• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4411 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۰ تير

منصور همیشه یک قدم از بقیه همکارانش جلوتر است

حرف ارباب رجوع باد هواست

عباس محمودیان

 

 

کت و شلوار سرمه‌ای و پیراهن آبی آسمانی سال‌هاست به‌شکل غیررسمی لباس سازمانی و همیشگی او شده است. کفش‌های ورنی مشکی و جوراب‌های سفید، از او شمایل آرمانی یک کارمند متعهد را می‌سازد. صبح‌ها با دقت کتش را روی جالباسی اتاقش آویزان می‌کند، کفش‌هایش را درمی‌آورد و دمپایی‌هایی را که برای اداره آورده می‌پوشد و پشت میزش می‌نشیند. قندانش را پر از توت خشک می‌کند و نمکدانی را که درونش زنجبیل ریخته، کنارش می‌گذارد تا اولین چای را آبدارچی اداره برایش بیاورد و کار روزانه‌اش شروع شود.

منصور یک کارمند حرفه‌ای است. بعد از بیست‌سال خدمت صادقانه و شرافتمندانه در اداره دارایی، حرفه‌ای‌ترین کارمندی است که اداره دارایی یا هر اداره دیگری به خود دیده است. او در این بیست‌سال با تمام ظرایف و خم‌وچم کارمندی آشنا شده و هر همکاری درباره قوانین کوچک‌ترین سوال یا مشکلی داشته باشد، می‌داند که کلید مشکلش دست منصور است. او هم به‌عنوان یک فوق‌تخصص «کارمندی»، هر اطلاعاتی که لازم باشد به همکارانش ارائه می‌کند الا فوت و فن‌های مخصوص خودش را که آن‌ها را فقط برای خودش نگه داشته و در مواقع ضروری از آن‌ها استفاده می‌کند.

منصور مقدم، در مدت بیست‌سال خدمت صادقانه‌اش، از تمامی مرخصی‌های استحقاقی و استعلاجی و استمدادی و استمراری خودش استفاده کرده و به تعداد تمامی دفعات مجاز مرخصی ساعتی روزانه، بدون از دست دادن حتی یک‌ساعت، به مرخصی رفته است. سقف استفاده منصور از مرخصی‌های استعلاجی‌اش دقیقا مطابق مقررات و تا حد مجاز بوده که همه را با نامه‌ها و کمیسیون‌های پزشکی معتبر گذرانده است. در این سال‌ها به‌اندازه پزشک‌های معتمد اداره دارایی، ریزه‌کاری‌های مرخصی‌های استعلاجی و تعداد روزهای هر بیماری و مشکل پزشکی را یاد گرفته است. البته این بخش از تخصص کارمندی او، جزء اطلاعات طبقه‌بندی‌شده‌ای است که نزدیک‌ترین همکارانش هم از دست پیدا کردن به آن‌ها محروم‌اند و بارها برای گرفتن مرخصی استعلاجی به مشکل برخورد کرده‌اند.

منصور، جدا از آشنایی دقیق و ذره‌بینی با قوانین مربوط به مرخصی، با بقیه ماجراهای کارمندی هم آشنایی ظریفی دارد. مدت‌ها رابط اداره دارایی و بانک‌ها بود. نه اتاقی داشت و نه میزی. می‌گفت همه اداره و همه بانک‌ها اتاق کار من است. اتاق کاری به این وسعت هم، بهترین جا برای گذراندن دوره‌ای از کارمندی او بود. بعد از آن هم، مدتی مسوول بازدیدهای سطح شهر اداره بود و هرکس با او کار داشت باید منتظر می‌ماند تا این کارمند وظیفه‌شناس از بازدید قبلی فارغ شود تا بتواند به مورد نفر بعدی رسیدگی کند.

اما چند سالی است که رییس جدید اداره، مجددا او را به بخش اداری منتقل کرده تا اعتراض ارباب‌رجوع‌ها را کاهش دهد.

ساعت‌های محدودی که منصور به اجبار پشت میزش در اتاق شماره 17 اداره دارایی می‌نشیند، از جذاب‌ترین ساعت‌های روز برای همکارانش است. صحبت‌های او با ارباب‌رجوع همیشه پر از اتفاق‌ها و حرف‌های تازه‌ای است که به ذهن هیچ کارمندی نمی‌رسد. روزهای ابتدایی که کارهای اداره‌شان الکترونیک و اینترنتی شده بود، روزهای عیش منصور بود. کشف کرده بود که اگر کابل شبکه را پشت کیس کامپیوتر شل کند، ارتباطش با همه اداره قطع می‌شود. همین کشف ساده منصور باعث شد یک‌هفته در راهروهای اداره قدم بزند و در اتاق‌های همکارها چای بخورد تا مهندس‌های اداره مشکل کامپیوترش را رفع کنند.

منصور همیشه یک قدم از بقیه همکارهایش جلوتر است. او مخترع «سیستم قطع‌شده» در ایران است، اما خیلی زود بقیه کارمندها موضوع را لوث کردند. البته باید تاکید کرد که منصور همیشه یک قدم از بقیه جلوتر است:

- آقای مقدم، این نامه ما رو امضا می‌کنین؟ دو روزه دارم می‌آم شما رو ببینم، تشریف نداشتید.

- چشمت روز بد نبینه، زیر چشمم تاول زده بود، جون دادم تا دوباره سرپا شدم. هنوز باید برم مرخصی استعلاجی‌اش رو بگیرم که کسر حقوق نخورم برای سر برج. نمی‌دونی کارمندی چه دردسرهایی داره، یه‌روز مریض بشی باید صدبار معاینه‌ات کنن ببینن راست می‌گی یا نه!

- ایشالا بهتر باشین. حالا این نامه ما رو نگاه می‌کنین؟ همه کاراش تموم شده، فقط امضای شما مونده.

- امروز که سیستم روی مالیات بر ارزش افزوده است، نمی‌شه کاری کرد. شما فردا اول وقت بیا تا سیستم روی مالیات بر ارث باشه، دودقیقه‌ای رات می‌ندازم بری، خیالت تخت !

وقتی فردا ارباب‌رجوع با گردن کج می‌آید و از همکاران اتاق شماره 17 سراغ آقای مقدم را می‌گیرد، یکی با خنده می‌گوید: «همون تاولی که دیروز صحبتش بود؛ همون زده به‌جای نه‌بدترش! فکر کنم یک‌ماهی استعلاجی روی شاخش باشه. مثل این‌که دکتر گفته باید عمل کنه... فعلا هیشکی جایگزینش نیست، یعنی هیشکی زیر بار جایگزینی‌ش نمی‌ره، برو پیش رییس بگو آقای مقدم رفته استعلاجی، چه‌کار کنم؟ اگر هم دست به دعات خوبه، براش دعا کن زود خوب بشه برگرده سر کار...».

منصور مقدم، تنها کارمند این مملکت است که تلفن همراه ندارد. هیچ‌وقت نداشت؛ چه آن‌وقت‌ها که موبایل گران و مال اغنیا بود، چه الآن که سیم‌کارت را در بقالی‌ها هم می‌توان خرید. او هیچ‌وقت زیر بار تلفن همراه نمی‌رود. خودش می‌گوید: «گذاشته‌ام برای بازنشستگی. موبایل آدم رو از کار باز می‌کنه. مثل شما که بیکار نیستم بشینم با گوشی ور برم، هزارتا کار ریخته سرم.»

خودش می‌گوید وفق مقررات می‌تواند پنج سال دیگر بازنشسته شود، حتی رییس اداره و مدیرکل هم پیشاپیش از این اتفاق استقبال کرده‌اند و گفته‌اند بدون هیچ مشکلی با درخواست بازنشستگی‌اش موافقت می‌کنند، اما خودش می‌خواهد تا پایان سی سال را خدمت کند و می‌گوید حیف است به این زودی‌ها صندلی محبوب اداره‌ دارایی را به یک کارمند جوان بسپارد که نه از قانون اداره سر درمی‌آورد نه از قانون کارمندی.

رییس و همکاران منصور باید ده سال دیگر - البته اگر روزهای کاری را حساب کنیم، خیلی کم‌تر- او و همه حاشیه‌هایش را تحمل کنند. حاشیه‌هایی که خودش اصلا قبول ندارد و می‌گوید حتی یک دقیقه غیبت و مرخصی غیرمجاز نداشته و نخواهد داشت. حرف ارباب‌رجوع هم باد هواست، می‌آید و می‌رود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون