انزوا در جمع رفقا
مرتضي مكي
پيامدهاي امنيتي هرگونه تنش و بحران در منطقه خليج فارس قطعا متوجه دولتهاي اروپايي هم خواهد شد. دولتهاي اروپايي در پي تنشها و بحرانهايي كه در سوريه، يمن، ليبي و ديگر كانونهاي بحران در غرب آسيا و شمال آفريقا ايجاد شد، شاهد ناامنيهاي زيادي بودند.
اقدامات تروريستي در پايتختهاي اروپايي و موج بيسابقه پناهجويان به خاك اروپا به يكي از عمدهترين موضوعات سياسي در اين كشورها تبديل شده است و ميتواند سرنوشت سياسي بسياري از كشورهاي قاره اروپا و حتي اتحاديه اروپا را در كوتاهمدت و ميانمدت تغيير دهد. به همين دليل اروپاييها حساسيت ويژهاي بر بحرانها در شمال آفريقا و خاورميانه پيدا كردهاند و اثر مستقيم ناامني و بيثباتي در اين مناطق را بر امنيت و ثبات در كشورهاي خود احساس ميكنند. همين حساسيت است كه باعث ميشود اتحاديه اروپا و سه قدرت اروپايي به صورت ويژه به توافق هستهاي با ايران به عنوان يك توافق امنيتي نگاه كنند كه ميتواند الگوي يك توافق چندجانبه بينالمللي براي حفظ زيربناي ثبات و امنيت در منطقه باشد.
واكنشهايي كه دولتهاي مختلف اروپايي، حتي بريتانيا در مقابل افزايش تنشها در منطقه خليجفارس نشان دادند، نشانه نگراني و توجه ويژه اروپا به ثبات و امنيت در خليج فارس است. تازهترين موضعگيري را همين ديروز از هايكو ماس، وزير خارجه آلمان شاهد بوديم كه به شكل صريح اعلام كرد اروپا از گزينه گفتوگو و مذاكره در منطقه حمايت ميكند و به هيچوجه حاضر به پذيرش اقدامات يكجانبه و تنشزاي امريكا در منطقه نيست. اينكه ناوشكن اسپانيايي به دستور وزارت دفاع اين كشور بعد از عبور از كانال سوئز از ناوگروه امريكايي همراه با ناو هواپيمابر آبراهام لينكلن جدا ميشود و حاضر به همراهي با امريكا در خليج فارس نيست، حاكي از پيام واضح و روشن اروپا به واشنگتن است كه اگر تنش و درگيري در منطقه آغاز شود، اروپا حاضر به همراهي و همسويي با ايالات متحده امريكا نخواهد بود.
متاسفانه اروپاييها در سالهاي اخير، به ويژه در پرونده برجام نشان دادهاند كه قادر به مقابله عملي و رويارويي مستقيم با واشنگتن در مورد پروندههاي امنيتي و سياسي تعيينكننده نيستند. در برجام شاهد بوديم كه دستاوردهاي امنيتي و سياسي برجام براي كشورهاي اروپايي كاملا روشن است اما كشورهاي اروپايي حاضر به ريسكپذيري نيستند و از اراده كافي براي رد كردن فشار امريكا و گشايش روابط شفاف اقتصادي و تجاري با جمهوري اسلامي ايران، برخوردار نبودند. با اين حال موضعگيريهاي دولتهاي اروپايي، اما دست كم نشان ميدهد كه دولتهاي اروپايي پيامي روشن براي واشنگتن دارند كه در هرگونه اقدام تنشآفرين در منطقه خاورميانه دست كم از سوي دوستان اروپايياش تنها خواهد ماند. اين اظهارنظرها و موضعگيريها هر چند عزم جدي براي رويارويي مستقيم و مخالفت عملي با واشنگتن را نشان نميدهد اما مشخص كرده است كه واشنگتن در ماجراجويي احتمالياش در خليج فارس، از همراهي اروپا و ناتو در چارچوب پيمانهاي امنيتي و همكاريهاي نظامي، بيبهره خواهد ماند. به نظر ميرسد، پيام متحدان غربي امريكا در واشنگتن هم دريافت شده است چرا كه سيگنالهايي كه در روزهاي اخير از سوي واشنگتن ارسال ميشود نشان ميدهد كه امريكاييها هم از عواقب هرگونه تنش و ماجراجويي در منطقه آگاه هستند.
اما با توجه به تحركات و تحريكهايي كه از سوي رژيم اسراييل برخي كشورهاي منطقه از جمله عربستان سعودي و امارات متحده عربي انجام ميشود، در شرايط تنشآلود منطقه، امكان هرگونه سوءمحاسبه و تصادفي را افزايش ميدهد. اما نهايتا ايستادگي ايران و همچنين پيام تنها انزواي امريكا از سوي متحدان اروپايي، باعث ميشود كه امريكاييها با حساسيت بيشتر از بروز تنش خودداري كنند. دونالد ترامپ و سياستمداران ارشد امريكايي به خوبي آگاه هستند كه جامعه امريكا هم به هيچوجه آمادگي يك جنگ تازه را ندارد، به ويژه اينكه رييسجمهور امريكا بر بستر شعار كاهش هزينههاي امنيتي امريكا در خاورميانه به قدرت رسيده است. در شرايطي كه دونالد ترامپ، اميدوار است در انتخابات 2020 بار ديگر سكان كاخ سفيد را در اختيار بگيرد هر گونه جنگ و رويارويي نظامي در خليج فارس شكست ترامپ را در اين انتخابات تضمين ميكند. امريكاييها آگاه هستند كه شرايط ايران، نه مشابه افغانستان سال 2001 است و نه عراق 2003 و نتيجه تنش با ايران براي امريكاييها غيرقابل پيشبيني و فراتر از حد تصور خواهد بود.
امريكاييها حتي در جنگ عراق هم موفق نشدند همه متحدان غربي خود را براي ائتلاف بسيج كنند، جز بريتانيا كه حاضر به حمايت از امريكا در جنگ عراق شد، بقيه كشورهاي اروپايي به ويژه فرانسه و آلمان، رسما از اقدام امريكا انتقاد كردند و نهايتا يكي، دو كشوري هم كه حاضر به همراهي با امريكا در اين جنگ شدند، به شكل نمادين و سمبليك تعداد كمي نيرو در اين جنگ به كار گرفتند. نميتوان آنچه كشورهايي همچون ايتاليا و لهستان در جنگ عراق انجام دادند، همراهي در جنگ توصيف كرد؛ فقط نوعي ابراز همبستگي سياسي بود. در مورد جمهوري اسلامي ايران، شرايط كاملا متفاوت است و قاعدتا ايالات متحده امريكا در صورت اقدام نابخردانه، حتي از همبستگي سياسي هم بيبهره خواهد ماند.