• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4357 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۱۴ ارديبهشت

باز هم سلبريتي‌ها؛ ما و آنها

نيوشا طبيبي

خبر برگزاري دومين نمايشگاه آثار نقاشي از سوي يكي از اهالي سينما و مسائل آشكاري كه در مورد اين آثار وجود دارد، سر و صدا و جنجال زيادي به ويژه در حوزه هنرهاي تجسمي به پا كرده. پيش از اين هم همين فيلمساز زن با برگزاري نمايشگاهي مشابه، اعتراضاتي را از سوي هنرمندان و كارشناسان و اهل فرهنگ و هنر برانگيخته بود. كارشناسان موشكاف و ناقدان آثار تجسمي و حتي علاقه‌مندان با يك جست‌وجوي ساده، نمونه‌هاي اصلي آثار را يافتند و اثبات كردند كه نقاشي‌هاي به نمايش درآمده، كپي‌هاي خيلي بد آثار نقاشان ديگر است. گالري‌اي كه نمايشگاه را برگزار كرده بود، پيش از موعد پايان نمايشگاه را تعطيل كرد. اما عينا همين داستان دوباره اتفاق افتاد. هنرمندان خبره مي‌گويند همين آثار كپي شده هم نقاش واحدي ندارد و توسط افراد مختلفي بر بوم اجرا شده‌اند.

اين را داشته باشيد، ماجراي هفته پيش خانم بازيگر را هم كه حتما به ياد مي‌آوريد. اعتراض شديد ايشان نسبت به ورود كمك‌هاي مردمي عراقي‌ها به سيل‌زده‌هاي جنوب ايران و حواشي و جنجال‌هايي كه از سر توييت‌هاي ايشان شروع شد و عده زيادي را متاثر و ناراحت كرد.

ده‌ها مورد ديگر را از اهالي سينما در اين موارد مي‌توان پيدا كرد. پديده «سلبريتي‌ها» و توجهي كه مطبوعات زرد و مردم علاقه‌مند به زندگي و كار و بار آنها نشان مي‌دهند، البته اختصاص به ما ندارد. در بسياري از كشورهاي دنيا، بازيگران سينما و تلويزيون و ورزشكاران مشهور و حتي سياستمداراني كه ذوق «سلبريتي شدن دارند» مورد توجه عده‌اي از مردم هستند. اين پديده به ويژه در غرب، بخشي از صنعت بسيار پرسود سرگرمي است. خبر‌سازي و خبرفروشي درباره سلبريتي‌ها، گاهي بسيار حساب شده و براي طرح نام و يادآوري حضور بازيگر و تاثيرگذاري بر فروش فيلم و محصولات ديگر است. اين خبرسازي بسيار كنترل شده و توسط مديران برنامه‌هاي آنها انجام مي‌شود تا نام آنها در رسانه‌ها بماند. ماندن نام و ياد در رسانه‌ها و حافظه مردم، وسوسه‌اي است كه دامنگير اشخاص مشهور مي‌شود. گاهي فرد شهير حتي راضي است كه فحش بخورد اما در اذهان بماند. اين شيوه البته ناخوشايند هم از سوغاتي‌هاي نفوذ فرهنگي غرب در ايران است. براي همين وقتي به اظهارات و جنجال‌ها و گاه توهين‌هاي «سلبريتي‌ها» اشاره مي‌كنيم، برخي به ياد ما مي‌آورند كه «در همه كشورها چنين پديده‌اي وجود دارد».

اين پديده در جوامع ديگر هم وجود دارد، اما در اين موضوع چند نكته را بايد در نظر آورد: اول آنكه در سنت هنر ايران، آنچه موجب محبوبيت هنرمند و ماندن نام او در اذهان عمومي بود، نه اظهارات توخالي و سر و صداهاي بيهوده و كپي‌كاري و تقلب و درافتادن با مردم بود و نه ظاهر عجيب و ناهمگون براي خود ساختن. آنچه اهميت داشت، مقبوليت بود. اين مقبوليت البته ساده به دست نمي‌آمد. مقبوليت نتيجه تسلط بر فن و پاكدامني و تواضع و رفتار انساني و محترمانه هنرمند بود. همين صفات هنرمند را چنان در اذهان مردم ماندگار مي‌كرد كه نسل‌هاي بعد بي‌آنكه هنرمند محبوب و مقبول را ديده باشند از او به نيكي ياد كرده و خواهند كرد. مثال‌ها البته فراوان هستند؛ اسامي زيادي از پس سال‌ها و دهه‌ها همچنان زنده و خوشنام و محترم براي ايرانيان باقي مانده‌اند. نام‌ها از طيف‌هاي گوناگون و متعلق به سلايق مختلف هستند كه با هم جمع نمي‌شوند، اما در يك چيز اشتراك داشتند و آن هم اخلاق‌مداري و رفتار آنها وفق سنت قديمي ايراني است كه مي‌گويد «درخت هر چه پربار‌تر، سرش خم‌تر».

دوم - اگر بازيگر غربي در موضوعي وارد مي‌شود و حرفي مي‌زند با اجازه و هماهنگي با مدير برنامه‌هايش و براساس يك برنامه تبليغاتي از پيش تعيين شده است. اساسا ساز و كار حاكم بر هاليوود و سيطره بي‌چون و چراي سرمايه بر صنعت سينما، اجازه نمي‌دهد كه بازيگري به ميل خود صبح از خواب بلند شود و با يك توييت سرمايه‌گذاري چند ميليون دلاري روي يك فيلم را به مخاطره اندازد. پس اصلا پديده سلبريتي‌ها در ايران و جهان شبيه به هم نيست. سوم - سلبريتي‌ها در دنيا مرجعيتي ندارند. ما به بازيگران و ديگر اهالي سينما و فوتبال و از اين قبيل فرصت بيهوده‌اي داده‌ايم و براي حرف‌هاي آنها چنان اهميتي قائل شده‌ايم كه بعضي از آنها دچار توهم مرجعيت شده‌اند. البته كه هنرمندان مقبول مي‌توانند و بايد به عنوان وظيفه شهروندي در امور خيريه و مددكاري و محيط زيست و اين امور وارد شوند و به پويش‌هاي اجتماعي در كنار ديگر هموطنان خود ياري رسانند، اما سخن گفتن‌هاي خام و بي‌پايه و صدور آراي سياسي و موضوع‌گيري‌هايي به قصد اپوزيسيون جلوه كردن نه قابل باور است و نه تاثير دارد. بعضي از اين مشاهير وطني دچار چنان سوءتفاهمي شده‌اند كه آراي خود را حجت تلقي مي‌كنند و باور دارند كه در هر امري كه وارد شوند، بهترين هستند. به ياد بياوريد بازيگران متوسطي را كه به عكاسي و مجسمه‌سازي و ترجمه افتادند و اتفاقا در همه اين شاخه‌ها هم بد بودند و حاشيه‌ساز شدند و عده‌اي ادعا كردند كه به سفارش بازيگر و فيلمساز عكس گرفته‌اند، نقاشي كرده و مجسمه ساخته‌اند و فقط امضاي پاي كار اصل است!

نكته آخر اينكه انقلاب اسلامي، انقلابي فرهنگي بود. قرار نبود كه ما هم راه غرب را برويم و رويه‌هاي آنها را تعقيب كنيم. قرار بود خود ما بر روش و منش و فرهنگ ملي زندگي‌ مان را بسازيم. قرار نبود كه «سلبريتي ها» مرجع و منبع بشوند و به بهانه آزادي بيان هرچه دل تنگ‌شان مي‌خواهد بگويند و بعد هم مدافعان آنها بگويند كه: «اين پديده در همه جوامع ديگر هم وجود دارد.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون