• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4391 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۲۷ خرداد

آخرین جنگ ناپلئون

مرتضی میرحسینی

نبرد واترلو: ناپلئون بهار سال 1814 میلادی، پس از شکست از دشمنان متحد خود مجبور به کناره‌گیری از مقامش شد. بعد از آن همه ماجراجویی و جاه‌طلبی هم پشتیبانی افکار عمومی کشورش را از دست داده بود و هم در وفاداری فرماندهان سپاهش تردید داشت. فرانسوی‌ها از ختم جنگ و پایان درگیری سخن می‌گفتند و امپراتور بناپارت را مانعی بزرگ در تحقق صلح می‌دیدند. دشمنان خارجی ناپلئون نیز که پاریس را اشغال کرده بودند به چیزی کمتر از استعفای رسمی و بی‌چون و چرای او راضی نمی‌شدند. این چنین بود که او را به جزیره الب تبعید کردند و همگی، برخی به میل و برخی به اکراه در احیای نظام سلطنتی در فرانسه و بازگرداندن بوربون‌ها به قدرت به توافق رسیدند. می‌گویند وارث خاندان بوربون که لویی هجدهم خوانده می‌شد به این دلیل انتخاب شد که نسبت به گزینه‌های موجود دیگر، مخالفت و دشمنی کمتری را برمی‌انگیخت. حکومت جدید فرانسه مشکلات قدیم و جدید را یکجا به ارث برد و به هر زحمتی که بود حدود یک سال به کار خود ادامه داد. در این مدت شمار ناراضیان اولیه بیشتر و اعتبار و وجاهت نصفه‌نیمه لویی هجدهم نیز کم و کمتر شد. خیلی‌ها دلتنگ امپراتور بناپارت شدند و خبر این دلتنگی- و البته نارضایتی فزاینده از حکومت مستقر- به گوش خود او رسید. او از تبعیدگاه خود گریخت، نخستین روز ماه مارس به فرانسه برگشت، به یاری هوادارانش به پاریس رفت و احیای امپراتوری را اعلام کرد.

در آن سوی ماجرا، دشمنان خارجی ناپلئون اختلافات میان خودشان را کنار گذاشتند و برای مهار خطر او بار دیگر با هم متحد شدند. از جزییات حوادث که بگذریم، دو طرف روز هجدهم ژوئن 1815 در جایی از خاک بلژیک موسوم به واترلو رودرروی هم صف‌آرایی کردند و تصمیم‌گیری درباره آینده اروپا را به نتیجه پیکار سپردند. ناپلئون در این جنگ بار دیگر شکست خورد، آن‌ هم در شرایطی که به پیروزی بسیار نزدیک بود. دوباره -بعد از صد روز حکومت- استعفا کرد و این بار به جایی دورتر، یعنی جزیره سن‌هلن در جنوب اقیانوس اطلس تبعید شد.

همچنین: قطعات مجسمه‌ای که امروزه تندیس آزادی خوانده می‌شود به بندر نیویورک رسید. فرانسوی‌ها به مناسبت یکصدمین سال استقلال ایالات متحده از انگلیس این مجسمه را به مردم امریکا هدیه کردند (1885)؛ مرگ ماکسیم گورکی، نویسنده روس؛ او دوازده سال پایانی عمر خود را صرف نوشتن رمانی به نام زندگی کلیم سامگین کرد که در نهایت ناتمام ماند. بیشتر نوشته‌های او، مثل مادر و دوران کودکی به زبان فارسی هم ترجمه و در کشور ما منتشر شده‌اند. او در اغلب داستان‌های خود به فقر و رنج می‌پردازد و به تاثیر محیط زندگی بر رفتار و خلق و خوی انسان اشاره دارد. گورکی چند اثر هم درباره زندگی خودش نوشت و بخشی از خاطرات و تجربیات زندگی‌اش را ثبت و عرضه کرد. هر چند بعدها نویسندگانی (مثل ویکتور ارافیف) در صداقت او تردید کردند، اما برخی نوشته‌های گورکی، به‌ویژه چند تا از داستان‌های کوتاه او هنوز هم آثار جالبی محسوب می‌شوند و ارزش وقتی را که صرف خواندن آنها می‌کنیم، دارند. (1936)

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون