به ياد حافظه تاريخي اين ولايت
سينا قنبرپور
پنجشنبهها براي ما ايرانيها روز خاصي است؛ روزي براي اهل قبور. فقط براي خواندن فاتحه پنجشنبهها برايمان اهميت ندارد وگرنه هر روز ميتوان حمد و توحيد خواند و طلب مغفرت كرد. پنجشنبهها فارغ از مقامي كه از احاديث و روايات براي طلب مغفرت گرفته فرصتي است تا به ياد بياوريم گذشتگاني را كه مستقيم و غيرمستقيم به آنها مديونيم يا وابسته؛ انسانهايي كه به نوعي بر زندگي امروز ما تاثير گذاشتهاند. بخشي از حس و حال پنجشنبهها شخصي يا حتي برخاسته از زندگي خصوصي ماست، اما بخش قابل توجهي از آن عام است و به همه ما مربوط ميشود. شايد ما خيلي از اتفاقات گذشته را به خوب و بد تقسيم كنيم، اما واقعيت اين است كه همه آن اتفاقات توسط آن افراد رقم خوردهاند تا امروز ما در موقعيت كنونيمان قرار بگيريم و فردا هم نوبت ماست كه در همين مقام قرار بگيريم. آنچه اهميت پنجشنبهها و اهل قبور را دوچندان ميكند، حافظه و تاريخ است و كدام زندگي است كه بدون حافظه و تاريخ دوام بياورد. براي همين زيارت اهل قبور در بسياري از آرامستانها جز ذكر فاتحه و طلب مغفرت حال و هواي ديگري پيدا ميكند. براي مثال حاضر شدن بر مزار جهانپهلوان تختي از اين دست است؛ زنده شدن يك دوره تاريخي از تحولاتي كه در كشورمان، در جامعهمان رخ داده است. براي همين «ابن بابويه» يا آرامستانهايي مشابه آن حال و هواي خاصي دارند. حال و هوايي مثل شناسنامه براي يك فرد. بخشي از هويت يك شهرند. آنچه در ابنبابويه قرار دارد، سنگي بر گوري نيست كه صرفا طلب مغفرتي براي آن درگذشته بجويد، يادآور همه آن اتفاقاتي است كه پيرامون آن فرد و زندگياش در گذشته روي داده بوده است. از همين ويژگي اهميت آرامستان «ابنبابويه» دوچندان ميشود كه به ساماندهي آن توجه مضاعف شود چراكه صرفا جايي براي دفن درگذشتگان محسوب نميشود. ساماندهي آن كمك ميكند تا افرادي كه در آن حاضر ميشوند به ويژه نسلهاي متاخر كه چشماندازي از رويداد دهههاي 30 يا 40 ايران نداشتهاند با سرنخهايي از رويدادهاي تاريخي اين شهر و اين مرز و بوم مواجه شوند. در تهران آرامستانهايي اين حس و حال را در خود جاي دادهاند كه نميتوان صرف سامان فيزيكي و ظاهري نظير آنچه با همسانسازي قبرها رقم خورد با آن برخورد كرد. «ظهيرالدوله» هم وضعيتي مشابه داشته است. بنابراين به نظر ميرسد متوليان شهر بايد با چشم ديگري به اين آرامستانها توجه كنند.