تدبير در برابر پريشاني
اميرعلي ابوالفتح
سياست خارجي دولت آقاي ترامپ مبتني بر ارسال پيامهاي مختلف است. در اين بين دو فرضيه مطرح است؛ يكي اينكه شخصيت آقاي ترامپ و حضور ديدگاههاي مختلف و سبك مديريت آقاي ترامپ باعث ميشود كه پيام مخابره شده از واشنگتن بسيار متناقض و مبهم باشد.
شيوه مديريتي ترامپ حتي در زماني كه در بخش خصوصي فعاليت ميكرد، اينگونه بود كه سعي ميكرد همه نظرات را دور خود جمع كند و حتي ديدگاههاي متضاد نيز در كنار او قرار گيرد و درنهايت ترامپ به عنوان راس تشكيلات مالي و تجاري كه داشت بتواند تصميمگيري كند و علاقهمند بود كه افراد را به جان هم بيندازد تا از اين طريق بتواند بر اثر برخورد اين ديدگاه بهترين نظر را ارايه داده و آنها را دراختيار خود قرار دهد. برخي بر اين باورند كه اين الگوي رفتاري و مديريتي آقاي ترامپ در مقام رياستجمهوري ادامه پيدا كرده از همين رو شاهد آن هستيم كه بهطور مثال در حوزه سياست امنيتي و اقتصادي افرادي كه با يكديگر در تضاد و تعارض هستند دور رييسجمهور جمع ميشوند و همين موضوع باعث ميشود كه پيامهاي متفاوتي از سمت كاخ سفيد ارسال شود. اما اين تنها يك فرضيه است، نه ميتوان آن را رد يا تاييد كرد، اما مصداقهايي كه بتوان اين فرضيه را قابلقبول قلمداد كنيم، وجود دارد. اما فرض ديگري كه وجود دارد اين است كه اگر بخواهيم بهطور مشخص در مورد ايران سخن بگوييم، گويي دفتر آقاي ترامپ در تلاش است كه شكل عمدي، مبتني بر يك برنامه از پيش طراحي شده پيامهاي متفاوتي را به ايران ارسال كنند تا سيستم عصبي و گردش تصميمگيري در ايران را مختل كنند. وزير خارجه يك حرف، مشاور امنيت ملي يك حرف و حتي رييسجمهور نيز حرفي ديگر را مطرح ميكند. برخي معتقدند كه ساختار تصميمگيري در ايالاتمتحده تا اين حد پرآشوب و متغير نيست و اگر شاهد چنين اتفاقي هستيم براساس يكسري محاسبات دقيق است تا ايران و جامعه جهاني سردرگم شود و در اين فضاي غبارآلود ايالاتمتحده بتواند ايران را وادار به كاري كند كه علاقهمند است. اما براي اين كار نيز مصداقهايي وجود دارد و مواردي وجود دارد كه ايالاتمتحده يك خطمشي واحدي را پيگيري ميكند ولي به دنبال غبارآلود كردن فضاي انتقال پيام به ايران هستند. اما اينكه كدام سناريو نزديك به واقعيت است چندان نميتوان قضاوت كرد و شخصا نميتوان گفت كداميك از فرضيات از درجه اعتبار بالاتري برخوردار است. اگر فرض را بر آن بگيريم كه ايالاتمتحده امريكا سناريوي دوم را در پيش گرفته، ميتوان گفت كه ايالاتمتحده سياست خود را در قبال ايران برمبناي يك استراتژي مشخص پيش ميبرد، به نحوي كه از يك طرف تاكيد بر اين است كه ايالاتمتحده حامي مذاكره و طرف عقلاني اين كشمكش بهشمار ميآيد و به نحوي سعي دارد به افكار عمومي نشان دهد كه طرف مقابل از خواستهاي خود عدول نميكند. همچنين در اين استراتژي قصد دارد تا ايران در شرايط انفعال قرار گيرد و حمايت بينالمللي را نيز از دست بدهد و مهمتر اينكه در داخل كشور شكاف ايجاد شود و فشار بر حاكميت افزايش يابد تا با اين نقد روبهرو شود كه چرا تن به مذاكره نميدهد و اينكه چرا از اين فرصت استفاده نميكند، به همين دليل شايد نقش پليس خوب و بد بين امريكا و اروپا كه در جريان مذاكرات برجام وجود داشت، حتي در همان دوره دولت امريكا نقش پليس خوب را در برابر كنگره امريكا ايفا كرد. در دوره آقاي ترامپ نيز اين نقش بين شخص رييسجمهوري و «تيم بي» تقسيم شد. گاهي اوقات نيز شخص ترامپ هر دو نقش را ايفا ميكند. يك روز عنوان ميكند كه قصد مذاكره با رهبران ايران را دارد و روزي عليه دفتر مقام معظم رهبري تحريم اعمال ميكند. اين را ميتوان مسيري دانست كه امريكاييها تصور ميكنند كه از اين طريق ميتوانند به اهدافي كه از پيش تعيين كردند، برسند. در حال حاضر تصور جامعه نخبه ايران اين است كه موضوع پليس خوب و بد به درون دولت امريكا تقليل پيدا كرده است. افكار عمومي و غالب نخبگان بر اين باور بودند كه ما با ايالاتمتحده به عنوان يك پدپدهاي يكدست مواجه هستيم و نميتوانستيم تفكيكي بين اين دولت يا دولت ديگر ايجاد كرد.
با گذشت زمان و افزايش آگاهي از فضاي عمومي امريكا اين تفاوتها روز به روز خود را بيش از پيش نشان ميدهد، از همين رو ميتوان اكنون تشخيص داد كه چه نهادي در امريكا موضع تندتري يا ملايمتري نسبت به ايران دارد. اكنون كاملا مشخص است كه چه سياستمداري رويكرد منطقيتر و چه كسي رويكرد تندتري نسبت به ايران دارد. هر چه شناختهها بيشتر شود نقشآفريني پليس خوب يا بد نيز ميتواند خود را بروز دهد. يك دولتمرد ميتواند نقش پليس خوب را براي ما ايفا كند يا تصور از يك شخص تبديل به پليس خوب يا بد شود. قطعا دولت امريكا نيز باتوجه به شناختي كه از جامعه ايران دارد تلاش ميكند از فضا استفاده لازم را ببرد و تلاش ميكند اين موضع پليس خوب و بد را پررنگتر از هميشه جلوه دهد. دونالد ترامپ در حال حاضر از تمام ابزارهايي كه دراختيار دارد به دنبال آن است كه ايران را مجبور به پذيرش مذاكرات مجدد با ايالاتمتحده كند. بخشي از اين ابزارها غبارآلود كردن فضا و ايجاد سردرگمي درخصوص ايران است. اگر اين سياست جواب نداد از ابزارهاي ديگر استفاده ميكند. دونالد ترامپ در حال پيشبرد استراتژيهاي خود به موازات يكديگر است. تحريمهاي اقتصادي، حملات سايبري، آرايش جنگي، تاثيرگذاري بر ذهنيت نخبگان و افكار عمومي ايران همگي فضاهايي است كه امريكا در حال استفاده از آن است، اما برآيند نتايج آن چيزي نبوده كه ايالاتمتحده انتظار آن را داشت. بهطور مثال جان بولتون مشاور امنيت ملي امريكا در سرزمينهاي اشغالي عنوان كرد سكوت كركننده ايران نااميدكننده است. با وجود تمام اين تلاشها آن چيزي كه امريكاييها انتظار آن را داشتند هنوز رخ نداده است. اينكه در آينده چه خواهد شد هنوز مشخص نيست، اما اين اقدامات هنوز براي امريكا دستاوردي نداشته كه بتواند اعلام پيروزي در سياستهاي خود در قبال ايران داشته باشد.