• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4389 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۲۵ خرداد

«راه سوم» پيش روي سينماي ايران

عليرضا تابش

مساله‏ «فرهنگ دولتي- فاخر» و تقابل آن با «هنر مردمي- سخيف»، برخلاف تصور عموم، ريشه‏اي عميق‌تر از سال‌ها و دهه‌هاي اخير دارد.

سينما در كشور ما سابقه‌اي نزديك به صد و بيست سال دارد و با نگاهي به تحولات روابط حاكميت و صنعت سينما طي دهه‌هاي پيشين در مي‌يابيم كه تمايل دولت ايراني به مداخله و تصدي‏گري در حوزه‏ فرهنگ، به ويژه فرهنگ مدرن را مي‏توان تا سال‌هايي بسيار دورتر، شايد از عصر ناصري ريشه‏يابي كرد. سنتي با قدمتي بيش از يك قرن كه محوري واحد دارد: «دولت مي‏تواند با تصدي‏گري امور فرهنگي، علاوه بر حفظ و كنترل اوضاع، فرهنگ را از انحطاط و در غلتيدن به ابتذال محافظت كند». از ديگر سو مخالفت با اين امر و تلاش براي استقلال كامل از حاكميت نيز از سوي برخي هنرمندان و روشنفكران سابقه و تاريخي به همين قدمت دارد و از اين منظر مي‏توان مناقشه بر سر صحت و مفيد بودن حضور دولت در عرصه‏ فرهنگ را، مناقشه‏اي تاريخي و متناظر بر فرآيند تجدد در كشورمان دانست.

در سال‌هاي اخير و با پررنگ‏تر شدن حضور بخش خصوصي و حضور سرمايه‌هاي سرگردان در حوزه‏ توليد آثار سينمايي و نمايش خانگي، به نظر مي‏رسد اين مناقشه‏ تاريخي، اين بار به شكلي ديگر سربرآورده است. هجوم سرمايه‏گذاران به نوع خاصي از آثار سينمايي، تصويري، اعمال نفوذ اثبات‏نشده‏ صاحبان قدرتمند سرمايه در فرآيند اكران و توزيع امكانات سينمايي و به حاشيه ‏رفتن برخي ديگر از ژانرهاي سينمايي كه همواره توليد‏كننده‏ آثار شاخص سينمايي بوده‏اند، باعث شده است بار ديگر دو سر طيف، در برابر يكديگر صف‏آرايي كنند. از يك‌سو برخي دولت را موظف به حراست از فرهنگ بدانند و از سازمان سينمايي و بنياد سينمايي فارابي انتظار مداخله‏ بيشتر و تصدي‏گري توليد سينمايي را داشته باشند و از سوي ديگر، برخي با اشاره به رونق نسبي بازار سينما، پس از ورود سرمايه‌هاي بخش خصوصي و موفقيت تجاري فيلم‌هاي «گونه‏ كمدي سبك» در بازار ايران، برعكس از بنياد سينمايي فارابي انتظار داشته باشند پا پس بكشد و تنها به امر نظارت بر بازار آزاد و حراست از حقوق بخش خصوصي اهتمام داشته باشد.

اما پرسشي كه شايد بتوان در اين مناقشه افق جديدي را بگشايد، اين است كه آيا تنها امكانات موجود بخش حاكميتي، براي مداخله در سينما، منحصر به همين دو گزينه مي‏شود؟ آيا نمي‏توان به گزينه‏ ديگري انديشيد كه نه‌تنها به اين مناقشه‏‌‌ به نظر نخ‏نما شده و تكراري، در فضاي سينماي كشور پايان دهد، بلكه تبديل به الگويي شود كه بتوان آن را در حوزه‌هاي ديگر فرهنگ، از كتاب تا موسيقي نيز تكرار كرد؟ پاسخ ما به اين پرسش، در بنياد سينمايي فارابي مثبت است؛ چرا كه در شرايط كنوني، با ظهور بازارهاي نوظهور و مفاهيم جديد در حوزه‏ كارآفريني، ما با شرايط و انتخاب‌هايي مواجهيم كه شايد در صد سال گذشته، شرايط وقوع آنها هيچ‌گاه فراهم نبوده است به همين جهت نيز در اين موقعيت جديد، مي‏توان آرايش گفتماني جديدي را طراحي كرد كه نقش بخش حاكميتي در آن شفاف‎تر و مناسبات و حقوق بخش خصوصي در آن محافظت شده‌تر باشد‌ و در عين حال، بازار سينماي ايران نيز از آسيب‌هايي كه هم ‏اكنون بسياري از دغدغه‏مندان اين حوزه را نگران كرده است، در امان نگه داشت.

تركيبي از امكانات فراهم آمده در فناوري‌هاي نوظهور، بلوغ و رشد اميدواركننده‏ بازار فرهنگ و مجموعه‏ صنايع فرهنگي مجاور سينما و توليد و رواج مفاهيم و ادبيات كارآفريني، در نهايت ما را به كليدواژه‏ «تسهيل‌گري» در مقابل «تصدي‏گري» به عنوان راه‌حلي براي تعريف نقش دستگاه‌هاي حاكميتي در سينماي ايران مي‏رساند. نقشي نو، ذيل برنامه‌هاي سازمان سينمايي كه مي‏تواند بنياد سينمايي فارابي، در مقام بازوي اجرايي سياست‌هاي حاكميتي دولت جمهوري اسلامي ايران به عهده بگيرد. اين نقش جديد را مي‏توان به صورت خلاصه، تلاش براي تسهيل روابط ميان صاحبان ايده و اثر، هنرمندان، كارآفرينان و صاحبان سرمايه، در جهت تامين عدالت توزيعي ميان گونه‌هاي مختلف هنري، ارتقاي سطح كيفي و كمي سينماي ايران و در عين حال تلاش براي بهينه‌‏سازي سودآوري اقتصادي، در عين حفظ كيفيت هنري آثار دانست.

ايفاي نقش تسهيل‌گري، به جاي تصدي‏گري از سوي بنياد سينمايي فارابي، دست‏كم مي‏تواند در ميان مدت، آثار و فوايد فراواني را حاصل جامعه‏ هنري كند. از جمله‏ اين پيامدها مي‏توان ترويج ادبيات كسب و كاري و مفاهيم كارآفريني در جامعه‏ هنري، پيوند ميان‏ سينما را به عنوان يك هنر-صنعت و دست‏كم بيست شاخه و رشته‏ صنعتي مجاور، خلق ثروت و رونق واقعي توليد ملي در حوزه‏ فناوري‏هاي نرم و هويت‏ساز و ايجاد پيوند ارگانيك ميان سينما و بدنه‏ مخاطبان، در عين حمايت از گونه‌هاي فاخر سينمايي و حفظ و ارتقاي ارزش‌هاي فرهنگي سينماي ايران دانست.

«راه سوم» پيش روي سينماي ايران است و اين رويكرد را شايد بتوان قدمي نو در راه بلوغ و شكوفايي سينماي ايران دانست، قدمي كه هم‏اكنون مقدمات آن در بنياد سينمايي فارابي برداشته شده و بيش از هميشه نيازمند همياري و فهم متقابل از سوي جامعه‏ هنري سينماي ايران، فعالان صنفي اين حوزه، كارآفرينان و نهادهاي حاكميتي پشتيباني كارآفريني و رونق توليد ملي در كشور و چه بسا از همه مهم‌تر، فعالان علاقه‏مند به سينما در بخش خصوصي است، چرا كه بدون ايجاد اين تفاهم و همدلي، برداشتن قدم‌هايي بلند از اين دست، بسيار دشوار خواهد بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون