برخيز و اول بكش (196)
فصل هجدهم
سپس بارقهاي دميد
شناسايي ابوجهاد
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
تلفن خانه زنگ خورد. ابوجهاد آن را برداشت. ماموران اسراييلي كه خط را شنود ميكردند شنيدند مشاورش كه برنامههاي سفري او را تنظيم ميكند به او ميگويد براي پرواز به بغداد كه كمي بعد از ساعت 3 بامداد از تونس پرواز ميكند بليت خريده است. آنها (اسراييليها) نقشه داشتند كه نزديك ساعت يك و نيم به خانه هجوم برند تا مطمئن باشند كه همه خواب هستند. اما اگر آنها تا آن زمان صبر كنند احتمال ميرود كه هدفشان در آن ساعت در مسير فرودگاه باشد. آنها نميتوانستند اينقدر صبر كنند. عمليات بايد زودتر انجام ميشد. يفتاخ ريش، سرپرست ويژه اجراي عمليات كه در پست فرماندهي زير دريايي بود به فرمانده سايرت، موشه يالون، از طريق راديو صحبت كرد. آنها به خاطر اينكه شايد مكالمهشان شنود شود، با رمز و زبان انگليسي مكالمه ميكردند. ريشر: «بوگارت. من ريشر هستم. شما ميتوانيد ايستگاه را ترك كنيد. شما ميتوانيد ايستگاه را ترك كنيد. سريع عمل كنيد. من دوباره ميگويم: سريع عمل كنيد.» سپس ريشر متوجه شد از آنجا كه ابوجهاد آماده رفتن به فرودگاه است، او و نيرويش به احتمال زياد بيدار خواهند بود. او گفت، «بوگارت. اين ريشر است. به خاطر اينكه رييس در حال رفتن است ميخواهم به شما بگويم كه افراد زيادي هستند كه نخوابيدهاند و در دفتر هستند.»
يالون: «بسيار خوب ريشر. فهميدم.» ريشر به يكي از ماموران قيصريه كه خانه را از روي درخت نگاه ميكرد، گفت: «ويلي. آيا خبر تازهاي نزديك دفتر است از جمله خودروي قرمز؟» ويلي: «نه.» ريشر: «بوگارت تو راه است. قبل از اينكه به دفتر برسد با شما تماس ميگيرد. اگر تغييري در ايستگاه رخ داد او را در جريان بگذار چون او به تاييد احتياج دارد. به تاييد شما.»
دو مينيبوس بيستوشش عضو سايرت متكال كه مسلح به ميكرو يوزي و راجر 22 و صدا خفه كن و هدفگيري ليزري بودند را به همسايگي منزل ابوجهاد بردند. دو مامور قيصريه، يك مرد و يك زن، با خودروي پژو 250 متر جلوتر رفتند تا جاده را مراقب باشند و مطمئن شوند كه نيروها با مورد غير منتظرهاي مواجه نشوند. تمام سه خودرو نزديك به 45 متر دورتر از منزل توقف كرده بودند. كماندوها به آرامي شروع به جلو رفتن كردند. اما در آخر سر براي شروع عمليات بايد علامت مثبت داده ميشد. مراقبان ديده بودند كه خودروي ابوجهاد رسيده و او و محافظش به داخل خانه رفته بودند. اما طبق پروتكلي كه رابين امضا كرده بود اين كافي نبود. سه عربزبان فصيح از واحد 8200 كه با موساد براي اين ماموريت همكاري ميكردند صدها ساعت صداي ابوجهاد را شنيده و تغييرات ناگهاني سخنرانيهايش را مطالعه كرده بودند. آنها در حالي كه گوشي به گوششان بود و در دفتر عمليات فرماندهي در تلآويو نشسته بودند، تكنسينها از طريق خط ايتاليا؛ خطي كه معمولا او با قلمروهاي اشغالي تماس ميگرفت، با اقامتگاه وزير ارتباط برقرار كردند.
تكنسينها نوار صداي جمعيت را در پس زمينه تلفن گذاشته بودند. يكي از متخصصان صدا در گيرنده فرياد كشيد، «آره، ابوجهاد. آنها ابو رحامه را دستگير كردند و حالا آن حرومزادهها ميخواهند كه كل خانواده را به زندان ببرند!» او سپس يك نفرين عربي را هم اضافه كرد: «انشاءالله پاسخ خونشان را خواهند گرفت!» ابوجهاد سعي كرد كه گوينده را آرام كند تا بتواند جزييات بيشتري بگيرد. در همان حال، تكنسينهاي تلآويو مكالمه را آنقدر طول دادند تا اينكه آن سه متخصص دستانشان را به منزله تاييد شناسايي صداي ابوجهاد بالا بردند.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه