فن لذت و آرامش
پيمان نوروزي
اين روزها بسياري شكايت ميكنند كه ارزش اجتماعي افراد و مفهوم خوشبختي، به جاي اينكه با هويت و قدرت اجتماعي هر فرد سنجيده شود، با اموال و داراييهايش حساب ميشود. ميگويند آدمهاي امروزي به صورت بيمارگونه دچار مصرفگرايي شدهاند. انگار مردم اشتهاي سيريناپذيري براي خريدن و جمع كردن وسايل اضافه يا براي به دست آوردن پول بيشتر دارند اما سوال اينجاست كه چرا اين افراد با داشتن خانههايي پر از وسايل و كمدهاي مملو از رخت و لباس، هنوز هم خوشحال نيستند. با اينكه به اندازه كافي دارند اما زندگي باكيفيتي ندارند و مدام بيشتر و بيشتر ميخواهند. مردم گرفتار مبارزهاي بيپايان شدهاند و در اين مبارزه فقط خستهاند و شادي همچنان به دست نيامده.
جنبش مينيماليسم در واكنش به چنين اتفاقاتي به وجود آمد. مينيماليسم يا سادهگرايي، جنبشي است كه از روسيه آغاز و رفتهرفته به يك جنبش هنري تبديل شد. در هنرهاي تجسمي، ادبيات و حتي موسيقي تحولات شگرفي رقم زد و باعث توليد آثار جديد و متفاوتي شد. امروز اما اين جنبش به يك سبك ايدهآل براي زندگي تبديل شده است. زندگي با كيفيت بيشتر. مينيماليزم سبكي است كه با كم كردن حجم وسايل و اثاثيه، از ميزان اضطراب و فشار و افسردگي حاصل از فرهنگ مصرفگرايي كم ميكند. اين سبك راي به عدم خريد يا دوري از خريد ماشين و خانه و غيره نيست، بلكه تلاش ميكند با كاستن حجم كالاهاي غيرضروري، زمان بيشتري براي پرداختن به مسائل مهمتري مانند رسيدگي به اعضاي خانواده، ديد و بازديد، مطالعه، سفر و غيره به دست آورد. دغدغههاي زندگي را كم ميكند و احساس شكست و ترس از دست دادن را به حداقل ميرساند. براي آشنايي بيشتر با اين سبك زندگي و پياده كردن آن در زندگي شخصي، كتابها و راهنماهاي بسياري وجود دارد. اما يك قانون كلي هست كه ميتوان به عنوان قانون اصلي اين سبك به حساب آورد؛ قانون ۳۶۵. به اين ترتيب كه، آنچه را در طول يكسال استفاده نشده را ببخشيم يا رد كنيم. حذف كردن با دلايل مختلف و تا جايي كه امكانپذير باشد. خريد كردنمان هم بايد متفاوت از قبل باشد. خريدهايي كنيم كه بر پايه مدهاي زودگذر نباشند. فقط وسايل ضروري اما باكيفيت و زيبا و تا حد امكان با رنگهاي طبيعي؛ به بيان ديگر رسيدن به مد پايدار به جاي مدهاي زودگذر.
اما نبايد فراموش كرد كه اين سبك، با چيزي كه ما به عنوان زندگي درويشانه ميشناسيم متفاوت است. تمركز اين سبك زندگي به داشتن به اندازه كافي است؛ ضمن اينكه اين موضوع ربطي به ميزان درآمد و طبقه اجتماعي ندارد؛ همهچيز به انتخابهاي درست در زندگي برميگردد. بايد در مورد نيازهاي خودمان، دست كم با خودمان صادق باشيم. در اينجا سخن از سختي كشيدن و گذشتن از چيزهايي كه برايمان مهم است در ميان نيست. مثلا اگر كتابهايمان برايمان مهم است حتما نگهشان ميداريم. در مجموع مفهوم سادگي با نداري و كمبود متفاوت است. رعايت سادگي در زندگي سبب آرامش بيشتر، پسانداز و حتي رابطههاي سالمتر و عميقتر ميشود. با اين روش فرصت بيشتري دست ميدهد براي تمركز بر هدفهاي واقعيتر. با رعايت اين سبك زندگي و با مصرف كمتر و ايجاد زباله كمتر به محيط زيستمان هم كمك شاياني ميكنيم. در مجموع اگر اولويت زندگي ما لذت از زندگي و آرامش باشد، مينيماليسم ميتواند راه مناسبي پيش پايمان بگذارد.