ادامه از صفحه اول
مافياي ضدزنگنه
ظاهرا بهنحوي با آن تيم مخالف زنگنه نزديكي دارد، نايستاده و اگر اقدامي در افشاي اهداف اين گروه اقليت نميكنند، لااقل با كساني كه دغدغهاي جز منافع ملي دارند، همراهي نكنند. مجموعه اين مباحث اما در حالي مطرح شده كه شرايط تجارت نفت ايران، نه با اروپا و امريكا كه در رابطه با متحدان سنتي خود نيز دچار مشكل شده است. در اين شرايط است كه زنگنه بهصراحت ميگويد كه چين مستقيما از ايران نفت نميخرد و روسيه نيز خود تبديل به مانعي بر سر بازاريابي گاز ايران شده است، بنابراين در چنين شرايطي لازم است در داخل كشور بيش از هميشه دربرابر فشارهاي خارجي متحد باشيم و نيز، در اين شرايط ضرورت دارد كه سيستم قضايي كشور چند و چون اين فشارها را بررسي و با عوامل آن برخورد كند. اينكه اين دست فشارها تا چه ميزان و تا كجا ادامه مييابد و نتيجه آن چه ميشود، به اراده مسوولان ارشد نظام براي مقابله با فساد و حفاظت از پروسههايي وابسته است. بدترين اتفاق براي حكومت در شرايط سنگين فعلي اما آشفته كردن سيستم اداري كشور، مخصوصا در حوزه استراتژيك نفت است؛ روندي كه به نظر ميرسد ازسوي طيفي خاص دنبال ميشود اما همزمان چنانچه از شواهد و قراين برميآيد، اراده نظام، مقابله با اين نفوذ مافيايي به عرصه فروش نفت است.
جامعه منافقانه
چرا كه بخشي از رفتارهايي مانند تظاهر به بيحجابي در فضاهاي عمومي به عنوان ابزار اعتراض مورد استفاده قرار ميگيرد. بسياري از افرادي كه اصرار ميكنند كه حجابشان قدري شل باشد قصد دارند از اين طريق اعتراضشان را به ناكارآمديها در حوزههاي مختلف نشان بدهند. متاسفانه ميبينيم كه مسوولان به جاي توجه به اولويتهاي جامعه سراغ مواردي ميروند كه جزو اولويتهاي جامعه محسوب نميشود. پيامبر اسلام فرمود اگر نان نباشد نميتوان به نماز و روزه هم پرداخت. يعني اينكه رفع فقر و تامين معيشت از نظر ديني اولويت دارد. مساله معيشت، مساله نابرابريهاي اجتماعي و عدالت اجتماعي از جمله مسائلي است كه جزو اولويتهاي جامعه ما است. بايد حاكميت به اين اولويتها بهاي بيشتري دهد و از رفتن سراغ موضوعاتي كه به اعتماد عمومي لطمه بيشتري ميزند و پيش از اين هم بارها تجربه شدهاند، پرهيز كند. ممكن است دادستاني يا پليس بگويند ما مامور به وظيفه هستيم. اما اگر ما به دنبال اين هستيم كه با كمترين هزينه بيشترين نتيجه را به دست آوريم آن وقت بايد روشهايمان را تغيير دهيم. اينكه هر چند وقت يك بار 20 -10 دختر را به اتهام بدحجابي يا امثالهم به بازداشتگاه ببريم نتايج بغرنجي در پي خواهد داشت و به اعتماد عمومي بيش از پيش لطمه ميزند. البته نبايد از اين نكته هم غافل شد كه درباره سختگيريها به جامعه زنان گاهي ميبينيم كه اين سختگيريها بنيان شرعي محكمي هم ندارد. براي مثال دوچرخهسواري زنان هيچ خلاف شرع نيست اما ميبينيم كه گاهي سختگيريهاي بيمورد انجام ميشود. ممكن است كه بر اثر دوچرخهسواري حاشيههاي جانبي هم ايجاد شود. خب در پارك هم اتفاقات ناگواري رخ ميدهد آيا بايد پاركها را به روي زنان بست؟ دوچرخهسواري زنان با اسبسواري و ماشين سوار شدنشان چه تفاوتي دارد؟ اين بدعت در اسلام است كه بياييم و بگوييم كه دوچرخهسواري غيرشرعي است. نبايد بلافاصله پاي شرع را وسط بكشيم.