ادامه از صفحه اول
حفظ موضوعيت انتخابات
ما به عنوان اصلاحطلب بايد توجه داشته باشيم؛ اگر گامهايي كه در مسيرهاي مختلف بهويژه انتخابات برميداريم، اين مهم بايد معطوف به يك نتيجهاي مشخص باشد. حال اين نتيجه مشخص ممكن است در قياس با گذشته نه تنها بهتر نباشد، بلكه بدتر هم شده باشد ولي ما نميتوانيم به عنوان از پيش شكستخوردگان وارد فرآيند انتخابات شويم. بايد از خود بپرسيم كه چگونه ميتوانيم در انتخاباتي شركت كنيم كه براي باخت به ميدان رفتهايم، لذا شركت در انتخابات حتما بايد براي پيروزي باشد ولي اگر شكست خورديم، بايد به ديدگاه مردم احترام بگذاريم و آن زمان ميتوانيم بگوييم كه مردم به نظرات و اظهارات ما در قياس با رقيب توجه كمتري كردند ولي شركت به عنوان يك از پيش بازنده در انتخابات امري عقلاني محسوب نميشود. تمام اقدامات ما بايد معطوف به نتيجهاي مشخص باشد، اگر از دولت حمايت ميكنيم يا در انتخابات شركت ميكنيم، بايد در راستاي اهدافي از پيش تعيين شده و براي نيل به مقاصدي مشخص باشد، لذا به عقيده نگارنده سخن خردمندانهاي نيست كه اصلاحطلبان بايد تحت هر شرايطي در انتخابات شركت كنند اما با اين حال يك نكته قابل انكار نيست، آن هم لزوم حفظ موضوعيت انتخابات در جمهوري اسلامي است. بايد كاري كنيم، انتخابات از موضوعيت نيفتد و به خودي خود نقشي تعيينكننده در سرنوشت ايران و ايرانيان ايفا كند. جامعه بايد همواره با اين احساس درگير باشد كه ايجاد تغييرات منوط به شركت در انتخابات است. مردم را نبايد از نتيجه انتخابات نااميد كنيم و چنان القا شود كه گويي انتخابات در كشور از موضوعيت افتاده است. با اين حال همواره بايد توجه داشته باشيم كه اقداماتمان نيازمند نتيجهاي مشخص است. با همين ديدگاه ميتوان به مساله حمايت يا انتقاد از دولت دوازدهم و رييس آن پرداخت. ما اگر در قالبي نتيجهگرا و پراگماتيسم با موضوعات برخورد كنيم، درخواهيم يافت كه در شرايط و مواقعي خاص حمايت از دولت امري عقلاني محسوب ميشود، ولي اگر در مقطعي دولتي بدون فشارهاي بيروني از عمل به تعهدات و وعدههاي خود كوتاهي كرد، قطعا نميتوان با ديد حمايتي به آن نگريست. اما در مقطع كنوني به عقيده نگارنده بايد از دولت حمايت كرد. با اين حال دولت موظف است، شرايط را صادقانه با مردم در ميان بگذارد و كوتاهيهاي خود و سكاندارانش را به حساب بيرون و ساير فشارها نگذارد؛ بنابراين بهطور كلي اعتقاد ما حمايت منتقدانه از دولت و شخص رييسجمهوري است. ضمن آنكه بايد به اين نكته همواره توجه داشت كه لزومي ندارد از خوف روي كار آمدن دولتي تندتر، بر اشتباهات و كوتاهيهاي دولتمردان فعلي چشم بست.
رسيدن به اقتصاد نوآور به اين سادگيها نيست
در مقابل اين ديدگاه سياستهاي «غيرخطي» يا «تكاملي» است. براساس سياست دوم نوآوريها با نرخ بالايي شكست ميخورند و به عوامل مختلفي بستگي دارند عواملي كه بسيار فراتر از ايده هستند. ايدههاي خوب و حتي استعدادهاي درخشان ارايهدهنده آن ايدهها ميتوانند به دلايلي مانند مهارتهاي نرم، يعني توانمندي رهبري تيم يا توانمندي ارتباط و تعامل با ديگران ميتواند منجر به موفقيت يا عدم موفقيت شود. عوامل كلاني مانند وضعيت اقتصادي يا استقبال يا رد عمومي يا حتي نحوه ارايه ميتواند منجر به شكستهاي بزرگ شود. در تاريخ فناوري و نوآوري كم نبودهاند فناوريهاي بسيار برتري كه در بازار شكست خوردهاند. وقتي در دهه ۱۹۷۰ فناوري بتامكس ويديويي در برابر VHS شكست خورد؛ در حالي كه بسيار برتر بود، پيشفرضهاي نگاه خطي را با ترديد روبهرو ميكرد. به اين ترتيب در واقعيت دنيا نوآوريها به رقابت با وضعيت فعلي و سنتي و در رقابت با ساير نوآوريها قرار ميگيرند و مجموعه اين عوامل نهايتا منجر به پيروزيها يا شكستها ميشود. البته نگاه خطي در برخي ماموريتهاي خاص ممكن است تاحدي پاسخگو باشند مانند ماموريت فناوريهاي نظامي، اما در كل در فناوريهاي بازار عمومي ناكارآمد است. اما بسياري از سياستمداران همچنان دلشيفته همان سياست خطي هستند. سياست سادهانگارانهاي كه كافي است فرد موردنظر را انتخاب كني؛ كميته استعداديابي و سپس تمام! آنها الگوهايي كه مرتبط با دنياهاي سادهتري مانند ورزش است را ميخواهند بر نوآوري تعميم دهند. همانطور كه كميته استعداديابي در واليبال پاسخ داده است؛ آنها خيال ميكنند پس در نوآوري هم ميشود افراد بااستعداد را شناسايي كرد، آموزش داد، تيمشان كرد و تمام! اما رسيدن به اقتصاد نوآور به اين سادگيها نيست! مثل بازي واليبال نيست! هر چند واليبال هم پيچيده است، اما در برابر نوآوري و اقتصاد نوآوري ساده است! همانطور كه در واليبال در چند سال تيمي رشد پيدا ميكند و بر صدر جداول جهاني مينشيند، اما در اقتصاد و نوآوري بازي به اين سادگيها نيست!
چالش تغيير نگاه
اصليترين چالش در سياست نوآوري كشور در همين تغيير نگاه از «سياستگذاري خطي» به «سياستگذاري غيرخطي» يا «آشوبناك» يا «تكاملي» است. سياستگذاراني كه اين تفاوت را نميدانند همواره در دام كساني ميافتند كه در انتظار حمايتهاي دولتي كيسههاي خود را دوختهاند. آنها همواره در حال مجاب كردن سياستگذاران براي ايجاد حمايتهاي ويژه هستند؛ حمايتهايي كه اگر باشد ما پر ميشويم از گوگل و آمازون و اگر نباشد برهوت! اما در جهان واقعيت نوآوري تاثيرپذير از سياستهاي كلان رقابت و عدالت است؛ تاثيرپذير از روامداري! نوآوري يعني دادن فضاي شكست و موفقيت به تيمها و ايدهها! در اين فضاي رقابتي كه تحمل خطاها و شكستها را دارد، حالا ايدهها فرصت تحقق يافتن مييابند. آنها ميتوانند براي رقابت آماده شوند و در اين رقابت برخي ميتوانند موفق شوند و در همان حال موفق شدن، ياد بگيرند و بزرگ شوند. ياد بگيرند و ظرفيت توسعه خود را افزايش دهند. آييننامه نوآفرين همين تغيير نگاه است و بههمين دليل اهميت دارد. آييننامهاي است از همان نوعي كه در آن به جاي انتخاب بااستعدادها و حمايتهاي بيدريغ و خاصه، تلاش ميشود تا وروديهاي اين بازي نوآوري مدام افزايش يابد. در نوآفرين برخلاف سياستهاي ديگري كه تاكنون بوده و تلاش ميكرده تا با يك ارزيابي دقيق خوبها را از بدها جدا كند؛ تنها و تنها تلاش ميكند تا فضاي بازي را براي نوآوران باز كند. نوآفرين فرصت كودكي و بازيها و شيطنتهاي كودكي را به تيمها ميدهد و ۳ سال و در سقف درآمد ۵۰۰ ميليون توماني شركت اجازه ميدهد تا بدون خطرها و تهديدهاي بيمه و ماليات براي ۳ سال دست به آزمون و شكستها بزنند؛ آزمون و خطاهايي كه برخي منجر به حذف برخي گروهها و ايدهها ميشود و برخي ديگر در خلال همان آزمون و خطاها ياد ميگيرند و رشد ميكنند. آنها كه حذف ميشوند هزينههاي گزاف پرداخت نميكنند و آنها كه ميآموزند و تصحيح ميكنند، ميتوانند رشد كنند و پيش بروند. اميدواريم با اجراييسازي اين آييننامه، فرصتي براي ورود عمومي به عرصه نوآوري فراهم و انحصارها شكسته شود.