سايه چيزهاي ترسناك
سينا قنبرپور
در فاصله ارديبهشت سال گذشته تاكنون ما در مقاطعي مختلف و البته پي درپي درگير هيجاناتي در بازار بوديم. موجي آغاز ميشد و همين كه آثار آن موج فروكش ميكرد ماجرايي ديگر مثل فواره سر به آسمان ميبرد. در اين ميان هر بار مردم از سويي به سويي ديگر و از صفي به صف ديگر ميشتافتند. بسياري ميگفتند رفتار مردم طبيعي است و بسياري هم معتقد بودند مردم اشتباه ميكنند و همين عطش مردم براي خريد، موج ايجاد شده را تقويت ميكرد. البته بعد از هر تبي كه جامعه را فرا ميگرفت اندكي قيمت كالايي افزوده ميشد ولي هيچ چيز در بازار ايران تا اين لحظه ناياب نشده است. عمدتا كالاهاي وارداتي به سبب قطع ارتباط كشورهاي واردكننده و شركتهايي كه آن را در ايران نمايندگي ميكردند، كمتر شد ولي باز هم در بازار ميشد كالاهايي را يافت كه قيمتش افزايش يافته ولي در بازار هست. اين موجها در مورد كالاهاي وارداتي شايد منطقي و معقول ميرسيد اما در مورد اقلامي كه در ايران توليد و توزيع ميشد عجيب بود. يا مثلا در مورد بحراني كه پوشك بچه در بازار ايجاد كرد واقعيت اين بود كه آيا به ناگاه نرخ زاد و ولد چنان رشد كرده بود كه همه فرزندآوري داشتند و خريد پوشك افزايش يافته بود؟ موجها در پي هم از كالايي به كالاي ديگر تغيير شكل ميدادند و مردم هر روز نگران از وضعيت سعي ميكردند تعدادي از آن كالا را براي روز مبادا به هر قيمت كه شده خريداري كنند غافل از آنكه اين فقط تب و شوري بود كه به ناگاه هم فرو ميافتاد. مردم لحظهاي تامل نميكردند كه اگر حتي 100 بسته از آن كالا را بخرند و انبار كنند وقتي قحطي واقعي حادث شود آن 100 بسته هم بالاخره روزي تمام ميشود! اين تب و تاب ،گوشت و پياز را هم بازيچه خود قرار داد و دست آخر به كنسرو تون ماهي رسيد. يك سوال هم اين بود كه آيا همه ما هر روز تون ماهي و گوشت يا پياز ميخوريم. الان كه 2 ماه از بهار را پشت سرگذاشتهايم هيچ خبري از پياز كيلويي 17 يا 18 هزار توماني نيست. ماجرا از چه قرار بوده است؟ آيا غير از اين است كه عدهاي دلال كه البته عمده هم خريد و فروش ميكردهاند روزي به جان گوشت افتادهاند و روزي به جان پوشك و ماجرايي از اين دست. اما اين همه ماجرا نيست؛ شايد مطلبي كه در صفحه هفت امروز آمده را بخوانيد بيشتر متوجه ساختگي بودن اين بحرانها شويد.