فتحبابي براي «وحدت»
شايد اين سوال پيش بيايد كه فلسفه انتشار هر ساله چنين پيامي كه از زمان امام خميني (ره)، معمار كبير انقلاب مرسوم بوده، چه اهميتي دارد و ميتواند منجر به چه اتفاقاتي شود؟ بايد توجه داشتهباشيم كه دنيا تنها دنياي سلاح و قدرت و موشك و ماشين نيست. هنر، سخن و كلام و گوش سپردن نيز بخشي از اين دنيا است كه ميتواند ما را رشد دهد و به معراج و كمال برساند. جهانيان براي سخن و كلام به خصوص اگر مبتني بر صلح باشد ارزش قائل هستند و به آن توجه نشان ميدهند. بنابراين نبايد پنداشت كه تنها با ثروت و سلاح ميتوان افراد و كشورها را به انجام كاري واداشت بلكه ميتوان با تكيه بر معجزه كلام نيز پيامي به گوش مردم جهان رساند. پيام برائت در موسم حج از زمان رهبر انقلاب اسلامي و موسس جمهوري اسلامي مرسوم شد و در زمان رهبري نظام ادامه يافت تا فتح بابي شود براي اعلام اينكه مراسم حج تنها براي محرم شدن، طواف كردن، قرباني دادن و رمي جمرات و... نيست ؛ بلكه همه آنان كه در اين مراسم شركت ميجويند، حامل پيام بيزاري از كفر، شرك، ظلم، اجحاف، تبعيض و.... هستند و ميخواهند اين پيام به گوش همه مسلمانان و جهانيان برسد. در واقع پيامهاي امام خميني و رهبري نوعي دعوت است، نوعي چراغ سبز به همه مسلمانان جهان كه سرمايه ارزشمندي چون «وحدت» دارند كه در حج مصداق عيني آن تحقق مييابد. دعوت به همزيستي و همنشيني براي شكست جبههاي كه مقابل مسلمان ايستاده است. همچنين حج الگويي براي زيست مسالمتآميز بينالمللي با دستاوردهاي زياد است كه كافي است همت كنيم و در اين عصر ارتباطات و اطلاعات اين پيام هرساله را به گوش نظام بينالملل برسانيم.
در مسير خليلاللهي
يعني خود را تسليم صرف در برابر اراده مولي بداند و به اين حال خود، مسرور و شاد باشد نه اينكه از روي اكراه چنين حالي داشته باشد و خود را عبد مالكي بداند كه همه چيز حقيقتا از اوست و هيچ موجودي در برابرش استقلال ندارد.
اگر بر جاي من غيري گزيند دوست حاكم اوست حرامم باد اگر من جان به جاي دوست بگزينم
ابراهيم دشوارترين آزمونها و ابتلائات الهي را يكي
پس از ديگري با كليد تسليم و رضا پشت سر گذاشت و هر بار عنايات خاصه حق تعالي نيز يار و مددكار او شد. هر يك از اين آزمونها، فرصتي براي او بود تا ديو نفس به قربانگاه محبت الهي برد و هر بار آتش هواي نفس و تعلق به غيرخدا با همت عالي او و انفاس قدسي حق به گلستان محبت خالص و مومنانه بدل شد.
مرا آن دلبر پنهان همي گويد به پنهاني به من ده جان به من ده جان چه باشد اين گران جاني
يكي لحظه قلندر شو قلندر را مسخر شو سمندر شو سمندر شو در آتش رو به آساني
در آتش رو در آتش رو در آتشدان ما خوش رو كه آتش با خليل ما كند رسم گلستاني
ابراهيم شدن و خليلوار زيستن در همه اعصار دشوار بوده ولي ناممكن نيست. عيد قربان، فرصتي است براي تذكر و يادآوري اينكه چگونه تعلقات دنيوي را در مسير اراده الهي ذبح بايد كرد. پست و مقام، قدرت و ثروت، زن و فرزند، دانش و هنر و مرتبه اجتماعي همه اسماعيلهاي امروز ما هستند كه دل بدانها سپردهايم و گاه اين دلدادگي ما را مشغول خود كرده و از تماشاي جمال رخ دلدار ازلي و معشوق حقيقي باز ميدارد. حلق و قرباني دو نماد دست شستن از خويش و تمنيات و تعلقات دنيا در مسير اراده و محبت حق تعالي است. تمريني براي «چشم» گفتن به خدا بدون دليل و برهان و چون و چرا و اين آغاز راه بندگي است؛ آغاز راه اسلام؛ آغاز راه ابراهيم شدن و صعود به قله خليلاللهي.
آمار عليه روزنامهنگاري
آخرين آماري كه از وضعيت انتشار روزنامهها منتشر شد، وجود ۳۰۰ روزنامه با تيراژي زير يك ميليون نسخه بود. اين را مديركل مطبوعات داخلي وزارت ارشاد گفته و اضافه كرده بود تيراژها بر مبناي خوداظهاري ثبت ميشود. براي همين است كه بعضيها تيراژ واقعي روزنامههاي كشور را روي هم ۳۰۰هزار نسخه در روز ارزيابي ميكنند؛ عددي كه به نظر عجيب هم نميآيد. براي تيراژ گرفتن ۳۰۰ روزنامه به ۳۰۰ سردبير حرفهاي و ۳۰۰ تحريريه مشتاق و فعال نياز داريم. آيا چنين تعداد خبرنگاران خوبي در كشور هست؟ به اين تعداد اضافه كنيد ۵ هزار و ۴۰۰ رسانه ديگر در كشور را. آيا اين اعداد متناسب با تعداد خبرنگاران فعال و حرفهاي ماست؟ آيا نبايد براي اين عددها فكري كرد؟
در كتاب «جُستنِوشت» (مجموعه مقالات سيدفريد قاسمي) يك نمونه امتحان گرفتن از متقاضيان انتشار نشريه آمده است كه شايد براي وضعيت فعلي هم راهگشا باشد. در اين كتاب (ص ۲۹۱ و ۲۹۲) ميخوانيم كه در قانون مطبوعات ۱۳۳۲ «رسيدگي به مراتب فضل و دانش آن دسته از متقاضيان امتياز روزنامه يا مجله كه فاقد دانشنامه ليسانس باشند» با شوراي عالي فرهنگ بوده. سال ۱۳۳۸ شوراي عالي فرهنگ يك كميسيون ۵نفره تشكيل داد تا «مراتب فضل و دانش» ۵۲ متقاضي انتشار مجله را كه ليسانس نداشتند بررسي كند. اين كميسيون اعلام كرد از آن ۵۲ نفر امتحان روزنامهنگاري ميگيرد. امتحان ۲۸ دي ۱۳۳۸ در تالار موزه ايران باستان انجام شد و «اعضاي هيات ممتحنه» هم بزرگان فرهنگ بودند، كساني نظير دكتر پرويز ناتل خانلري، دكتر ذبيحالله صفا، استاد بديعالزمان فروزانفر، دكتر محمد معين و... موضوعات امتحان هم اين موارد بود:
«۱- قرائت و توضيح قطعاتي از كتابهاي معتبر نثر فارسي و نوشتن قطعاتي از اين كتابها به صورت املا.
٢- امتحان نويسندگي كه نشان بدهد داوطلب ميتواند زبان فارسي را با لغات و جملهبنديهاي صحيح بنويسد.
٣- امتحان اطلاعات عمومي كه مربوط به نوع روزنامه و مجله مورد تقاضا باشد».
روز امتحان از ۵۲ متقاضي، ۲۲ نفر براي شركت در امتحان آمدند. از بين آن ۲۲ نفر هم فقط يك نفر قبول شد. آن يك نفر هم حسين لعل بود كه بعدا مجله «موسيقي» را راه انداخت و «در تمام مواد امتحان نمره بيش از ۱۲ داشته و قبول شد.» كاش امروز هم وزارت ارشاد از متقاضيان انتشار رسانهها يك امتحان ساده روخواني و املا و انشا ميگرفت.