• 1404 شنبه 24 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4400 -
  • 1398 پنج‌شنبه 6 تير

خليل‌آبادي، رييس كميته گردشگري شورا درباره حريق‌هاي محوطه آرامستان «ابن‌بابويه»: ما غفلت كرده‌ايم

با ياد من بيگانه‌اي

نيلوفر رسولي

 

محوطه آرامستان ابن‌بابويه در حالي اين روزها طعمه حريق مي‌شود و آثار فرسايش و خرابي روي سنگ‌قبرهاي تاريخي آن به چشم مي‌خورد كه قرار بود 2 ميليارد تومان بودجه صرف طرح بهسازي آنجا شود. اين در حالي است كه حسن خليل‌آبادي، عضو كميسيون فرهنگي - اجتماعي شوراي شهر تهران درباره بودجه‌اي كه قرار بود در سال 97 به ساماندهي سه آرامستان «لهستاني‌ها»، «اما‌م‌زاده عبدالله» و «ابن‌بابويه» تخصيص داده شود تاكيد مي‌كند: «درباره سامان‌دهي آرامستان‌ها غفلت كرده‌ايم.»

شايد اين روزها كه خبر آتش‌سوزي محوطه آرامستان ابن‌بابويه به گوش مي‌رسد، بد نباشد سري به اين گورستان تاريخي بزنيم. ابن‌بابويه تا قبل از طرح‌هاي سامان‌دهي اخير، زير سايه كوه بي‌بي‌شهربانو و برج طغرل، آرامگاه مردگان و خانه زندگان بود. ابن‌بابويه رونق خود را مديون سيلي بود كه در زمان فتحعلي‌شاه آمد. آب‌هاي سيل كه فرونشستند گوهري از ميان سردابه‌اي بيرون آمد. به روايتي پيكر سالم بود و روي سنگ كنارش نام شيخ صدوق نوشته شده بود. فتحعلي‌شاه بلافاصله دستور ساخت مقبره‌اي را در اين محل براي شيخ صدوق، ملقب به ابن‌بابويه داد. از آن زمان به بعد مردم مي‌خواستند پس از مرگ سعادت همنشيني در كنار شيخ را داشته باشند و از دوره قاجار كم‌كم قبرهاي خانوادگي شكل گرفتند و اين قبرستان پذيراي پيكر شخصيت‌هاي سرنوشت‌سازي شد و روزهاي عجيبي را به خود ديد. طرح‌هاي توسعه و سامان‌دهي اين منطقه تاريخي زخم‌هاي زيادي به تن كهنسال اين گورستان زده است؛ زخم‌هايي كه به حال خود رها شده‌اند و كسي چندان در پي بستن و درمان آنها نيست.

 

در آتش بي‌خبري مي‌سوزد، نه آتش‌سوزي

آثار سوختگي در ضلع شمالي گورستان بيشتر به چشم مي‌خورد. سوختگي گسترده نيست. تقريبا هرجايي كه از ديد دور مانده، كنار دسته‌هاي بزرگي از پوشال و علف‌هاي خشك و هرز آثار خاكستر به جاي مانده است. متصدي مقبره استاد دهخدا مي‌گويد: «آتيش‌سوزي نبود. معتادا ميان خاكستر سيگار و بساطشونو مي‌ريزن تو علفا.» آنها تاكيد مي‌كنند كه كسي مسوول هرس‌كردن علف‌ها نيست. هر گوشه‌اي از قبرستان را شايد كسي تميز كند اما بيشتر جاها بي‌صاحب مي‌ماند. آقاي وراميني نزديك هفتاد سال دارد و با پسرش متصدي مقبره خاندان مصري‌هاست. در مورد آتش‌سوزي در محوطه قبرستان مي‌گويد: «دو هفته پيش آتيش‌سوزي نشد. خيلي وقته اما آتيش افتاده به جون اينجا.»

 

بعد من با ياد من بيگانه‌اي

«من اينجا به دنيا اومدم. بابام مرده‌هاي اينجا رو دفن مي‌كرد.» كمتر كسي به اندازه آقاي اميري با مرده‌هاي گورستان آشناست. سراغ هر قبري گرفته شود، مي‌فرستند دنبال آقاي اميري و مي‌گويند از او بپرسيد. آقاي اميري پس از مرگ پدرش معتمد قبرستان است، مي‌گويد همه حرف‌هايش را در مستند «آرامستان» زده است اما اگر وسط هفته سراغش برويم تمام قبرها را نشان‌مان مي‌دهد.«خيلي زيادن، يكي، دو تا نيست. كي مي‌دونه اون پشت جواد فاضل خوابيده. اون طرف مهاجراني، اون طرف دهخدا. خيليا اينجا خوابيدن، خيليا.»

كمي دورتر از مزار فاطمي و خواهرش و در ميان چهار ديوار كوتاه، سنگ شكسته يادبود مصدق، مزار خالي‌ او و يارانش در ميان پوشال و علف به چشم مي‌خورند. علف‌هاي هرز گله به گله كنار سنگ قبر و پله‌ها رشد كرده‌اند. سنگ يادبود شكسته مصدق هنوز به همان حال رها شده است. نه نامي دارد و نه نشاني و تنها از ميان غبار تاريخ تولد و وفات مصدق ديده مي‌شود. آخرين خواسته مصدق دفن‌شدن در كنار يارانش بود، وصيتي كه محقق نشد و حالا روي مزاري را كه همچنان به انتظار پيكر مصدق است، خاكستر علف‌هاي سوخته پوشانده‌ است. در مقابل سنگ يادبود مصدق، شهداي 30 تير در دو رديف سيزده‌تايي به خاك سپرد شده‌اند و حتي نام و نشاني بر سنگ قبر تعدادي از «شهيدان راه وطن» ثبت نيست. اما تنها مصدق و يارانش گوشه‌نشينان منزوي ابن‌بابويه نيستند. كمي آن سو تر علف‌هاي هرز قبر خاندان فرمانفرماييان را شكافته و گل داده‌اند، قبر موذن‌زاده در گوشه ديوار و در سكوت و انزواست، براي سرويس بهداشتي جايي بهتر از كنار مزار عباس يمين شريف نيافته‌اند و مزار محمد فروغي و خانواده‌اش، بي‌هيچ علامت و شاخصي، گشاده زير پاي عابران پهن شده است. خفتگان اين آرامستان بي‌شمارند، خفتگان نامي كه هركدام باري از تاريخ و فرهنگ ما را به دوش كشيده‌اند. صديقه ‌دولت‌آبادي، ميرزا محمدحسين سيفي قزويني، سيد محمد تنكابني، ابوالقاسم پاينده، محمود محمود، حسين كوهي كرماني، اشرف‌الدين حسيني گيلاني، ميرزاده عشقي و ده‌ها نفر ديگر سر بر خاك اين آرامگاه گذاشته‌اند. پيدا كردن قبور اين خفتگان يا به مدد تجربه ممكن است يا حافظه كاركناني كه سال‌ها ساكن گورستان بوده‌اند. نه نشاني و نه راهنمايي براي بازديد نيست.

هر گوشه‌اي از اين قبرستان داستان خودش را دارد. در ضلع جنوب غربي، زن ميانسالي با پسرش روي سنگ‌قبرها را مي‌شورند. او تنها مزار تختي و مهوش را مي‌شناسد و با اينكه به سنش نمي‌خورد اما ادعا مي‌كند روز خاك‌سپاري هر دوي آنها را به خاطر دارد. از شلوغي و هياهوي روز خاكسپاري آنها مي‌گويد و فراركردن دوستان و همكاران مهوش به كله‌پزي روبه‌روي قبرستان براي در امان‌ماندن از فشار جمعيت. در گوشه‌اي ديگر ابوالفضل سال‌هاست كه سنگ‌تراشي مي‌كند. در منتهي‌اليه شمال غربي قبرستان همسايه مزار حسين بهزاد و همسرش است و از برو بياي از دست‌رفته مقبره خانوادگي بهزاد ياد مي‌كند. از ديوارهاي آبي‌اش و شيرواني قديمي تا زماني كه ماموران به جانش افتادند. حسين بهزاد، نقاش و مينياتوريست، خانه آخرتش را پيش از فرا رسيدن مرگش ساخت، همان زماني كه ميرزاده عشقي، شاعر انقلابي و رفيق گرمابه و گلستانش را كشتند. ساليان سال بهزاد به اين خانه سر مي‌زد تا اينكه خود نيز سال 1347 به دوست عزيزش پيوست. هيچ اثري ديگر از اين خانه باقي نيست، خانه‌اي كه خود به طرح بهزاد ساخته شده و ميراثي گرانقدر بود. «اون موقع كه آرامگاه‌ها بودن، مردم دلخوشي داشتن، ميومدن اينجا، صندلي داشتن، برو بيايي داشتن، جاي نشستن داشتن، الان هيچي ندارن.» آقاي اميري خراب‌شدن مقبره‌ها را علت متروكه‌
شدن ابن‌بابويه مي‌داند.

كمي دورتر و مقابل آرامگاه خانوادگي بهزاد، چند خانه - مقبره به چشم مي‌خورند. ابوالفضل آنها را در تملك اوقاف مي‌داند. از پشت آن آرامگاه‌هاي پابرجا تا دكان ابوالفضل و قبر بهزاد سنگ‌فرش است. ابوالفضل مي‌گويد: «بعد از تخريب‌ها اومدن اينجا سيمان ريختن و سنگفرش كردن و يك حوضم اون وسط واسه ما ساختن، اما يادشون رفت دوتا چراغ بيشتر بكارن». سه پسر نوجوان از مقابلش عبور مي‌كنند. آنها را با دست نشان مي‌دهد و مي‌گويد: «اتوبوس اتوبوس دانشجو و محقق كه مي‌گن مياد اينجا اينان». خنده‌اش مي‌گيرد. «مي‌گفتن اين خرابكاريا واسه بيرون‌ كردن معتادا بود. معتادا بيرون نرفتند كه هيچ، سال به سال سن ‌و سالشون هم كمتر مي‌شه.» سه نوجوان دور از چشم ابوالفضل و در گوشه دنجي در كنار قبر رها شده فخرالدوله، دختر مظفرالدين شاه مي‌نشينند و كمي بعد بوي حشيش آرامش مردگان را بر هم مي‌زند.

 

«تخريب» به جاي «توسعه»

چندين طرح شكست‌خورده، پيگيري‌هاي بي‌سرانجام و وعده‌هاي محقق‌نشده ميراث زمانه ماست براي ابن‌بابويه و صدماتي كه بر بخش عظيمي از تاريخ و حيات اين آرامستان و فرهنگ ايران وارد شده، ديگر جبران‌پذير نيست. سر نخ ماجراهاي اين گورستان از دهه 70 آغاز شد. بقعه ابن‌بابويه ۵ دي ۱۳۷۵ با شماره ثبت ۱۸۱۶ به عنوان يكي از آثار ملي به ثبت رسيد و وزارت كشور سال ۱۳۷۳، دستور منع دفن مردگان را در اين محدوده صادر كرد.

براي نخستين‌بار دهه هفتاد به پيشنهاد شهردار وقت، غلامحسين كرباسچي، طرح ساماندهي آرامستان ابن‌بابويه مطرح شد. كرباسچي گفته بود: «مي‌خواهيم به دليل جمع‌آوري معتادها و ايجاد روح و روان شهروندان دو گورستان تاريخي شهر ري را ساماندهي و آن را تبديل به گورستان هنرمندان (پرلاشز ايران) كنيم.» اجراي طرح ساماندهي بدون توجه به توصيه‌هاي كارشناسان ميراث فرهنگي اين طرح را از همان ابتدا با انتقادات جدي مواجه كرد. با اينكه آن زمان بسياري از نزديكان صاحبان قبور تجمع و مخالفت خود را با طرح اعلام كردند، بخش زيادي از بناهاي مقبره‌ها كه خود معماري و بافت فرهنگي قابل‌توجهي داشتند، در اين گورستان تخريب شدند. كمتر از دو دهه بعد و سال 90 نوبت به طرح توسعه شبستان ابن‌بابويه رسيد. متوليان آرامگاه شيخ صدوق با ادعاي نبود چراغ و وجود خرابه‌ها در فكر يكسان‌سازي فضا و ارايه فضايي روشن بودند، از طرفي حضور معتادان نيز بهانه‌اي براي صورت‌دادن اقدامات گسترده در اين گورستان بود. به گفته مسوولان آستان، طبق اين طرح آستانه ورودي از هر طرف به اندازه بيست متر توسعه پيدا مي‌كرد. احمد نوروزي معاون بقاع متبركه اداره اوقاف استان تهران در گفت‌وگو با «مهر» گفته بود: «در اين طرح با استفاده از تصوير هوايي تمامي قبور ثبت شده و پس از پايان طرح اسامي در همان محل اصلي قبر روي آن حكاكي مي‌شود.» با اين حال اين جانمايي صورت نگرفت و برخي سنگ قبرها در اثر برخورد با لودر شكسته و در محوطه رها شدند. از ميان اين سنگ قبرها، سنگ قبر هادي تجويدي بنيانگذار مكتب مينياتور و حسين كوهي كرماني، اديب، محقق، روزنامه‌نگار و شاعر اهل كرمان بر اثر گودبرداري تخريب شد. در حالي كه طرح‌هاي سامان‌دهي مخل سامان مردگان ابن‌بابويه شدند و وضعيت گورستان را بدتر از قبل به حال خود رها كردند، سال 96 لودرها به صحن گورستان امامزاده عبدالله رسيدند و باز به بهانه همسطح‌سازي، بخش عظيمي از سنگ‌قبرهاي اين گورستان را تخريب كردند و گورهاي گذشتگان سنگفرشي براي گذر عابران شد.

 

كسي از دو ميليارد بودجه خبر ندارد

مجيد فراهاني، عضو شوراي شهر در گفت‌وگو با «اعتماد» با اشاره به پتانسيل ابن‌بابويه در رونق گردشگري مي‌گويد: «متاسفانه يا خوشبختانه آرامستا‌ن‌ها در حيطه اداره اوقاف هستند و هر نوع طرح ساماندهي بايد به تاييد اوقاف برسد. كار دست شهرداري و معاون شهري نيست كه بتواند به شيوه خود آنجا را ساماندهي كند.» او به طرح جامع ابراز اميدواري مي‌كند و مي‌گويد: «هدف اين است به جايي برسيم كه هر گردشگر خارجي كه به ايران مي‌آيد يكي از مقاصد بازديدش ابن‌بابويه باشد و مدارس هم بتوانند از اين آرامستان بازديد كنند.» او با تاييد خبر تخصيص دو ميليارد تومان بودجه به طرح بهسازي دو آرامستان ابن‌بابويه و امامزاده عبدالله، از گيرنده اين بودجه ابراز بي‌اطلاعي مي‌كند و مي‌گويد كه «براي بهسازي اين دو آرامستان دو ميليارد كافي نيست.»

رحيم‌زاده، مدير ميراث شهر ري نيز از تخصيص اين بودجه چندان اطلاعي ندارد. او در گفت‌وگو با «اعتماد» از زمان اجراي طرح سامان‌دهي قبرستان ابن‌بابويه اظهار بي‌اطلاعي مي‌كند و مي‌افزايد: «نظارت طرح با ميراث و اجرا با اوقاف و شهرداري است.» با اين حال حسن خليل‌آبادي، عضو شوراي شهر تهران، به «اعتماد» مي‌گويد: مشكلي كه با اين آرامستان‌ها داريم اين است كه با وجود اينكه آنها مكان‌هايي تاريخي هستند در گرو اوقافند و مديريت شهري نمي‌تواند اقدامي در سامان‌دهي و بهسازي آنها بكند.» خليل‌آبادي با انتقاد از وضعيت نظارت ميراث بر اين دو آرامستان مي‌گويد: «مديريت اين آرامستان به عهده اوقاف است و ميراث بايد نظارت كند. اما ميراث در پيشگيري اين طرح خيلي فعال برخورد نكرده است. سازه‌هاي ساخته شده سازه‌هاي غيرمتجانس است و با سازه‌هاي قديمي همخواني ندارد.» خليل‌آبادي با اشاره به اينكه امروز گورگردي خود به شاخه‌اي از گردشگري بدل شده است و در دنيا گردشگران از مزار مفاخر بازديد مي‌كنند، مي‌گويد: ‍«ما غفلت كرده‌ايم.» او با تاييد اختصاص دو ميليارد بودجه به سه آرامستان «لهستاني‌ها» در منطقه 16، «اما‌مزاده عبدالله» و «ابن‌بابويه» در منطقه 20 از سرنوشت اين بودجه و گيرنده آن ابراز بي‌خبري مي‌كند و قول پيگيري آن را به «اعتماد» مي‌دهد.

كارگاه ساختماني در آستانه صحن حرم شيخ صدوق همچنان در حال كار است. در ميانه فراموشي و وعده‌هايي كه پيگيري نمي‌شوند، ادامه حيات گورستان ابن‌بابويه در هاله‌اي از ابهام و نااميدي است. گورستاني كه روزي مي‌خواست چون پرلاشز پاريس مامن انديشمندان و فرهيختگان ملي ايران باشد، آشفته‌حال و نابسامان است. مثل مردگاني كه در دل خود دارد، ابن‌بابويه نيز جان در بدن ندارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون