ژان بودريار ميگويد: تصاوير ما شبيه شمايلند. آنها به ما اجازه ميدهند همچنان به هنر ايمان داشته باشيم و در همان حال از پرسش درباره وجود هنر طفره برويم. بنابراين شايد امروز بايد هنر را تنها مجموعهاي از آيينها تلقي كنيم و آن را فقط واجد كاربردهاي آييني بدانيم.
در روزگار ما به لطف پيشرفتهاي تكنولوژي و علوم كامپيوتر، همگان آفرينشگران بالقوهاند. همين مساله باعث شده است تا با وفور آثار هنري نيز مواجه باشيم.
در اين دوره، هنر به مثابه ماجراجويي تلقي ميشود. در واقع هنر، برپايي صحنهاي ديگر در تقابل با واقعيت است و اينجا هنر ظرفيت بالايي براي نفي واقعيت پيدا ميكند. در رفتارهاي آييني- هنري كه پيشينهاي باستاني دارد، اشيايي كه در كار هنري به كار ميآيند از كاربردهاي روزانه منفك ميشوند و از مجموعهاي از قواعد متعالي پيروي ميكنند و معناي ذاتي خود را از دست ميدهند و در جريان خلق، شكل مطلوب خود را دوباره به دست ميآورند.
به تعبير بودريار در بحث فرازيباييشناسي، هنر ميثاقي نمادين است و به روشني از توليد صرف متمايز ميشود و ارزشهاي زيباييشناختي را خلق ميكند كه با تكثير نشانهها و بازيافت اشكال زيبايي گذشته و اكنون به بازتوليد اسطورهاي هم دست ميزند.
با اين مقدمه و نگاهي كه در جهان مدرن به هنر و خلق هنري به مثابه رفتار آييني در شهر شكل ميگيرد، ميتوانيم همه رويدادهاي هنري را در شكل زيباييشناسانه اجتماعي، تأويل و حتي بازتوليد كنيم. جايي كه معيارهاي زيباييشناسي مطلقي براي تشخيص امر زيبا وجود ندارد، همه نشانههاي خلق شده، نقشي استعاري مييابند. با اين وصف، هنر با سرعت بالا گردش ميكند و ما ديگر تلاش نميكنيم از آثار خوانشي زيباييشناسانه ارايه دهيم و صرفا آنها را بر مبناي كاركردهاي بيروني هنر، رمزگشايي ميكنيم.
در مدت چند ماه گذشته، چند رويداد هنري برگزار شده است كه شكلي از حضور هنر در جامعه است كه كاركرد اجتماعي هنر را به صورت مستقيم نشان ميدهد.
اخيرا جشنوارهاي در تهران برگزار شد كه از چند جهت اهميت دارد؛ جشنواره مجسمههاي برفي و يخي.
در نخستين مواجهه با اين جشنواره فارغ از اينكه در آغار تابستان جشنواره مجسمه برفي برگزار ميشود و اين خود امري جالب توجه مينمايد، مساله سنت مجسمهسازي در ايران و پيشينه اين هنر به مثابه هنري مجرد از سويي و هنري كاربردي در سطح شهر و معماري، قابل توجه است.
رويداد مجسمههاي نمكي كه در آغاز ارديبهشت در تالاب كجي در نهبندان خراسان جنوبي برگزار شد، تجربهاي نسبتا موفق در حوزه هنر در ميان مردم و هنر جمعي بود. جايي كه مخاطبان به طور مستقيم با شكلگيري و خلق اثر هنري مواجه ميشدند.
در جشنواره مجسمههاي برفي و يخي نيز اتفاقي مشابه در روزهاي پاياني بهار رخ داد. با اينكه آثار خلق شده دراين رويدادها، آثاري ميرا هستند و ماندگاري محدودي دارند، فارغ از كيفيت هنري و ويژگيهاي زيباييشناسانه، كاركرد نشانهشناختي و آييني مهمي در جامعه شهري دارند.
اين جشنواره كه با حضور هنرمندان مجسمهساز شكل گرفت، در مدت دو روز فضاي شاداب و پرنشاطي را در كوهستان ايجاد كرد. سفرهاي درونشهري و تفريحات پايان هفته خانوادههاي شهري كه به قصد گذران اوقات فراغت تعطيلات كوتاهمدت انجام ميشود وقتي با هدفي مشخص همراه باشد كاركردي ديگرگونه نيز مييايد. اين كاركرد هنري- اجتماعي، افزون بر آشنايي عمومي مردم با هنر و سير خلق اثر هنري، ويژگي مهم ديگري نيز دارد كه بايد در حوزه مطالعات فرهنگي آن را جستوجو كرد. در اين نگاه و خوانش از جشنوارههاي محيطي، اوقات فراغت، هنر و فرهنگ عامه در تلاقي با يكديگر، موقعيت و فضاي ممتازي را در زندگي شهري ايجاد ميكنند. همانگونه كه چمنهاي گسترده در اطراف شهر و بوستانها، موجد فضايي براي رهايي از واقعيتهاي فشرده جامعه صنعتي است، جشنوارههاي محيطي نيز مفري براي شهروندان جامعه صنعتي است تا از تنگناهاي جدي زندگي شهري- صنعتي و تنشهاي روزمره رهايي يابند.
در اين صورت با جشنوارهاي مواجهيم كه افزون بر قابليتهاي هنري، كاركرد فرهنگ عامه قدرتمندي پيدا ميكند و در وجه و ساحت اجتماعي ميتواند موفق باشد. وظيفه نهادهاي تصميمساز فرهنگي و قدرتمدار در جامعه كه متكي بر بودجه عمومياند، در اين بخش پررنگ ميشود. حال از رابطه هنرمند با ساختار قدرت و نوع كنش و واكنش هنرمند در خوانش سياسي ماجرا ميگذريم كه خود مطلبي مفصل است. در پايان به اين نكته اشاره ميكنم كه اداره كل هنرهاي تجسمي وزارت فرهنگ، بر آن است تا با برپايي برنامههايي مدون، هنر را در شكل محيطي با مردم آشتي دهد.