• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4343 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۲۶ فروردين

كتاب «حق حيوان، خطاي انسان» در گفت‌وگو با اردشير منصوري

پايان استثمار حيوانات

محسن آزموده| حساسيت جامعه ما در سال‌هاي اخير نسبت به موضوع حيوانات و حقوق آنها افزايش يافته است، از يك سو به دليل گسترش ميزان حيوانات خانگي و كساني كه اين حيوانات را نگهداري مي‌كنند و از سوي ديگر به دليل افزايش آگاهي مردم نسبت به مسائل اخلاقي به طور عام و در زمينه حقوق حيوانات و اخلاق مواجهه با آنها همچنين به علت افزايش آگاهي‌رساني در اين زمينه. ضمن آنكه مساله حقوق حيوانات به دغدغه‌هاي زيست محيطي نيز- كه اين روزها دغدغه‌اي جدي و عمومي است- پيوند خورده و مدافعان حيات وحش از اين جنبه نيز افزايش يافته‌اند. شمار كساني كه گياهخواري مي‌كنند زياد شده، افراد در محافل خصوصي يا عمومي از حقوق حيوانات سخن مي‌گويند، كمپين‌هايي در دفاع از برخي حيوانات خاص(مثل سگ‌ها يا گربه‌ها يا پرندگان يا يوزها يا...) شكل مي‌گيرد، والدين مي‌كوشند در مدارس و آموزشگاه‌ها كودكان را با حيوانات و حقوق‌شان آشنا كنند، نهادهايي براي جلوگيري از انقراض يا حفظ حيات‌وحش گونه‌هاي خاص جانوري شكل مي‌گيرد، مقالات و كتاب‌هاي فراواني در دفاع از گياهخواري يا در نقد گوشت‌خواري يا دست‌كم افراط در آن نوشته و منتشر مي‌شود. با اين همه هنوز در فارسي آثار علمي و نظري جدي كه با رويكردهاي عقلاني(و نه صرفا احساسي) به دفاع مستدلانه از حقوق حيوانات بپردازند، انگشت شمارند. كتاب حق حيوان، خطاي انسان، نوشته كلاسيك تام ريگان، فيلسوف مشهور امريكايي يكي از اين آثار است كه خوشبختانه به تازگي با ترجمه بهنام خداپناه به فارسي ترجمه شده و نشر كرگدن آن را منتشر كرده است. بر اين اساس با اردشير منصوري، يكي از پژوهشگران فلسفه اخلاق كه خود از فعالان حوزه محيط زيست نيز هست و در زمينه دفاع از حقوق حيوانات گفتارها و نوشتارهاي فراواني دارد، گفت‌وگو كرديم.


نخست درباره زمينه‌هاي اجتماعي طرح بحث حقوق حيوانات بفرماييد. آيا بحث از حقوق حيوانات موضوعي جديد است؟

با تشكر از اهتمام شما به موضوعي به گمان من مهم و مغفول در جامعه ما. به عنوان مقدمه در پاسخ به نخستين پرسش شما مي‌توان گفت، سطحي از توجه به حيوان و توصيه به مهرباني با حيوان البته جديد نيست اما تعبير «حقوق» براي حيوانات غيرانساني تعبيري جديد است و دست‌كم در جامعه ما چندان سابقه نداشته است. در گذشته جامعه ايراني و نيز در فرهنگ اسلامي كم‌وبيش تعبيراتي داير بر رفتار مهربانانه با حيوانات سابقه دارد؛ اما بسيار فرق است بين توصيه به نوعي مهرباني با حيوانات با قائل شدن «حق» براي حيوانات. براي مثال در قصه‌هاي اسلامي آمده است كه پيامبر اسلام در حال عبور دادن سپاهيان مسلمان از مسيري كه سگي تازه زايمان كرده از توله‌هايش مراقبت مي‌كرد، دستور دادند مسير حركت سپاه قدري تغيير كند و راه دور شود تا آرامش آن سگ و توله‌هايش به هم نخورد. همچنين در يكي از خطبه‌هاي نهج‌البلاغه به گمانم خطبه 167 آمده كه:«اتّقُوا‌الله في عِبادِه و بلاده، فإنّكُم مسوولون حتي عنِ البقاع و البهائِم» يعني شما حتي در باره سراها و حيوانات نزد خداوند مسوول هستيد. پس مي‌توان مسووليت در برابر حيوانات را در سابقه فرهنگي ما پيدا كرد. شايد بتوان گفت هر جا مسووليتي باشد در برابر آن حقي هم هست. منتها سخن اصلي است كه اولا آن چنانكه برخي متفكران در دهه‌هاي اخير يادآوري كرده‌اند، اصولا در دنياي پيشامدرن، نوعي «تكليف- محوري» به جاي «حق- محوري» بر انديشه انسان‌ها و فرهنگ جوامع غلبه داشته و اين در دنياي مدرن است كه بر «حق» حتي براي انسان تأكيد مي‌شود. اين امر نه فقط براي حيوانات غيرانساني بلكه براي انسان‌ها نيز صادق است. فهمي كه از «حق» و وجوه و لوازمش در دنياي مدرن فهميده مي‌شود، ژرف‌تر و گسترده‌تر از «حق و حقوق» در دنياي پيشامدرن است. ثانيا فهمي كه ما امروزه از حيوانات از وجوه زيست‌شناختي و روان‌شناختي ذي‌حيات‌هاي غيرانساني داريم نيز فرق كرده. از اين رو بايد گفت ضمن آنكه توجه به حيوانات در جامعه ما و ديگر جوامع سابقه‌اي دارد اما ميزان و كيفيت توجه جديد با قديم بسيار متفاوت است. به طور خلاصه مي‌توان گفت اگر براي حيوانات «حق اخلاقي» قائل شويم، آنگاه همه گونه استفاده ابزاري از حيوان از جمله تغذيه از حيوان يا استفاده از آن به عنوان مركب و وسيله جابه‌جايي اشيا غيرمجاز خواهد بود؛ و اين بسيار متفاوت است با آنكه استفاده ابزاري از حيوانات مجاز دانسته شود و در عين حال به آنها رنج‌هاي فوق طاقت تحميل نشود.

چرا اين بحث در روزگار ما چنين اهميت پيدا كرده است؟ به عبارت ديگر ضرورت پرداختن به مبحث حقوق حيوانات چيست؟

به نظرم مي‌توان حساب «اهميت يافتن» را از «ضرورت» قدري جدا كرد. ابتدا به اهميت يافتن به حدي كه ممكن است رخ داده باشد، مي‌پردازم. به گمان من پاسخ چندوجهي است. قدري از اين اهميت را كه شاهدش هستيم بايد به ارتفاع و ارتقاي بصيرت اخلاقي يا به عبارت ديگر افزايش حساسيت اخلاقي انسان‌ها نسبت داد. در گذشته نه‌ چندان دور، انسان‌ها نه فقط براي حيوانات غيرانساني بلكه حتي براي برخي بني نوع بشر هم حق قائل نبودند؛ به ياد بياوريم از زمان لغو رسمي و قانوني برده‌داري بيش از يك قرن نمي‌گذرد. در حالي كه برده‌داري به معناي نقض سوژگي براي برخي انسان‌هاست چه رسد به حيوانات. در كنار اين ارتقا شهود اخلاقي انسان، مقداري از افزايش اهميت موضوع را بايد مرهون دستاوردهاي علمي در فهمِ عالمِ حيوانات دانست، دستاوردهاي علمي زيست‌شناسي نشان داده‌اند كه حيوانات به‌ ويژه حيوانات متكامل‌تر مانند پستانداران و پرندگان و حتي ماهي‌ها نيز اگرچه فاقد قوه عاقله و به اصطلاح قوه نطق‌اند اما بالنسبه داراي حافظه و عاطفه‌اند؛ به لحاظ جسمي واقعا درد مي‌كشند و به لحاظ رواني به مقدار قابل اعتنايي رنج و رفاه را درك مي‌كنند و دست‌ آخر بايد از تاثير رسانه هم در اين افزايش اهميت ياد كرد. رسانه‌ها اگر درست عمل كنند، مي‌توانند حساسيت‌هايي را برانگيزانند كه در دنياي فاقد رسانه يا فاقد رسانه قوي نمي‌توان آن حساسيت‌ها را يافت.

حالا اگر ممكن است اندكي هم به ضرورت طرح بحث بپردازيد.

بله، اينكه ضرورت پرداختن به موضوع در روزگار ما چيست. شايد شكي در اين نباشد كه رشد علم و تكنولوژي در روزگار كنوني توان تاثيرگذاري انسان بر محيط و از جمله بر زندگي ديگر حيوانات را چندين و چند برابر كرده. انسان چند ده‌هزار سال پيش به اهلي كردن حيوانات اقدام كرده بود كه از منظر هواداران حقوق حيوانات، ماجراي استثمار حيوانات غيرانساني به وسيله انسان و به اصطلاح نقض سوژگي براي حيوانات غيرانساني از همان زمان شروع شد. اما طي اين چند ده‌هزار سال ميزان رنجي كه انسان از رهگذر تغذيه از حيوان خانگي يا استفاده از حيوان اهلي به عنوان ابزار كار بر اين موجودات زنده درد كشنده وارد مي‌آورد، قابل مقايسه نيست با ميزان درد و رنجي كه از رهگذر پيشرفت علم در يك قرن اخير از جانب انسان بر ساير حيوانات تحميل مي‌شود. كافي است به طيفي از رفتارهاي انسان مدرن و صنعتي با حيوانات توجه كنيم. اين رفتارهاي آزار‌دهنده از دامداري صنعتي براي پرورش ماكيان و پستانداران در شرايط بسيار غيرطبيعي و فاقد حداقل رفاه و راحتي براي حيوانات شروع مي‌شود تا انواع لقاح مصنوعي براي توليد نژاد سودآورتر و عقيم‌سازي اين حيوانات؛ و فاجعه‌آميزتر از همه، انواع آزمايش‌هاي مرتبط با علوم پزشكي و صنايع براي كشف روش‌هاي پيشرفته درماني؛ و حتي مصرف سالمِ اقلام آرايشي براي انسان است. تصورش را بكنيد كه پيشرفت روش‌هاي درماني براي غلبه بر انواع بيماري‌ها از انواع تب و تيفوئيد و طاعون و تا انواع سكته و سرطان منوط به آزمايش ابتدايي داروها بر حيواناتي است كه به وسيله انسان ابتدا بيمار شدند سپس رنج‌آورترين آزمايش‌ها را تحمل كردند تا سرانجام انسان با دستيابي به دارو يا شيوه درماني موثر، احساس پيروزي كند. در شرايطي كه امكان آسيب ‌رساندن به حيوانات از رهگذر علم جديد بسيار بيش از گذشته فراهم است مسلما ضرورت پرداختن به حقوق حيوانات نيز بيشتر از گذشته خواهد بود.

بعد از پرداختن به ضرورت و اهميت بحث، بهتر است به كتاب حق حيوان و خطاي انسان نوشته تام ريگان بپردازيم. در وهله نخست اگر ممكن است در مورد تام ريگان و جايگاه او در اين حوزه بفرماييد.

تام ريگان استاد امريكايي فقيد فلسفه؛ بيشتر عمرش را صرف پرداختن به حقوق حيوانات كرد. او طي نيم ‌قرن يعني از 1967 تا پايان زندگي‌اش يعني سال 2017 با شركت در مناظره‌ها و تأليف مقاله و كتاب به بسط مفهوم «حق» براي حيوانات پرداخت و در كنار كارِ علمي در اين زمينه به همراه همسرش خانمِ نانسي به عنوان يك كنشگر اجتماعي نيز وارد عرصه دفاع از حقوق حيوانات شد و به تاسيس بنياد و سازمان غيرانتفاعي در اين باره دست زد. او تلاش كرد مفهوم «سوژگي» و به تعبير خودش«subjects-of-a-life» را براي حيوانات طرح و ترويج كند. يعني حيوانات را نبايد همچون شيئ بي‌جان همچون قطعه‌اي سنگ يا چوب به مثابه ابزاري ديد كه انسان حق دارد براي رسيدن به مقصودش با آنان هر رفتاري داشته باشد. حيوان به ويژه حيواني كه به لحاظ زيستي تكامل يافته و درد و رنج را احساس مي‌كند، خود سوژه زندگي است؛ نه ابزاري براي انسان كه خود را سوژه منحصر به فرد مي‌داند و با حيوانات همچون اُبژه يا شيء برخورد مي‌كند. ريگان با تكيه بر سنت فلسفي- تحليلي و بسط مفهوم غايت في‌نفسه كانت و تعميم آن به حيوانات غيرانساني تلاش كرد، زيرساخت فلسفي مناسبي مبتني بر فلسفه اخلاق براي تحكيم حق براي حيوان فراهم كند و از اين منظر جايگاه ويژه‌اي دارد. امروزه در حوزه اخلاق زيستي(Bioethics) آراء ريگان بسيار مورد توجه پژوهشگران است.

تام ريگان در پيشگفتار كتاب مدعي است كه مي‌خواهد براي دفاع از حقوق حيوانات فراتر از بيانيه‌هاي عاطفي و احساسي، استدلال عقلاني اقامه كند. اگر ممكن است به نحو مختصر شرحي از استدلال عقلاني ريگان بفرماييد.

ريگان در كتاب مورد نظر يعني حق حيوان و خطاي انسان با صميميت و سادگي قابل ملاحظه‌اي نقطه عزيمت خود براي توجه به حقوق حيوانات را شرح مي‌دهد. او ابتدا يادآوري مي‌كند كه از كودكي تا جواني از گوشت حيوانات تغذيه مي‌كرده و در رفتار با حيوانات در آزمايشگاه مدرسه و بي‌التفاتي به رنج آنها چيزي از ديگران كم نداشت. او توضيح مي‌دهد كه ورق آنجا برگشت كه در كنار بصيرت نظري حاصل از مطالعه آراي گاندي و سنتي در فرهنگ هندي كه خوردن گوشت گاو را شنيع مي‌دانست، ضربه اساسي هنگامي زده شد كه سگ خانگي‌شان مُرد و اندوهي خانواده او را فرا گرفت. يعني او پنهان نمي‌كند كه وجه عاطفه در ارتباط با حيوانات در پروژه فكري او بسيار موثر بوده؛ اما پس از آن خواست تا موضوع عاطفه‌گرايي فاقد استدلال و به اصطلاح سانتي‌ماتاليسم ختم نشود تا بتواند ايده‌اش را قوي‌تر ترويج كند. از اين رو در ادامه پويش اجتماعي و تلاش فكري‌اش مي‌كوشد با تكيه بر شهود اخلاقي و عقلاني پرهيز از آزار موجود داراي احساس و رنج كشنده؛ اصول عقلاني مانند اصل سازگاري و يكپارچگي در نظام باور و نيز اصل پرهيز از استانداردهاي دوگانه را به كار گيرد و نظامي اخلاقي براي توجه به حقوق حيوانات را پي افكند.

آيا با استدلال عقلاني اين فيلسوف موافق هستيد؟ به عبارت ديگر آيا نقد يا انتقادهايي به او از جانب ساير متفكران و پژوهشگران وارد مي‌آيد يا خير؟

من شخصا با تبيين عقلاني تام ريگان از موضوع همدلي دارم؛ اما مي‌دانيم از زمان خودِ او انتقادهايي عليه نگاه اخلاقي‌اش در تثبيت حقوق حيوانات مطرح بوده است. خودِ ريگان در كتابش به پاره‌اي از اين انتقادها پرداخته و در فصول پاياني كتاب كوشيده است بدان‌ها پاسخ دهد كه علاقه‌مندان مي‌توانند بدان رجوع كنند. من در اين مجال اندك مايلم به دو دسته انتقاد عليه او اشاره كنم. دسته اول كه از سوي متفكراني همچون كارل كوهن مطرح شد كه استدلال اخلاقي ريگان در ذي ‌حق بودن اخلاقي موجود غيرانساني را ناكافي مي‌دانستند و دسته دوم از انتقادها را مي‌توان از موضعِ طرفداران اخلاق مراقبت(caring ethics) مطرح كرد كه ضمن پرواداري نسبت به حقوق حيوانات، اساسا تكيه بر استدلال عقلاني و غفلت از احساسات را براي دفاع از موضعِ مورد نظر كافي نمي‌دانند. مسلما براي گشودن بيشتر موضوع بايد در مجال فراخ‌تر به جوانب بحث پرداخت.

پيامد و تاثير ديدگاه‌هايي از اين دست چيست؟ به تعبير ديگر آيا فكر مي‌كنيد، گفتارهايي از اين دست مي‌تواند تاثيري در جامعه داشته باشد؟

راستش به گمان من مساله حقوق حيوانات در جامعه ما همچنان مغفول و قدري هم پيچيده است و تا رسيدن به نقطه مطلوب فاصله زيادي داريم. اولا در سنت فلسفي ما، يعني سنت فلسفه ايراني- اسلامي «اخلاق» موضوعي درجه چندم بوده و اهتمام كافي بدان نشده است. در سنت هزار ساله فلسفي ما تعداد كتاب‌هاي فلسفي در اخلاق از انگشتان دو دست بيشتر نبوده و همين تعداد اندك هم اكثرا رونويسي آراي متقدمان است. طبيعتا وقتي اخلاق در سطح كلي مغفول بوده باشد به طريق اولي اخلاق حيوانات هم مغفول مضاعف است. براي من به عنوان شهروند يك جامعه ايراني با غلبه فرهنگ اسلامي بسيار جاي تاسف است كه شيوه‌هاي گوناگون نقض حقوق حيوانات در دامداري‌هاي صنعتي و تهديد حيات جانوران آزاد در محيط‌هاي طبيعي آنچنان كه بايد حساسيت جامعه دانشگاهيان، فيلسوفان، دين‌شناسان، واعظان، خطيبان و روشنفكران را برنينگيخته است.

در جامعه ما در كنار باز بودن باب شكار حيوانات وحشي در حال انقراض، گاه از كسب‌وكار «شكار ورزشي» سخن به ميان مي‌آيد و به عنوان موضوعي كه مي‌تواند رونق ‌بخش اقتصاد گردشگري باشد، موضوع برنامه‌ريزي رسمي قرار مي‌گيرد. بسيار جاي تاسف است كه صيد بي‌رويه آبزيان و تخريب فاجعه‌آميز اين زيستگاه‌ها در اثر ورود مواد شيميايي و پسماندهاي مهلك در كرانه‌هاي خزر و خليج فارس و صيد پرندگان مهاجر در نقاطي مانند دامگاه‌هاي فريدونكنار يا صيد پرندگان و خزندگان نادر در استان‌هاي جنوبي و قاچاق آنها به كشورهاي همسايه آنچنان كه بايد حساسيت برنينگيخته است. بسيار جاي تاسف است كه آموزش اخلاق كاربردي و ترويج كدهاي اخلاقي رفتار با انواع حيوانات آزمايشگاهي در بسياري مراكز تحقيقاتي ما امري فانتزي تلقي مي‌شود و تطبيق رفتار پژوهشگران با اين كدهاي بين‌المللي مورد نظارت دستگاه‌هاي مسوول و بازرسي‌هاي سازمان يافته قرار نمي‌گيرد و براي مثال در داوري پايان‌نامه‌هاي تحصيلي چنانكه بايد مورد توجه استادان دانشگاه‌ها نيست. يعني ما نه ‌تنها به آستانه مرحله درك «حق براي حيوان» كه ناقض هر گونه بهره‌كشي ابزاري از حيوانات است، نرسيده‌ايم بلكه تا مرحله‌اي مقدماتي‌تر يعني رفاه حيوانات(animal welfare) كه در عين مجاز دانستن برخي استفاده‌هاي ابزاري از حيوانات بر پرهيز از خشونت‌هاي حاد عليه حيوانات تاكيد دارد، فاصله داريم. در اين باره ادبيات لازم و كافي توليد نشده و مي‌توان اميد داشت، معرفي و ترويج كتاب‌هايي مانند اين كتاب مهم و دوران‌ساز تام ريگن كه شما به معرفي آن اهتمام كرده‌ايد، گامي موثر در جبران مافات باشد.


بسيار جاي تاسف است كه صيد بي‌رويه آبزيان و تخريب فاجعه‌آميز اين زيستگاه‌ها در اثر ورود مواد شيميايي و پسماندهاي مهلك در كرانه‌هاي خزر و خليج فارس و صيد پرندگان مهاجر در نقاطي مانند دامگاه‌هاي فريدونكنار حساسيت برنينگيخته است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون