• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4348 -
  • ۱۳۹۸ سه شنبه ۳ ارديبهشت

گفت‌وگو با آناهيد آباد، كارگردان فيلم سينمايي «يه وا» كه در گروه هنر و تجربه اكران شده است

اكران فيلم‌ها در انحصار عده خاصي است

تينا جلالي

 

 

يكي از فيلم‌هايي كه اين روزها به صورت تك‌سانس و محدود در سينماهاي ايران نمايش دارد «يه وا» به كارگرداني «آناهيد آباد» است؛ «يه وا» فيلمي تجربي هنري، محصول 2017 است و به زبان ارمني در جمهوري ارمنستان ساخته شده. اين فيلم از توليدات مشترك سينماي ايران (ارمنستان و ايران) است به نويسندگي و كارگرداني آناهيد آباد و تهيه‌كنندگي تقي عليقلي‌زاده. «يه وا» نماينده سينماي ارمنستان براي رقابت در نودمين دوره جوايز اسكار در بخش بهترين فيلم خارجي‌زبان انتخاب و در بيش از چهل جشنواره بين‌المللي نمايش داده شد. با آناهيد آباد كارگردان اين فيلم گفت‌وگويي انجام داديم كه پيش روي شماست.

 

وقتي مخاطب نام و بازيگران فيلم «يه وا» را مي‌شنود شايد تماشاي اين فيلم را در اولويت خود قرار ندهد چون اين فيلم در ظاهر المان‌هاي تعيين‌كننده و تاثيرگذار جذب مخاطب امروز سينماي ما را ندارد.

با شما موافقم. بايد سازندگان اثر سعي‌ كنند بيننده را براي تماشاي اثري متقاعد كنند اما قبول كنيد تنها فاكتور شور و اشتياق براي دعوت مخاطب به سالن سلبريتي‌ها نيستند. قطعا بازيگران مهم هستند، بازيگران در ساخته شدن فيلم هم نقش مهمي دارند اما آيا قصه، بازي‌هاي چشم‌نواز، تصاوير سينمايي و كلا اركان مهم سينما براي جذب مخاطب كارآمد و مهم نيست؟

درست است ولي به هر حال شما كارگردان شناخته‌شده‌اي براي مخاطب (مخاطب عام) نيستيد و انتخاب اين سوژه و داستان براي ساخت فيلم اول (كه برگشت مالي از شاخصه‌هاي اصلي آن است) كمي ريسك به حساب مي‌آيد؛ فيلمي كه حتي در جشنواره ملي هم به مخاطب شناسانده نشد.

از اين جهت هم با شما موافقم، اما حالا من از شما خواهش مي‌كنم شما به عنوان رسانه از مسوولان سينما بپرسيد كه چرا به فيلم‌هايي همچون «يه وا » توجهي نمي‌شود؟ يا معيار آنها از استاندارد سينمايي چيست كه اين فيلم را به جشنواره فجر راه ندادند و حتي اكران سراسري به اين فيلم تعلق نگرفت؟ قطعا من و تهيه‌كننده محترم فيلم از فيلم «يه وا» انتظار شكستن ركورد فروش و... نداشتيم. آگاه بوديم كه طبعا من كارگردان فيلم اولي هستم، بازيگران كه بنا به اقتضاي قصه انتخاب مي‌كنيم نيز براي مخاطب ايراني ناآشناست اما زماني كه مي‌خواستيم پروژه را آغاز كنيم با محاسبات و مشورت‌هايي كه انجام داديم يقين داشتيم فيلم ساخته شده با مخاطب ارتباط برقرار مي‌كند و توجيه اقتصادي و تضمين سرمايه آورده را خواهد داشت. مساله اينجاست كه سبد اكران سينما عادلانه نيست و تعريف و معيارهاي غلط و ناعادلانه‌اي نسبت به اكران فيلم‌ها وجود دارد كه مسير سينماي كشورمان را به سمتي هدايت مي‌كند كه سينما، فرهنگ، خلاقيت و... نتيجه آن نيست. آيا حضور صرفا دو چهره بفروش در فيلمي و تعداد ديالوگ‌ها و شوخي‌هاي سطحي كه برآمده از محدوديت‌هايي است كه به جامعه تحميل شده، براي تضمين فروش فيلمي كفايت مي‌كند؟ پس پارامترهاي ديگر سينمايي چه مي‌شود؟ اين وسط نقش بضاعت تصويري يك فيلم، باور‌پذيري نقش‌ها، قصه‌پردازي عميق، ارتقاي سطح انتظار سينمايي مخاطبان و... چه مي‌شود؟ اين جاده ترسيم شده سينماي كشورمان ما را به كجا مي‌برد؟

به هر جهت قواعد جاري در سينما براي برگشت سرمايه آن هم در توليد مشترك را بايد پذيرفت.

كاملا به كاري كه شروع مي‌كردم آگاه بودم و مي‌دانستم كه كارگرداني نيستم كه براي مخاطب آشنا باشد. با آن آگاهي به اين فكر كردم كه وقتي فيلم «يه وا» از برخي نكات اصلي جذب مخاطب محروم است بايد وفادار به مباني و اصول فيلمسازي باشيم. به همين دليل تلاش كرديم تا بازيگران فيلم بازي‌هاي يكدست داشته باشند، دكوپاژ و كارگرداني معقول باشد و محوريت موضوع فيلم كه همان فرهنگ و اقليم فيلم است حفظ شود تا شهروند ايراني با موضوع فيلم همذات‌پنداري كند. سعي كرديم فيلم قصه‌گو با روايت سيالي بسازيم. در كنار هم قرار دادن اين مضامين باعث مي‌شد تا يقين نسبي داشته باشيم كه فيلم شانس برگشت سرمايه را دارد. اساسا با ساخت فيلمي كه براي دل خودم بسازم موافق نيستم. اصلا اين نوع نگاه به خصوص براي فيلم اول امكان‌پذير نيست. قطعا براي بعضي‌ها كه مشمول حمايت‌ها و... هستند به يقين اتفاق مي‌افتد ولي آگاه بودم كه در مورد من صدق نمي‌كند.

براي ساخت اين فيلم با كسي هم مشورت كرديد؟

شك نكنيد. با كارشناسان مجرب زيادي مشورت كردم و آنها فيلمنامه را خواندند. به اين نكته توجه كنيد كه ساخت اين فيلم براي من سوءتفاهم نبود و خودسر عمل نكردم. مي‌دانيد تجربه سال‌ها دستياري سرمايه مهمي بود كه سعي كنم تا جايي كه امكان دارد اشتباهات را پيش‌بيني كنم.

چون خودتان ارمني هستيد، ارمنستان را براي ساخت فيلم انتخاب كرديد؟

بله. چون جزوي از اين فرهنگ هستم و باآداب و رسوم‌شان كاملا آشنا هستم اما قطعا تفاوت‌هايي هم در اين ميان وجود داشت كه من تلاش كردم به مركز ثقل ارتباط آن با واقعيت دست پيدا كنم. براي اينكه مي‌خواستم فيلم براي مخاطب باورپذير باشد. مثالي براي شما مي‌زنم. فيلم‌هاي پاراجانف را خيلي دوست دارم اما اين فيلم‌ها روي مدار واقعيت حركت نمي‌كنند. تلاش من اين بود كه فضاي باورپذير براي مخاطب فراهم شود.

بازيگران انتخاب‌شده براي اين فيلم نام‌آشنا نيستند. پيش‌تر با دنياي آنها آشنا بوديد و رابطه‌اي با آنها داشتيد؟ يا بعد از مذاكره براي بازي در فيلم با آنها آشنا شديد؟

در يك فرآيند چند ماهه سعي كردم با بازيگران ارمنستان آشنا شوم. بخشي را دوستان معرفي كردند و بخشي را خودم انتخاب كردم. دستيارانم تلاش بسياري براي گزينش و معرفي به خصوص نابازيگران انجام دادند. سعي كردم تا جايي كه امكان دارد، مناسب‌ترين فرد را براي شخصيتي كه در ذهن داشتم انتخاب كنم. بعد از انتخاب اين گروه بازيگران با آنها دورخواني زيادي داشتم. نشست‌ها و گفت‌وگوهاي شيريني بين ما برگزار شد. بنا به نياز كاراكتر فكر كرديم تا به اين نتيجه‌اي كه مي‌بينيد، برسيم.

حين تماشاي فيلم اين نكته به ذهن مي‌رسد كه چرا از بازيگران ايراني در بعضي نقش‌ها استفاده نكرديد؟

براي اينكه قصه ايجاب مي‌كرد. قصه ارمني بود. اگر بازيگر ايراني مي‌آوردم و با هزار مشقت با او تمرين مي‌كردم كه ارمني حرف بزند و بعد هم تازه دوبله شود و... راه طولاني مي‌شد. ترجيح دادم از بازيگران محلي آن خطه استفاده كنم، فكر مي‌كنم باورپذيرتر بود. تعداد پرسوناژهاي اين فيلم زياد است و بيشترشان حتي بازيگر هم نبودند. بازيگر نقش «يه وا» خانم نارينه گريگوريان بازيگر بسيار خوب تئاتر است اما تا بازي در «يه وا» در هيچ فيلم سينمايي بازي نكرده بود.

تركيبي از بازيگر و نابازيگر داشتيد؟

نابازيگراني در اين فيلم هستند تا به من كمك كنند فضا باورپذير شود. در اين فيلم ما از يك اصل پيروي كرديم و آن اين بود كه بازيگران در اين فيلم زندگي كنند و نابازيگران بازي نكنند. اين در حرف خيلي راحت است اما در عمل كار خيلي سختي است. تمرينات بسياري كردم تا آنها بتوانند در فيلم به خوبي حضور پيدا كنند. مي‌دانيد؛ بيشتر از اينكه اسمش را بگذارم تمرين، بايد بگويم دوراني از زندگي. قبل از آغاز فيلمبرداري فضاي باورپذيري ايجاد كرديم كه گروه بازيگران با تلاش جمعي به فضاي موجود برسند. وقتي فضا ايجاد شد ديگر فيلمبرداري راحت پيش مي‌رفت. شايد باورتان نشود ولي ميانگين برداشت‌ها 1 به 3 بود.

مصاحبه‌اي از شما خواندم كه گفته بوديد تنها به ده درصد آنچه در ذهن داشتيد رسيديد. درست است؟

فكر مي‌كنم ده درصد خيلي نتيجه خوبي است (مي‌خندد). براي اينكه شما چيزي تصور و تخيل مي‌كنيد كه فاصله زيادي با امكانات واقعي دارد. مثلا دلم مي‌خواست سياه‌‌لشكر و امكانات فني و مالي بيشتري در اين فيلم داشته باشم ولي با محدوديت‌هاي زيادي به لحاظ قوانين و مقررات مواجه بودم. دوست داشتم پرداخت بيشتري روي روابط زن و مردم داشته باشم يا صحنه عروسي را آنچنان كه دلم مي‌خواست بگيرم... .

اما در همين مقدار محدود هم شما به خط قرمزها نزديك مي‌شويد.

خوشحالم.

به اين نكته هم بايد اشاره كرد كه بعضي صحنه‌ها غير قابل باور و تصنعي از كار درآمده... مثلا صحنه عروسي نمايشي است؛ ضمن اينكه هيچ پيشينه‌اي از زندگي «يه وا» قبل از ورود به روستا نمي‌بينيم. يا لحظه انفجار مين ديده نمي‌شود... .

از عروسي شروع مي‌كنم. گفتم محدوديت‌هايي بود اما در موارد ديگري كه اشاره كرديد اصلا ماهيت فيلمنامه همين بود. اين نكاتي كه برشمرديد كاملا تعمدي بوده. ما در فيلم محرك و بانيان قصه را نمي‌بينيم اما با پيامدهاي آن مواجه هستيم. عشق اول «يه وا» در فيلم نيست اما نتيجه اين ارتباط و پيامدهاي آن هست. روابط‌ قبل آدم‌ها را نمي‌بينيم. ما با انبوهي از مشكلات آدم‌ها بعد از روابط‌شان مواجه مي‌شويم. اينها همه تعمدي بوده براي اينكه نمي‌خواستم در دام تحليل بيفتم. اينكه لحظه انفجار را در فيلم نمي‌بينيم نيز كاملا عامدانه بود.

چرا؟

چون نمي‌خواستم در وادي واقع‌پروري بيفتم. به الماني احتياج داشتم تا طنيني ايجاد كند كه روي حس تماشاگر كار كند. باور كنيد نشان دادن صحنه انفجار مين سخت نبود. اين نوع صحنه‌ها حداقل تجاربي بود كه در سر فيلم‌هايي كه با كارگردانان بزرگ سينما همكاري كرده بودم كسب كرده بودم اما عمدا نمي‌خواستم از اين نوع واقعه‌سازي‌ها در فيلم باشد. نكته ديگري كه بايد مد نظر قرار بگيرد اين است كه نمي‌خواستم از عواطف تماشاگر سوءاستفاده كنم و آن را بازيچه قرار دهم. منظورم اين نيست كه تراژدي نبايد شكل بگيرد. خير. نمي‌خواستم حالا كه پرده سينما در اختيار من است التهاب كاذب براي مخاطب ايجاد كنم بلكه سعي كردم به ضمير ناخودآگاه و خودآگاه تماشاگر احترام بگذارم.

قصه «يه وا» كاملا ساخته ذهن خودتان است يا از جايي وام گرفته‌ايد؟

كاملا برآمده از ذهن خودم است اما پيرامون داستان تحقيق زيادي كردم. در خبري خواندم يونيسف اعلام كرده مين‌هاي باقيمانده از جنگ‌هاي مختلف، حتي جنگ جهاني اول و دوم، هنوز جمع‌آوري نشده. معمولا جنگ‌ها تمام مي‌شود ولي گاهي مين‌ها هنوز خنثي نشده باقي مي‌مانند. در بعضي مناطق اين خطر جدي براي كودكان و حيوانات است.

در لابه‌لاي صحبت‌تان به همكاري با بزرگان سينما اشاره كرديد. اگر اشتباه نكنم سال 72 و با فيلم «خلع سلاح» عليرضا داوود‌نژاد كار در سينما را آغاز كرديد.

بله. چيزي حدود بيست وسه سال قبل از ساخت «يه وا» مشغول دستياري و برنامه‌ريزي بوده‌ام.

بيست و سه سال سابقه فعاليت در سينما اين پرسش را در ذهن به وجود مي‌آورد كه چرا دير به كارگرداني روي آورديد؟ در جهت تجربه‌اندوزي بيشتر بود يا همان موانع ساخت فيلم اول كار را مشكل كرد؟

به نكته خوبي اشاره كرديد. در اين سال‌ها با آقايان و خانم‌هاي خوشبختي در سينما طرف بوديم و هستيم كه امكان ساخته‌شدن فيلم‌هاي‌شان در هر شرايطي (حالا چه توانايي كار در سينما را داشته باشند يا نداشته باشند) به سرعت فراهم مي‌شود اما من نه از اين دست آدم‌هاي {خوشبخت} بودم و نه مي‌خواستم از اين دسته {خوشبخت‌ها} باشم. زماني كه تحصيلاتم در سينما تمام شد- يعني سال 72- فكر كردم كه دستياري دو يا سه فيلم نقش مهمي در تجربه‌اندوزي خواهد داشت و بعد از چنين تجربه‌اي مي‌توانم كارم را در سينما شروع كنم. فكر مي‌كردم سينما شوخي نيست و قرار نيست با آزمون و خطا فيلمساز شوم. مي‌دانستم كه سر صحنه فيلم نمي‌توان با نابلدي ميزانسن را چيد و بازيگر را كنترل كرد. بايد سينما را آموخت. به همين جهت ترجيح دادم دستياري كنم و از اين طريق تلاشم را در سينما شروع كردم و تلاش من هم بي‌وقفه بود. از سال 74 سعي كردم فيلم بسازم اما موفق نشدم. موفق به دريافت مجوز نمي‌شدم. چند بار هم پروانه ساخت دريافت كردم اما سرمايه فيلم تامين نشد. البته محدوديت‌هايي كه براي پروانه ساخت داشتم بازدارنده سرمايه فيلم مي‌شد. مثلا براي همين فيلم «يه‌وا» چهار سال در دوران مديريت آقاي شمقدري به من پروانه ساخت نمي‌دادند.

چرا؟

به خاطر فعاليت‌هاي صنفي كه در خانه سينما داشتم. صراحتا به من مي‌گفتند پشت گوشت را ديدي پروانه ساخت فيلمت را هم مي‌بيني. يا بهانه‌هاي ديگر مي‌آوردند مثل اينكه پرونده‌ات گم شده... يا اينكه مي‌گفتند براي چه مي‌خواهي در خارج از ايران فيلم بسازي. حتي در آن مقطع دستياري هم نمي‌توانستم بكنم. تا اينكه شرايط عوض شد. انتخابات انجام داديم و آقاي روحاني سر كار آمد و شرايط كار هم براي ما فراهم شد. بعد از چند سال دوندگي ابر و باد و مه خورشيد همه با هم دست به دست هم دادند تا توانستم اين فيلم را بسازم. اين نكته را به صحبت‌هايم اضافه كنم كه دستيار كارگرداني براي من مهم بوده و هست اما اين سوءتفاهم پيش نيايد كه من 23 سال براي تجربه اندوزي دستياري كردم. خير. فيلم‌هاي خوبي با كارگردان‌هاي بزرگ كار كردم اما دستياري 2 يا 3 فيلم كفايت مي‌كرد. جسارت فيلمسازي را از چند كارگردان اولي كه با آنها كار كردم آموختم. آقاي داوود نژاد و...

يعني بعد از دو، سه تجربه دستياري مي‌توان پشت دوربين قرار گرفت؟

فرمول صادر نمي‌كنم، قطعا تحصيلات آكادميك نيز لازم است ولي فكر مي‌كنم در شرايط و ساختار آموزشي كشورمان اين كافي نيست گرچه يقين دارم فيلمسازي شوخي نيست. اين را كه آدم‌ها شب مي‌خوابند و صبح سوداي كارگرداني در سر مي‌پروانند، درك نمي‌كنم.

از توليد مشترك هم صحبت كنيم و ارتباطي كه به واسطه اين فيلم با سينماي ارمنستان برقرار مي‌شود. اين فيلم نماينده ارمنستان در اسكار هم بود.

مقوله توليد مشترك براي من بسيار اهميت داشت و دارد. بر اين نظر بودم كه سينماي ما بايد وارد عرصه توليد مشترك شود. قطعا جشنواره و جوايز بسيار اهميت و اعتبار دارند ولي بايد سينماي ما به معني كامل كلمه وارد بازار سينماي جهان شود. طبعا محصول مشترك يعني بازار مشترك و گسترده‌تر. اين را هم بگويم كه اگر ارمنستان در توليد اين فيلم مشاركت تعيين‌كننده نمي‌كرد اين فيلم ساخته نمي‌شد. شايد الان خنده‌دار به نظر بيايد ولي زمان آقاي شمقدري دوران سختي بود. به هر جهت بعد از سال‌ها فعاليت در سينما هم خسته شده بودم و هم مي‌خواستم بدانم جزو بدنه سينما هستم يا خير؟ آيا از حق طبيعي ساخت فيلم برخوردار هستم يا نه؟

و نكته مهم‌تر اينكه مسير سختي را براي اكران پيموديد و فيلم در شرايط جالبي به اكران نرسيد.

به عنوان كارگردان فيلم «يه وا » مديون گروه هنر و تجربه هستم كه امكان اكران فيلم در گروه هنر و تجربه را مهيا كرد. اما از شما به عنوان خبرنگار روزنامه اعتماد خواهش مي‌كنم از مسوولان بپرسيد چرا اكران فيلم‌ها در انحصار عده خاصي است؟ در واقع چرخه ناسالم و خشن و غير‌سينمايي باعث شد «يه وا» در چرخه اكران سراسري قرار نگيرد. بنده كاري به فيلم‌هاي كمدي و پر فروش و... ندارم، اصلا وارد بحث‌هايي همچون فرهنگ و هويت و ادراك زيبايي‌شناسي جامعه و... هم نمي‌شوم اما در حال حاضر يك‌سري سينما در اختيار فيلم‌هاي غير‌سينمايي قرار گرفته است. هر فيلمي كه در سينما نمايش داده مي‌شود كه سينما نيست. اينكه دو بازيگر و يك پورشه در فيلم بگنجانيم كه نشد سينما. بحث من اصلا فيلم كمدي نيست چراكه خود من آرزو دارم روزي شانس ساخت فيلم كمدي را داشته باشم اما اين فيلم‌هايي كه در سينما اكران مي‌شوند سينما نيستند. سوالي از شما بپرسم. اگر فيلم «‌اي ايران» الان ساخته مي‌شد اكران سراسري به آن تعلق مي‌گرفت؟ خير. قطعا در گروه هنر و تجربه نمايش داده مي‌شد. شما نگاه كنيد به سريال دايي جان ناپلئون كه براي خودش سينماست و هر ايراني به نظر من نسخه‌اي از آن را بايد در خانه نگاه داشته باشد و هر از چند گاه نگاهش كند. بار ديگر مي‌گويم واقعا مديون گروه هنر و تجربه هستم كه امكان ديده شدن را براي اين فيلم فراهم كرد اما صراحتا مي‌گويم كه اين فيلم گنجايش اكران سراسري داشت كه از آن دريغ شد... اين سرنوشت فيلم‌هاي زيادي بوده و هست.


خواهش مي‌كنم از مسوولان بپرسيد چرا اكران فيلم‌ها در انحصار عده خاصي است؟ در واقع چرخه ناسالم و خشن و غير‌سينمايي باعث شد «يه وا» در چرخه اكران سراسري قرار نگيرد. بنده كاري به فيلم‌هاي كمدي و پر فروش و... ندارم، اصلا وارد بحث‌هايي همچون فرهنگ و هويت و ادراك زيبايي‌شناسي جامعه و... هم نمي‌شوم اما در حال حاضر يك‌سري سينما در اختيار فيلم‌هاي غير‌سينمايي قرار گرفته است. هر فيلمي كه در سينما نمايش داده مي‌شود كه سينما نيست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون