارد سفيد، تخم‌مرغ‌هاي شوم و دل‌سگ يا همان قلب ‌سگي» معروف است. كش و قوس‌هاي زندگي بولگاكوف در دست و پنجه
نرم‌ كردنش با سيستم مخوف حكومت استالين و دربه‌دري‌هايش از كشوري به كشور ديگر حالا آنچنان در ذهن دوستداران ادبيات روس
جا خوش كرده كه او را به عنوان شخصيتي چندوجهي با قدرت نويسندگي بالا مي‌شناسند. از آنجايي كه در اينجا بحث بر سر داستان كوتاه «قلب ‌سگي» است بايد گفت اين اثر يكي از شناخته ‌شده‌ترين كارهاي نويسنده موردنظر است. اثري طنزآلود و بامزه كه چند ماه پس از درگذشت لنين نوشته شده و روايت دگرگوني‌هاي اجتماعي در جماهير شوروي سابق را هدف قرار داده است. نوشته شدن اين داستان بلند با دردسرهاي زيادي براي نويسنده‌ همراه بود به‌گونه‌اي كه سيستم سانسور شوروي به مدت
50 سال از چاپ آن جلوگيري كرد. اين كار خواندني كه تاكنون با ترجمه مترجماني چون مهدي غبرايي و آبتين گلكار ترجمه ‌شده و هم‌اكنون شاهد چاپ نهم از مترجم دوم ‌است، حاوي ترسيم ضعف و افول سيستم كمونيستي و نارسايي آن در توزيع عدالت براي جامعه است. «شاريك» به عنوان شخصيت نمادين و قابل بحث اين اثر، يكي از شخصيت‌هاي ماندگار در ادبيات داستاني جهان است، سگي ولگرد كه به‌زعم بسياري از منتقدان ادبيات داستاني، نماد خودشيفتگي و پريشان‌حالي آدم‌ها در انقلاب منتهي به حكومتي سركوبگر در اتحاد جماهير شوروي ‌است. قلب سگي به عنوان كنايه‌اي به انقلاب اكتبر تفسير مي‌شود و تلاش گمراهانه انقلاب براي دگرگون كردن اساسي بشر را به انتقاد مي‌گيرد. شاريك و شخصيت ‌مثال زدني ديگر اين كار يعني «پروفسور فيليپ فيليپويچ پره‌ئوبراژنسكي» چنان با هم پيوند مي‌خورند كه تشخيص تفاوت آنها به لحاظ ابعاد رواني و حيوانيت و آدميت آنها براي خواننده دشوار مي‌شود. روايت سيال اين اثر و ساختار آهنگينش باعث مي‌شود كه مخاطب نتواند كتاب را كنار بگذارد: «... از دور ممكن است آنها را اشتباه گرفت، ولي از روي چشم‌ها نه. اينجا ديگر نه از دور، نه از نزديك نمي‌شود اشتباه گرفت! واي، چشم قضيه مهمي است! چشم هواسنج است. همه‌ چيز در چشم معلوم است: معلوم است چه كسي روحش سرشار از گرماست، چه كسي ممكن است بي‌خود و بي‌جهت با نوك چكمه‌اش لگد بزند به دنده تو و چه كسي خودش از همه مي‌ترسد، به‌خصوص گرفتن پاچه اين نوكرصفت‌هاي گروه آخر خيلي لذت‌بخش است. حالا كه مي‌ترسي بگير كه آمد! اگر مي‌ترسي، يعني حقت است! ايوان آرنولدوويچ، اين چه سوالي است كه مي‌پرسيد؟ اينكه خيلي ابتدايي است. آخر هيپوفيز كه در هوا معلق نيست. هر چه باشد به مغز سگ پيوند خورده. فرصت بدهيد كمي خودش را وفق بدهد...»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون