• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۸ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4368 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۶ ارديبهشت

شعر طنز

جرم با کلاس

احمدرضا قدیریان

 

در خبر هر روز، جرم با کلاس دیگری

می‌شود اعلام نام ناشناس دیگری

نزد ما قانون شکستن، شیوه‌ای قانونی است

گوییا قانون ما دارد اساس دیگری

بسته شد پرونده قبلی به لطف یک تماس

باز هم پرونده‌ای، ایضا تماس دیگری

حسن کار اینجاست: راحت می‌توان از یاد برد

اختلاس قبل را با اختلاس دیگری

اسکناس رایج ما صفرهایش زائد است

کاش می‌چاپید دولت اسکناس دیگری

هرچه تاس انداختم بازی به کام من نشد

نرد دیگر باید ای یاران و تاس دیگری

خشکسالی، زلزله، سیل و ملخ را دیده‌ام

پس ندارم بعد از این، هول و هراس دیگری

من شنیدم آس و پاسی صاحب فرزند شد

ثبت شد در ثبت احوال آس و پاس دیگری

در لباس میش، بهتر خورده خون گله را

گرگ ما دیگر نمی‌پوشد لباس دیگری

هرچه را کردم دعا، گردید عکس آن روا

پس ندارم بیش از اینها التماس دیگری

 

غیبت می‌کنیم

مصطفی مشایخی

 

ما کمی تا قسمتی انگار غیبت می‌کنیم

دور هم باشیم یک مقدار غیبت می‌کنیم

قصدمان البته دلسوزی‌‌است، در هر محفلی

التزاما با همین معیار غیبت می‌کنیم

حرف‌مان هم حرف‌هایی پیش پا افتاده نیست

بلکه با تحلیل یک رفتار غیبت می‌کنیم

صبح‌ها سرگرم کاریم و گرفتاری، فقط

عصرها در پارک یا بلوار غیبت می‌کنیم

آشنایی را که می‌بینیم، خیلی مختصر

چند ساعت ضمن این دیدار غیبت می‌کنیم

روبه‌رو خوبیم، با هم مشکلی در کار نیست

پشت سر گاهی تفنن‌وار غیبت می‌کنیم

تا نگیرد قلب یک بیمار از بی‌همدمی

دسته‌جمعی دور آن بیمار غیبت می‌کنیم

هرکجا هم وای‌فایی نیست یا نت مختل است

تا به ما بد نگذرد ناچار غیبت می‌کنیم

غالبا با دست پر در جمع حاضر می‌شویم

از همین‌رو غالبا پربار غیبت می‌کنیم

با زبان روزه، صحبت تا حدودی مشکل است

طالبش باشد، پس از افطار غیبت می‌کنیم

حرف‌مان هم نقد سازنده‌‌است، اسمش غیبت است

پس چه غم، گاهی اگر بسیار غیبت می‌کنیم؟

 

 

زبان حال مدير تازه به دوران رسيده

جواد نوری

 

چون به رنج و غم افراد نظر فرمودیم

دل پُرغم‌شده را سخت پکر فرمودیم

عزم کردیم حقوق همه احیا بکنیم

ریسک آغاز نمودیم و خطر فرمودیم

غیرت و همت بسیار به جوش آوردیم

مشت کردیم گره، توپ و تشر فرمودیم

چون نجات بشریت، غم اصلی‌مان بود

هرکجا بود سر راه، گذر فرمودیم

بعد دیدیم کسی نیست نجاتش بدهیم

غصه خوردیم، غم‌آلوده جگر فرمودیم

کافه رفتیم و دوتا قهوه سفارش دادیم

قهوه را میل به همراه شکر فرمودیم

معده پر بود چو از باد، شکستیم آن را

خستگی را ز تن خویش به‌در فرمودیم

هرچه کردیم نخی داخل سوراخ نرفت

سر آن را به دهان برده و تر فرمودیم

سر نخ چون بشود تر، گذرد از سوراخ

هان، بدانید چه مقدار هنر فرمودیم

خم نکردیم قد و قامت خود پیش ستم

بعد سی سال به‌ناگاه دمر فرمودیم

خم شدیم و ز قضا مشکل ما حل شد و رفت

اندکی هم گله از درد کمر فرمودیم

گر که با خم‌شدنی مشکل ما حل می‌شد

پس چرا این‌همه اما و اگر فرمودیم؟

آدمی یافت نشد هرچه به همراه چراغ

سیر در شهر و ده و کوه و کمر فرمودیم

خویش را خر کن و از خر شدنت خیر ببین

گرچه ما خیر ندیدیم و ضرر فرمودیم

 

شما

حسین گلچین

 سلام و عرض ادب خدمت تمام شما

خودت، پدر، ننه، داداش بي‌مرام شما!

كه زد به هم همه كاسه‌كوزه‌هاي مرا

فقط به جرم عجيب اداي نام شما

و خواستگاري من ناتمام باقي ماند

نشد به لب بزنم دست‌پخت شام شما

به‌شدت از عمل آن شبش كلافه شدم

اگرچه هيچ نگفتم به احترام شما

به خواستگاري‌ات اما دوباره مي‌آيم

قبول مي‌كني آيا شوم غلام شما؟

موبايل تازه خريدم فقط به خاطر عشق

براي حداقل يك دو خط پيام شما

و افتخار من اين بس كه ناگهان شده‌ام

به باور همه، با يك نگاه، خام شما

كبوترانه به شوق از هزار فرسخ خود

پريده‌ام كه بيايم به پشت بام شما

هميشه منتظرم تا كه تور پهن كني

اگرچه دانه نباشد ميان دام شما

تمام عالم و آدم، تمام بود و نبود

فداي لفظ سلام من و سلام شما

چقدر نامه من شاعرانه شد؛ باري

به روي فرق سر بنده باد گام شما

و مژده مژده كه آپارتمان مهيا شد

و بانك گفته كه آماده است وام شما

...

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون