• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4374 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲ خرداد

درباره‌ رمان «بازگشت» نوشته‌ گلي ترقي

به دنبال آرامش

ژاله حيدري

 

 

گلي ترقي در سال ۱۳۱۶ در شميران متولد شد. او پس از آنكه در امريكا رشته فلسفه را به پايان رساند در دانشكده هنرهاي زيباي تهران به تدريس شناخت اساطير و نمادها پرداخت و از همان سال‌ها به داستان‌نويسي روي آورد. داستان «بزرگ بانوي روح من» او در فرانسه ترجمه و به عنوان بهترين قصه سال برگزيده شد. او برنده جايزه بيتا در سال ۲۰۰۹ شد.

گلي ترقي در رمان «بازگشت» با مطرح كردن مقوله‌ مهاجرت، زندگي زني به نام ماه‌سيما را به تصوير كشيده ‌است. او نويسنده‌ كهنه‌كاري است كه خوب مي‌داند چگونه خواننده‌اش را به دنبال داستان بكشاند؛ حتي اگر ماجراي آن مثل آنچه در «بازگشت» اتفاق مي‌افتد، گزارشي از كساني باشد كه از ايران مهاجرت كرده‌اند.

رمان با سرماي پاريس شروع مي‌شود؛ سرمايي كه استعاره‌اي از زندگي سرد و دل‌مرده ماه‌سيماست. ماه‌سيما نماينده‌ زنان وفاداري است كه با وجود اينكه مردان‌شان سال‌هاست از زندگي‌شان خارج شده‌اند، باز به ‌طرز غيرقابل ‌باوري به زندگي خانوادگي خود وفادارند و وظايف همسري و مادري خود را با گذشت و فداكاري انجام مي‌دهند. ماه‌سيما همسر و مادر دو فرزند است. شوهرش، اميررضا به بهانه‌ فروش املاك، همان سال‌هاي اول مهاجرت به ايران بازگشته تا دست پر برگردد اما خانواده را در بي‌خبري گذاشته و هرگز بازنگشته است. دو پسرش هم بعد از فراغت از تحصيل به امريكا رفته‌اند تا مثل پدرشان به‌ دنبال آرزوهاي خود باشند؛ آرزوهايي كه ماه‌سيما جايي در آنها ندارد.

داستان با برگشتن ماه‌سيما به ايران و مشكلات مستقر شدن او در خانه‌ كودكي‌اش ادامه پيدا مي‌كند تا در نهايت، آرامش او را در تقاطع فرهنگ غرب و سكوت دلپذير باغ دماوند نشان دهد؛ آرامشي كه اين ‌بار در آن خبري از همسر و فرزندانش نيست.

به موازات داستان ماه‌سيما، داستان حوري -دختر خاله‌ ماه‌سيما- نيز جريان دارد. او هم مانند ماه‌سيما زني است كه در ايران زندگي مي‌كند. حوري از شرايط ناراضي است و آنقدري كه از مشكلات زندگي در ايران مي‌نالد از خوشي‌ها و كنار هم بودن خانواده‌ ايراني نمي‌گويد. حوري زني است كه با وجود همه‌ امكانات و رفاهي كه در ايران دارد به‌ خاطر پسرانش تصميم به ترك وطن مي‌گيرد.

اميررضا را فراموش نكنيم؛ او هم كم‌ و بيش به ‌اندازه‌ حوري در پيشبرد داستان سهم دارد. او هم مانند حوري و ماه‌سيما، ديگر نه متعلق به ايران است و نه كشور ديگر. اميررضا با يك زن خارجي ازدواج كرده؛ انگار در اين رمان همه در تقاطع ايران و دنياي ديگري قرار دارند.

داستان پر است از آدم‌هاي مهاجري كه زندگي‌شان خالي است. همه به‌ نوعي آنچه را كه مي‌خواسته‌اند به ‌دست نياورده‌اند. بيشترشان يا نااميدند، يا خودكشي كرده‌اند يا دليلي براي بازگشت پيدا نكرده‌اند. جز چند نفري مثل امير-دوست ماه‌سيما- كه با شادي‌هاي زودگذر، خود را شاد و راضي نگه مي‌دارد و پيرمردي كه در مهماني تولد ماه‌سيما به زنش كه به اين مهاجرت اعتراض مي‌كند در جواب مي‌گويد: «هيجان مي‌خواهي برو عراق... من دلم رفاه مي‌خواد و آرامش...»

«آرامش و زندگي بهتر» همان چيزهايي هستند كه مهاجران داستان به دنبال آن بوده‌اند؛ رفاه و آرامشي كه نصيب هيچ‌كدام نشده است. آنچه به ‌نظر مي‌رسد اين است كه كتاب براي خواننده‌ ايراني مقيم ايران نوشته شده تا بداند در غرب خبري نيست. با وجود اين لحن رمان كمي شعاري است و نويسنده گاهي نظرش را مستقيم ابراز و حتي آدم‌ها و پديده‌ها را داوري مي‌كند. گاهي راوي مداخله‌گر نظر خود را چنان ابراز مي‌كند كه اجازه نمي‌دهد، خواننده خود دريافت كرده و تصميم بگيرد:«حوري به اميد زندگي بهتر به ‌سمت دنيايي مي‌رفت كه ماه‌سيما سرخورده از آن برگشته بود.» به ‌اين‌ ترتيب، نويسنده خواننده را به ‌نوعي دچار پيش‌داوري مي‌كند كه حتما حوري هم مانند ماه‌سيما سرخورده خواهد شد و مورد ديگر پايان سريع و نسبتا خوشي است كه آن را در سطح پايان‌بندي فيلم‌هاي عامه‌پسند قرار مي‌دهد.

«بازگشت» رماني ساده و روان است؛ رماني كه بي‌تكلف و بدون استفاده از لغات نامانوس و جمله‌بندي‌هاي ثقيل با مخاطب حرف مي‌زند و به ‌همين ‌دليل مي‌تواند از قشرهاي مختلف كتابخوان، خوانندگاني با سلايق مختلف پيدا كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون