• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4429 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۱۰ مرداد

نگوييد چيزي نداريم

اسدالله امرايي

« بعد از چهارم ژوئن، همكارانش را در راديو پكن يك به يك تحت فشار قرار داده بودند كه نكوهش‌نامه‌هايي عليه جنبش دانشجويان بنويسند. چند نفري تصفيه شده بودند. زندگي ادامه پيدا كرده بود؛ به عقب سريده بود. لينگ مي‌دانست تنها كمي زمان مي‌برد تا خودش نيز تسليم شود. در نشست‌هاي مطالعات سياسي جديد كه براي همه اجباري بود، به آنها دستور داده بودند به حمايت خود از حزب سوگند بخورند. اگر كسي اعتقاداتي ديگرگونه داشت، روياهايي ديگرگونه داشت، جامعه مي‌توانست اطمينان پيدا كند كه ديگر شغل يا فضايي برايش وجود ندارد. چه راحت زندگي روزمره از سر گرفته شده بود...» رمان «نگوييد چيزي نداريم» نوشته مادلين تين راهي بازار نشر شد. مادلين تين نويسنده چيني‌تبار كانادايي است كه اين رمان را در سال ۲۰۱۶ منتشر كرده است. رمان «نگوييد چيزي نداريم» برنده جايزه‌هاي گيلر، من‌بوكر و جايزه منتقدان نيويورك‌تايمز شده است. تين در اين رمان داستان فروپاشي زندگي مردم چين پس از انقلاب فرهنگي مائو تا وقوع حادثه ميدان تيان‌آن‌من يا ميدان صلح آسماني را روايت مي‌كند. ميليون‌ها چيني در اين برهه زماني كه بعدها توسط مقامات دولتي محكوم شدند و همه سعي كردند از آن تبري جويند، مجبور شدند با دل كندن از عزيزان‌شان به روستاهاي دوردست تبعيد و با كار اجباري از عادت‌هاي به‌زعم مقامات مذموم پاك شوند كه با نامريي‌ شدن پشت شغل‌هاي يكنواخت در كارخانه‌ها و مزارع روبه‌رو شدند. شخصيت‌هاي اصلي اين رمان زماني از آهنگسازان و نوازندگان كنسرواتور شانگهاي بوده‌اند و در همان مقطع زماني به سر مي‌برند؛ در ذهن‌شان هنوز موسيقي باخ، شوستاكوويچ و راول شنيده مي‌شود اما بخش اصلي وجودشان خاموش شده است. در فضايي كه رمان ترسيم مي‌كند، در جهان بيرون تنها سكوت، مرگ و پوسته‌اي خالي از شور باقي مانده است. داستان از نظر ساختار زماني، پس و پيش مي‌رود و نظم ندارد. در اين پس و پيش رفتن‌ها هم تصاوير تكان‌دهنده‌اي از حوادث رخ‌ داده از چين زمان مائو و زندگي پنهاني مردم ارايه مي‌شود. كاي گفت: «فرقي نكرده. مثل هميشه والامقام و بخشنده، حتي با اينكه دانشجوهاش تو جيائوتونگ شروع كردن به محكوم‌ كردنش. اعتقاد داره اين كارزار يه تلنگره، همين. چند نفر تا محكوم مي‌شن و بعد بساطش برچيده مي‌شه. تب انقلابي‌شون رو تحسين مي‌كنه.» كاي يك جرعه از چايش نوشيد و فنجان را بي‌صدا روي ميز گذاشت. «شايد حرفش درست باشه. معمولا هست.» گنجشك گفت: «اين كارزار جديد تازه داره شروع مي‌شه.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون