چالش برجام
سعيد عابدپور
برجام براي ايران و امريكا دو چالش متفاوت است. برجام براي كشورمان از نقطه اثباتي چيز زيادي را به همراه نياورده، موجب گشايش اقتصادي نشده و به جز آزادسازي بخشي از پولهاي توقيف شده، رهاورد اقتصادي قابل اعتنايي نداشته است. ولي از نظر سلبي، برجام مهمترين توافق ايران با قدرتهاي غربي است. لااقل بعد از انقلاب به اين طرف برجام مهمترين توافق ديپلماتيك است. با برجام كشور ما از زير بار تحريمهاي سخت شوراي امنيت فصل 7 منشور سازمان ملل خارج شد. همان فصلي كه ما را در ذيل كشور «تهديد عليه صلح، ناقض صلح و اعمال تجاوز» قرار داد، همان شوراي امنيتي كه چين و روسيه همراه با فرانسه، انگلستان و امريكا عليه ما قطعنامه تصويب كردند. برجام از اين ديدگاه بزرگترين دستاورد در سياست خارجي است زيرا هجمه جهاني را عليه كشورمان شكست. اكنون نيز چنان است، تا زماني كه ما در برجام هستيم، مشمول تهديد صلح و تجاوز نميشويم. آيا اين دستاورد كمي است؟ گيرم كه برجام كم و كسريهايي داشته باشد، آيا اينكه جمعي از كشورها منزلت و جايگاه ما را پس از برجام به رسميت شناختند، مهم نيست؟ به ياد بياوريم سالهاي سخت دوران دفاع مقدس را كه در جهان به جز سوريه، ليبي و كره شمالي، تمامي كشورهاي ديگر رابطه دوستانه با ما نداشتند، سهل است، از حاميان رسمي صدام بودند. ديپلماسي ما از آن ايام راه دور و درازي پيموده و موفق شده با اغلب كشورهاي دنيا رابطه ديپلماتيك برقرار كند. برجام براي جمهوري اسلامي فرصتي فراهم كرد تا با وجود سعايت امريكا و متحدان مرتجعش در منطقه، حقوق ايران به رسميت شناخته شود و پروژه ايرانهراسي كه سعوديها و اسراييليها تبليغ و ترويجش ميكردند با شكست روبهرو شود. برجام چه با آن موافق باشيم و چه با آن مخالفت كنيم و چه به آن نقد داشته باشيم، نميتوانيم منكر كاركردهاي مثبت آن باشيم. تا زماني كه در برجام هستيم...
هيچ كشور اروپايي همپيمان امريكا در حمله به ايران نخواهد بود. تا زماني كه در برجام هستيم، روسيه، چين و كشورهاي ديگر همسايه و منطقه، روابط اقتصادي و سياسيشان را تداوم خواهند بخشيد. اين كشورها به واسطه برجام به ما نزديكتر از هر زمان ديگر شدهاند. از ذهن دور نگه نداريم كه روسيه پيش از اين اگرچه از ما حمايت لفظي ميكرد اما با رأي ظالمانه شوراي امنيت نيز همراهي ميكرد اما امروز از قبل فرصتي كه برجام فراهم آورده به دنبال آن است تا به ايران اس-400 بفروشد و در مبادله نفت در برابر كالا با ما همكاري كند. كشورهاي اطراف ما و از جمله قطر نيز اكنون از همكاران منطقهاي ما هستند. حفظ برجام براي ما بيچالش نيست اما امريكا با خروج از برجام با چالشهاي جديتري روبهروست. امريكا بعد خروج از برجام اعتبار خود را از دست داد. اتخاذ تحريمهاي ظالمانه عليه كشورمان براي مذاكره نيست بلكه براي آن است تا ما را وادار به خروج از برجام كند. تا زماني كه در برجام بمانيم، امريكا تنهاست. او در منطقه، عربستان و امارات را دارد كه تحت بمباران موشكهاي يمنيها هستند. ترامپ در فاصله دو سال اخير دو متحد يعني تركيه و قطر را از دست داده است. قطر مقر بزرگترين پايگاه نظامي امريكا در منطقه است، ولي قطر بدون ايران كشوري بيقدرت و طعمه سعوديهاست لذا در حال حاضر او به ما بيش از هر زمان ديگري نزديك است. رفتار امريكا در سهگانه تحريك براي خروج از برجام، تحريك براي اقدام نظامي عليه نيروهاي امريكايي در منطقه و اتخاذ تحريمهاي سخت خلاصه ميشود. در نبود دليلي براي دشمني با ايران، امريكا به توليد دروغهاي آشكار ميپردازد. اين دروغها مانند مسووليت ايران در كشتار دو هزار نظامي امريكايي در عراق، مسووليت ايران در حمله به نفتكشها و دور بودن پهپاد امريكايي از منطقه مرزي ايران؛ آنقدر دروغهاي بزرگي هستند كه تاكنون متحدان ديرينه امريكا، آنها را نپذيرفتهاند. ترامپ دستش خالي است و با لغو برجام، اعتبار بينالمللي خود را از دست داده است. نقطه اميد او دو چيز است. يك وادار كردن ما به خروج از برجام و دوم ترغيب ما به انجام يك حمله احساسي. امريكا براي تجاوز به كشورها همواره نياز به يك فاجعه داشته و از راههاي گوناگون تلاش ميكند تا راه را براي ايجاد فاجعه باز بگذارد. به لحاظ تاريخي هم روشهاي امريكا تغيير نكرده. به ياد بياوريم ارتش امريكا از ماهها قبل از احتمال حمله ارتش ژاپن به پرل هاربر مطلع بود. امريكا نياز به يك دليل محكم- بخوانيد يك بهانه دندانگير- نزد افكار عمومي داشت تا وارد جنگ با ژاپن شود. مداخله و تجاوز نظامي امريكا در دوران بعد جنگ جهاني دوم در ويتنام، افغانستان، عراق و ليبي نيز با همين فرمول صورت گرفت. خوشبختانه نيروهاي امنيتي و نظامي و سياسي ايران نشان دادهاند كه بر اوضاع مسلطند. به بازي امريكا تن نميدهند معالوصف امريكا روي خروج ما از برجام سرمايهگذاري كرده است. برجام در اين بازي بزرگ شطرنج سياست، يكي از محورهاي ثبات ما، عامل تفرقه بين قدرتهاي غربي و مبناي مشروعيت بينالمللي ما بعد از 40 سال است.