محو شدن حقوق انسانها
علياكبر قاضيزاده
مهمترين خبر و موضوعي كه اين روزها بنده با وسواس و دغدغه مطالبش را تا جايي كه ابزارش را در اختيار داشته باشم، دنبال ميكنم، اخبار مربوط به بحراني است كه ميان ما و قدرتهاي بزرگ جهان در جريان است؛ تنشهاي خليجفارس و درگيريهاي لفظي بين ايران و امريكا و اروپا.
به خاطر دارم در دوره جواني، گمان ميكرديم عدالت، حقوق بشر، حقوق انسانها، سهم انسانها از زندگي و موضوعاتي از اين دست فقط در مغرب زمين است كه شناخته و درك شده است و اين ما هستيم كه محروم ماندهايم و به هيچ چيز احترام نميگذاريم. اما حالا همه چيز برعكس شده انگار و متاسفانه حالا ميبينيم دنيا به دوراني رسيده است كه تمام ارزشها محو شده و نظرات و كتابهايي كه فيلسوفان بزرگي مانند ژان پل سارتر يا قديميترها چون دكارت و ديگران، در مورد ارزش انسانيت نوشتهاند گويا همگي محو شدهاند و تنها يك چيز در انتها مانده و آن هم موضوع قدرت است. قدرتي كه باعث شده امروز دولتي مانند دولت امريكا بتواند قدرت خودش را با موفقيت به دنيا ديكته كند و نكته جالبتر هم اين است كه ديگران نيز از آن قدرت تمكين ميكنند و دنبالهرو زورگويي و ديكتاتوري جهاني اين دولت حركت ميكنند.
تجربه نشان داده اين دست آخر اما اين مشكلات نيز مانند بسياري ديگر از بحرانها حل خواهد شد يا آرامتر ميشود، ولي سوال اينجاست كه در پايان اين اتفاقات و دخالتها در هر كشوري و درگير شدن مردم اين كشورها با مشكلات مختلف، مثلا در ذهن يك عراقي، در ذهن يك افغان، يك يمني، يك سوريايي، يك بوليويايي و مردمي كه امريكا قصد دخالت در امور كشورشان دارد، از ارزشهاي انساني چه چيزي باقي ميماند و اين مردم براي اميدواري چه چيزي دارند؟ متاسفانه اكثر اين ارزشها زير چتر مصلحت يك كشور رفته است حال آنكه معلوم نيست اينها واقعا مصلحت آن كشور است يا نه. براي همسايگان خودمان هم متاسفم، به خصوص همسايگان جنوبي كه در چنين فضايي پيش افتادهاند و تصور ميكنند هميشه محبوب باقي ميمانند و متوجه نيستند كه اين ديكتاتور ميتواند سراغ آنها هم برود و از اينكه اين غول بيشاخ و دم ممكن است فردا نسبت به آنها نيز همين معامله را بكند، غافل هستند.
در كنار اينها اگر بخواهم به موضوع ديگر كه دغدغه حرفهايام هست اشاره كنم، بايد به جريان اخبار در رسانههاي داخلي بپردازم و از پوشش رسانههاي خودمان درباره اين موضوع بگويم. به عقيده من پوشش رسانههاي ما درباره اين موضوع هنوز هم ضعيف است و هنوز جاي خالي بسياري از مطالب احساس ميشود؛ از خبرها تا تحليلهاي درست. امروز اوضاع بسيار حساسي است. مجريان و مسوولان هم بايد بيشتر از هر زماني با مردم صادق باشند و به مردم بگويند كه چه ميخواهند و مصلحت و منفعت عمومي را صادقانه با مردم در ميان بگذارند. در واقع با روزنامهنگاران رك و صريح باشند تا آنها هم بدانند مسائل حساس امروز جامعه چيست و از مطالبات كشور آگاه باشند. بايد حواسمان باشد اگر ميخواهيم همه مردم را به يك مبارزه عمومي در برابر دشمن بيروني دعوت كنيم، راهي نيست جز اينكه آگاهانه اين حركت را انجام دهيم و مردم بايد بدانند در مقابل چه چيز ميخواهند بايستند و دفاع كنند و به خوبي با اين ديكتاتوري و قلدرمآبي بيروني آشنا و با يكديگر متحد شوند.