ما و ساعدي
امير مهنا
غلامحسين ساعدي، شخصيتي مثالزدني در تاريخ ادبيات است. نويسندهاي جستوجوگر كه در زمينههاي مختلفي چون داستاننويسي، نمايشنامهنويسي و تحقيقات ميداني طبعآزمايي كرده است. نويسندههايي كه واپسين روزهاي عمر ساعدي با او رفت و آمد داشتهاند بارها به اين نكته اشاره كردهاند كه او نگران بسياري از آثاري بوده كه نوشته و منتشر نشده و اگر شدهاند هم پراكنده و غيرقابل دسترسي هستند. غلامحسين ساعدي از آن جمله نويسندگاني نيست كه نوشتههايش را از مخاطب دريغ كند و به قول معروف با جامعه از در قهر وارد شود. آن طور كه ميگويند او حتي در ايام غربتنشيني هم دغدغه كمك به هموطنانش را داشته و خودش را دايم يك ايراني مسوول ميدانسته. به هر شكل هر نوشته از اين نويسنده داراي «آني» از هستيشناسي در قالب ادبيات است؛ ادبياتي كه گاه به حوزه تصوير نزديك ميشود و گاه در قالب هنر نمايش جان ميگيرد و گاه روايت داستاني و گاه جستوجوي شبانهروزي درباره يك آيين و يك باور خصوصا در مناطق جنوبي كشور. نگفته پيداست كه ساعدي يك تنه به جاي بخش عمدهاي از نويسندگان يك نسل براي اعتلاي فرهنگي كشور كوشش كرده است؛ كوششي بيدريغ كه همگان درباره ثمربخشياش متفقالقولند و بر همين اساس بايد انتشار هر كتابي پيرامون او را به فال نيك گرفت. گرچه به نظر ميرسد، حق مطلب پيرامون ساعدي با انتشار كتابهايي به همت حميد تبريزي كمي دير ادا شده اما بدون شك بايد اين تلاش خستگيناپذير در كشف و نگهداري و انتشار آثار در سايه مانده را ستود و دست مريزاد گفت. مجموعهكتابهايي كه مشتمل بر آثاري است كه ساعدي در اختيار نشريات مختلف قرار ميداده و از آنجا كه برخي ازآنها گمنام، كمنشان يا متعلق به شهرهاي دور از مركز بودهاند، اين نوشتههاي او تا امروز از نظرها دور مانده است. نكته قابل توجه در اين كتابها اين است كه نگاه ساعدي در هر كدام از نوشتههاي نمايشي و داستاني و تحقيقات ميداني كه در نشريات منتشر ميكرده به هيچ عنوان آثاري نوشته شده از سر تفنن نيستند و به راحتي ميتوان ادعا كرد كه انتشار آنها افسوس گمنامي طولانيمدت را در خواننده ايجاد خواهد كرد.