• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4413 -
  • ۱۳۹۸ يکشنبه ۲۳ تير

رشدي راشد: سرمشقي براي نگارش تاريخ علم

غزاله صدر‌منوچهري| به ‌تازگي كتاب «تاريخ و فلسفه علم» شامل مقالاتي از رشدي راشد و درباره اين دانشمند فرانسوي به همت حسين معصومي‌همداني و حسن اميني و با همكاري نشر هرمس و پژوهشكده تاريخ علم دانشگاه تهران منتشر شده است. نشست هفتگي شهر كتاب به نقد و بررسي اين كتاب اختصاص داشت و با حضور حسين معصومي‌همداني، اميراحسان كرباسي‌زاده، حسين شيخ‌رضايي، حنيف قلندري و حسن اميني در مركز فرهنگي شهر كتاب برگزار شد. در ادامه خلاصه‌اي از سخنان معصومي همداني و شيخ رضايي از نظر مي‌گذرد.

 

تاريخ‌نگاران علم در مسير اعتدال

حسين معصومي‌همداني

تاريخ علم در ايران خيلي دير وارد برنامه دانشگاهي شد و عموم آغازگران آن آماتور بودند؛ يعني در كنار كار اصلي‌شان به تاريخ علم هم مي‌پرداختند. مزيت اصلي اين بود كه بسياري از اين افراد در حوزه اصلي كار خودشان ممتاز بودند و بخشي از شرايط لازم براي كار تاريخ علم را داشتند. امروز ما به‌ راستي رهين زحمات افرادي چون همايي، مصاحب، قرباني، داناسرشت يا دانش‌پژوه هستيم كه خارج از هر برنامه و سازمان دانشگاهي‌اي به اين كار مهم پرداختند. اما زيان اين نوع آغاز نيز اين بود كه افراد بي‌صلاحيتي هم وارد اين حوزه شدند. اين به ‌ويژه از آن‌ رو اهميت داشت كه تاريخ علم به‌ شدت تحت تاثير عوامل غيرعلمي قرار مي‌گيرد. براي نمونه، اين مساله كه فلان كشف يا نظريه يا مفهوم علمي براي اولين بار در كجا پديده آمده يا چه كسي آن را مطرح كرده است براي افراد بسيار اهميت دارد و خيلي اوقات تاريخ‌نگاري علم با انگيزه‌هاي ناسيوناليستي روياروي مي‌شود. عده‌اي سهم گذشتگان خود را از علم بالا گرفتند و عده ديگري، سهم گذشتگان خود را انكار كردند و شروع هر چيز خوبي را به غرب نسبت دادند. به هر روي، يافتن راهي معتدل ميان اين دو گرايش ساده نيست چراكه همه ما از عواملي در جوامع خود متاثريم. يكي از راه‌هاي معتدل كردن اين گرايش‌ها اين است كه حوزه تاريخ علم به‌ صورت يك نظام يا رشته دانشگاهي درآيد و تابع مقرراتي باشد. اين كار طي سال‌هاي اخير در ايران شروع شده است.يكي از انگيزه‌هاي من براي فراهم آوردن اين كتاب، اين بود كه در برابر آن كه امروز در رسانه‌ها يا فضاهاي مجازي يكي از اين دو سويه افراطي را تبليغ مي‌كنند، نمونه‌اي عرضه كنم و نشان بدهم در پژوهش در تاريخ علم دوره اسلامي راه مطمئن و درست‌تري هم وجود دارد. البته پيمودن آن آسان نيست و مستلزم با خبر بودن از برخي حوزه‌هاي علمي، ارتباط ميان علم و فلسفه و اجتماع و به ‌خصوص از تاريخ علم به طوركلي است؛ يعني بايد به آنچه پيش و پس از دوره اسلامي گذشته، آگاه بود. نشناختن اين دو دوره پژوهشگر را در دام افراط و تفريط مي‌اندازد. به نظرم كارهاي راشد نمونه خوبي از تحقيق علم در تاريخ است. او تحصيلات فلسفي و رياضي دارد و علم دوره يوناني و برخي حوزه‌هاي علم جديد را به ‌خوبي مي‌شناسد. او با تاريخ علم جديد در اروپا شروع و دوره اسلامي براساس ضرورت دروني تاريخ علم برايش مطرح مي‌شود. پس، انگيزه‌اش تفاخر يا دست‌كم ‌گرفتن سهم دوره اسلامي در تاريخ علم نيست.

 

در دوراهي ضرورت و امكان

حسين شيخ‌رضايي

تقريبا از دهه 60 قرن بيستم، چرخشي تاريخي در خانواده رشته‌هاي تاريخ و فلسفه علم اتفاقي افتاد و تصوري كه در مورد سازوكار علم‌ورزي و انباشت علم تثبيت شده بود عميقا به پرسش كشيده شد. اين ناشي از توجه فيلسوفان و مورخان علم به عمل تاريخ علم و تغيير كردن مفاهيم مهمي مانند «پيشرفت»، «روش علمي» و «عقلانيت علمي» بود. اين چرخش تاريخي هشدار مي‌داد كه در تاريخ واقعي علم پديده‌هاي متفاوت با روايت فيلسوفان علم وجود دارند و ما به ابزار و نگاه جديدي نيازمنديم.در همين راستا، مساله تاريخ‌نگاري علم نيز مهم شد. نگاه كردن به تاريخ علم نيز نيازمند روش است. چراكه تاريخ علم هم به روايت، روش يا چيدماني عرضه مي‌شود و «تاريخ‌نگاري علم»، «عقلانيت» و «روش علمي» در پيوند با هم و جدا نشدني‌اند. نگاهي كه در «تاريخ‌نگاري علم» اتخاذ مي‌شود «عقلانيت» و «روش علمي» را تحت‌الشعاع قرار مي‌دهد. براي نمونه، فيلسوفان و مورخاني كه از دهه 60 به بعد درباره علم و تاريخ علم صحبت مي‌كنند عموما از واحدهاي بزرگ‌تري صحبت مي‌كنند كه در طول تاريخ ادامه مي‌يابد و تداوم دارد. اينها بر خلاف هوياتي‌اند كه فلاسفه علم از آنها صحبت مي‌كردند و بسيار كوچك‌ و مقطعي‌تر بودند. فلاسفه علم بيشتر از نظريات علمي صحبت مي‌كردند كه زماني وجود داشتند و زماني باطل مي‌شدند. اما عموم كساني كه با نگاه تاريخي به پديده علم توجه كرده‌اند با اسامي مختلف هويت‌هاي ديگري مانند «پارادايم»، «برنامه پژوهش علمي» و «سنت علمي» را معرفي كرده‌اند كه تداوم زماني دارند.راشد در اين كتاب بيشتر از مفهوم «سنت علمي» استفاده مي‌كند. او فيلسوف علم نيست و اين مفهوم را تعريف نمي‌كند. اما از مثال‌ها، صحبت‌هاي جانبي و شرح‌هاي او چنين برمي‌آيد كه به مساله تقدم تاريخي اهميتي نمي‌دهد و استفاده ناسيوناليستي يا هويتي از تاريخ علم را بي‌محل مي‌داند. نكته جالب‌تر آنكه او باور دارد در «سنت مفهومي» رسيدن مستقيم آثار يك متفكر به متفكر بعدي هم تعريف‌كننده نيست. سنت مفهومي مورد نظر راشد، محتاج به تاثير مستقيم نيست؛ يعني به نظر او مهم نيست كه دكارت آثار خيام را ديده باشد.براي راشد مهم نيست براي اولين بار چه كسي چيزي را كشف كرده است اما تاكيد مي‌كند كه كار دانشمندان در دوره اسلامي بخشي از «علم جهاني» است. اين تاكيد ناشي از تصور او از مفهوم ضرورت در سنت‌هاي مفهومي است. او به نوعي روند ضروري يا منطق دروني جهاني براي اين سنت‌ها قائل است. پس، كار مورخ علم را اين مي‌داند كه نشان دهد، ضرورت چگونه از دل امكان‌ها ايجاد مي‌شود. او اين تلقي از سنت مفهومي را بيشتر از حوزه رياضي گرفته و بسياري از حرف‌هايش در مورد سنت‌هاي رياضي درست است. مثلا گريزناپذيري تحقق امكانات سنت‌هاي مفهومي بيشتر با سنت رياضي متناسب است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون