• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4440 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۴ مرداد

داستان زندگي نواك جوكوويچ، تنيسور شماره يك جهان

چگونه بمباران ناتو در سال 1999 شخصيت حرفه‌اي قصاب بلگراد را شكل داد

جاناتان يوريكو و اسلوبودان ماريچيچ ترجمه: علي ولي‌اللهي

 

 

 

با نگاهي به خيابان، اين ساختمان هيچ تفاوتي با بسياري از بلوك‌هاي اطرافش در بلگراد ندارد. در حالي كه به داخل خانه مي‌رويد يك در بزرگ به سبك در زندان كه ميله‌هاي عمودي فلزي در آن به كار رفته توجه شما را جلب مي‌كند. اين خانه ولاديمير جوكوويچ، پدربزرگ نواك جوكوويچ است. اينجا همان جايي است كه بهترين تنيسور حال حاضر جهان به عنوان يك كودك در آن پناه گرفت. مارس و ژوئن سال 1999 و در زماني كه ناتو پايتخت صربستان را بمباران مي‌كرد. وقتي هواپيماهاي بدون سرنشين در هياهوي آژير خطر بر فراز آسمان ديده شدند، خانواده‌‌اي كه چندين نسل در اينجا اقامت داشتند، به همراه همسايگان و دوستان از ساير نقاط شهر و بلوك‌هاي اطراف از طريق همين در فلزي زندان مانند به طرف زيرزمين فرار كردند. اين برهه‌اي سازنده براي نواك بود. كسي كه توانست با غلبه بر فدرر در فينال ويمبلدون پنجمين قهرماني‌اش را در اين گرنداسلم معتبر به دست آورد.

نواك هنگامي كه دوازدهمين سالگرد تولدش را در ماه مه سال 1999 جشن گرفت، يك بحران چند دهه‌اي باعث جدا شدن بالكان شد. مركز تنش‌هاي در آن زمان بلگراد بود. 20 سال پس از آن اتفاقات هنوز تنش و بحث در مورد چگونگي بمباران 11 هفته‌اي صربستان توسط ناتو وجود دارد. آن زمان گفته مي‌شد كه هدف از اين حمله بيرون راندن نيروهاي صرب از منطقه كوزوو و پايان دادن وحشي‌گري عليه مردم آلباني بوده است.

جورجو ميلنيچ، پيرمردي كه با پدربزرگ نواك دوست بود و در بلوك مجاور زندگي مي‌كند، مي‌گويد: «وقتي آنها زنگ هشدار را به صدا در آوردند و ديوارها شروع به لرزيدن كردند، هيچ‌كس نمي‌دانست كه بمب‌ها قرار است به كجا اصابت كنند. آنها هر آنچه مي‌خواستند را بمباران كردند. آنها به اين كار مي‌گفتند تلفات جانبي! آنها پل‌ها و بيمارستان‌ها را نابود كردند. در اين ميان كودكان و زنان باردار جان باختند.» سپس صداي پيرمرد خاموش مي‌شود و بعد از چند لحظه ادامه مي‌دهد: «سخت است؛ خيلي سخت است!»

ما در بانجيكا، يك منطقه مسكوني در حدود 7 كيلومتري جنوب مركز شهر بلگراد قرار داريم. مردم محلي آن را يك محله متوسط توصيف مي‌كنند كه در آن خانواده‌هاي كارگر با پيشينه قومي صربي زندگي مي‌كنند. محله‌اي با آپارتمان‌هاي نسبتا ارزان قيمت. پدربزرگ نواك همان طور كه دوستان نزديكش مي‌گويند تا زمان مرگش در سال 2012 در يك آپارتمان دو خوابه در همين محله زندگي مي‌كرد. اكنون اين خانه متعلق به يكي از عمه‌هاي نواك است كه همسايگان مي‌گويند در سوييس زندگي مي‌كند. با اين حال داستان برخاستن نواك از يك زندگي فروتنانه و تبديل شدنش به يكي از بزرگ‌ترين تنيسورهاي تاريخ از همين خانه حالا متروكه شروع شد.

نواك به همراه پدربزرگش زندگي مي‌كرد؛ چرا كه پدر و مادر او يعني سرژان و ديانا بيشتر وقت خود را در جايي دور از بلگراد مي‌گذراندند تا بتوانند سه فرزند ارشد خود و دو فرزند كوچك‌تر از نواك را تامين كنند. آنها در منطقه‌اي به نام كاپايونيك كه فاصله‌اي چهار ساعته با بلگراد داشت، كار مي‌كردند. يك استراحتگاه كوهستاني. آنها در طي روز درس اسكي به هنرجويان مي‌دادند و شب‌ها در رستوران پيتزا سرو مي‌كردند. سرژان و ديانا خستگي‌ناپذير كار مي‌كردند تا بتوانند هزينه تمرين‌هاي حرفه‌اي تنيس پسر در حال رشدشان را بپردازند.

نواك در يك مستند تلويزيوني امريكايي كه توسط شبكه CBS در سال 2011 ساخته شد، گفت: «زيرزمين عملا جايي بود كه ما در آن مانده بوديم. هر كسي بتواند در آنجا دوام بياورد به خوبي مي‌فهمد كه هيچ محدوديتي در زندگي وجود ندارد. ما هر شب ساعت 2 يا 3 صبح به دليل بمب‌گذاري از خواب بيدار مي‌شديم. اين به مدت دو ماه‌ و نيم ادامه داشت.» نواك در مورد 78 روز آشوب در سال 1999 گفت: «به شكلي همه اين تجربه‌ها در قهرماني‌هاي من تاثير داشته‌اند. گر چه اين شرايط زندگي را براي ما سخت كرده بود، اما در عوض ما را براي كسب موفقيت تشنه‌تر مي‌كرد.»

بسياري از افراد اطراف محله بانجيكا خانواده جوكوويچ را مي‌شناسند. برخي از آنها در زيرزمين خانه آنها پناه گرفته بودند. ميليشا ميليوجوچ يك زن 31 ساله است كه در طبقه بالاي خانه جوكوويچ زندگي مي‌كند. او مي‌گويد: «حدود 20 يا 30 نفر در داخل پناهگاه حضور داشتند. من به ياد مي‌آورم كه آنجا بوي رطوبت و ترس مي‌داد. يك بار ما صداي بمب را شنيديم اما در پناهگاه نبوديم. از بيرون مي‌توانستيم صداي بمب در حال سقوط در آوالا (تپه‌اي در حاشيه بلگراد كه به دليل وجود برج ارتباطات در آن هدف قرار گرفته بود.» را بشنويم. دوستان در زيرزمين جمع شدند. ما آنجا تخته بازي مي‌كرديم. بعضي از بچه‌هاي بزرگ‌تر در زيرزمين مشروب مي‌فروختند.» سپس شروع به خنديدن مي‌كند و ادامه مي‌دهد: «خيلي چيزها جريان داشت.» البته هيچ كدام از اين پيشنهادها (بازي و مشروب و...) براي جوكوويچ - كودكي كه در تلويزيون ملي ظاهر شده بود - جذاب به نظر نمي‌رسيد. او در تلويزيون اعلام كرد آرزويش قهرماني در ويمبلدون است. او به ‌شدت مشغول دنبال كردن روياي خودش براي تبديل شدن به مرد شماره يك تنيس جهان بود.

بوگدان اوبرادويچ چيزهاي زيادي به عنوان يك تنيسور و يك سياستمدار ديده است. اوبرادويچ در سن 18 سالگي حرفه مربيگري تنيس را براي خودش برگزيد. پدر نواك، پسرش را در سن 10 سالگي به اين مربي سپرد تا او را راهنمايي كند. بعدها اوبرادويچ كاپيتان تيم ديويس كاپ صربستان شد. در سال 2010 او به همراه نواك قهرمان ديويس كاپ جهاني شد. اين يكي از بزرگ‌ترين پيروزي‌هاي ورزش كشور صربستان به حساب مي‌آيد. او اكنون 52 ساله است و به عنوان يكي از اعضاي پارلمان صربستان مشغول كار است.

اوبرادويچ مي‌گويد: «پدر نواك و من چند دوست مشترك داشتيم. آنها به او گفتند كه من مربي خوبي هستم و مي‌توانم به او كمك كنم. ما ابتدا يك تمرين ساده انجام داديم و او مرا شوكه كرد.» البته اوبرا مي‌دانست كه نواك در آن زمان يك بازيكن تنيس در رده نوجوانان است. بازيكني در صدر بهترين بازيكنان هم سن و سال خودش با وزني حدودا 25 كيلوگرم. اوبرا ادامه مي‌دهد: «ما در طول بمباران مرتب با هم كار مي‌كرديم. البته ما در جست‌وجوي زمين‌هايي بوديم كه براي استفاده از آن مجبور به پرداخت پول نشويم. در آن زمان مردم نواك را مي‌شناختند. او محبوب شده بود. بنابراين كمك زيادي به ما مي‌كردند. ما در بسياري از باشگاه‌ها كار كرديم. اين مانند يك بداهه‌نوازي بود ولي ما اين كار را كرديم. ما به خاطر فشاري كه متحمل مي‌شديم مجبور بوديم ذهنيت خودمان را با سرگرمي تغيير دهيم. ما صداها را مي‌شنيديم و كشته شدن مردم را مي‌ديديم. همه ‌چيز نابود شده بود. من با نواك هميشه تمرين مي‌كرديم و سعي داشتيم همه ‌چيز را عادي بدانيم. او روي كارش متمركز بود و به نظرش كاري كه مي‌كرديم، سرگرم‌كننده بود. او خيلي مي‌خنديد.»

جوكوويچ غالبا در باشگاه پارتيزان تمرين مي‌كرد. باشگاهي كه در آن 27 تيم ملي و چندين قهرمان جهان به همراه ورزشكاران موفق رشته‌هاي بسكتبال و واترپلو و واليبال حضور داشتند. دوشان گروجيچ كه به مدت 22 سال رياست باشگاه پارتيزان را بر عهده داشت، مي‌گويد: «اين باشگاهي است كه در قلب جوكوويچ جا دارد. وقتي شما 11 سال از عمرتان را در جايي مي‌گذرانيد، مانند او در اينجا ديگر نمي‌دانم چه چيزي مي‌توان گفت. نواك اولين قدم‌هاي خود را در كويونيك برداشت اما آن براي مدت كوتاهي بود. او وقتي شش ساله بود به پارتيزان آمد. ما هر كاري كه مي‌توانستيم انجام دايدم و هر آنچه مي‌خواستند برايشان فراهم كرديم.»

رييس عكس‌هاي بزرگ‌ترين فرزندان اين باشگاه كه در بين آنها چهره آنا ايوانويچ قهرمان تنيس فرانسه در سال 2008 نيز به چشم مي‌خورد را روي ديوار نشان مي‌دهد. يكي از عكس‌ها نشان مي‌دهد كه نواك يك كلاه بيسبال با آرم پارتيزان به سر دارد و در كنارش دوست دوران كودكي‌اش ايوانويچ به چشم مي‌خورد. همسابه جوكوويچ، جورجو ميلينچ مي‌گويد پدربزرگ نواك مي‌گفت كه او بايد با آنا ايوانويچ ازدواج كند.

رنگ اتاقي در باشگاه كه وسط روز به آن وارد مي‌شويم نشان مي‌دهد كه چند سالي است دست نخورده باقي مانده. صندلي و ميزها وسط اتاق روي هم تلنبار شده‌اند و ورقه‌هايي از جنس گرد و خاك پنجره‌ها را پوشانده است. دراگان گاوريلويچ يكي از مسوولان نگهداري از باشگاه كه هم‌اكنون 75 ساله است، بسيار خوشحال مي‌شود كه از وسيله‌هاي قديمي استفاده كند و از تنيس حرف بزند. او با بيرون كشيدن يك سيگار رو كه روي انگشتانش مي‌چرخاند مي‌گويد: «وقتي نواك هنوز كوچك بود، از حدود ساعت 12 تا 15 اينجا بازي مي‌كرد و افرادي از سرتاسر شهر براي تماشاي او مي‌آمدند. همه ما مي‌دانستيم كه او براي انجام كارهاي بزرگ انتخاب شده است. همه مي‌خواستند او را ببينند. مي‌خواستند ببينند تاريخ چگونه متولد مي‌شود.»

پشت بانجيكا، پشت بلوك آپارتماني قديمي گرافيتي‌هايي از جوكوويچ به چشم مي‌خورد. در حالي كه پدربزرگ و مربي دوران كودكي نواك هم در آن به چشم مي‌خورد. برخي از آدم‌هايي كه از آنجا عبور مي‌كنند، نمي‌دانند جوكوويچ آنجا زندگي مي‌كرده. گرچه تعداد اين افراد كم است. زني كه در حال جمع كردن برگ و خاك از مقابل منزلش است متوقف مي‌شود و با ما مشغول گفت‌وگو مي‌شود. او مي‌گويد: «بله، شما بايد در مورد نواك بنويسيد. بايد! او از بهشت آمده است. بعضي وقت‌ها فكر مي‌كنم او انسان نيست، اما نواك واقعا يك مرد متوسط و معمولي است.» اين زن 40 سال است كه اينجا زندگي مي‌كند. او به زمين فوتبالي در پشت ما اشاره مي‌كند. جايي كه چند سگ ولگرد در آن آفتاب مي‌گيرند. او مي‌گويد: «اين جايي بود كه نواك در آن تمرين مي‌كرد. البته او الان مشهور شده است. ولي نواك هر وقت فرصت كند به اينجا مي‌آيد. چه براي يك روز چه براي 5 دقيقه.» اين زن تمايلي براي گفتن نامش ندارد و بعد در پشت حياط خانه خود ناپديد مي‌شود و ديگر صحبت را ادامه نمي‌دهد.

با اين حال او چند دقيقه بعد برمي‌گردد. در حالي كه به وضوح قادر به جلوگيري از بروز احساساتش نيست. احساس غرور و عشق به نواك. او يكي از افرادي بود كه شب‌ها در پناهگاه مي‌ماند. وقتي اين موضوع را با او مطرح مي‌كنم، عقب‌نشيني مي‌كند. او مي‌گويد: «اجازه بدهيد در موردش صحبت نكنيم. صحبت‌ها در مورد كارهايي كه همسايگان شما در چنين مواقع بحراني‌اي انجام مي‌دهند، درست نيست.» با اين حال او ادامه مي‌دهد: «وقتي كه ما در آنجا بوديم به جوان‌ترها گفتم كه فرار كنند و كشور را ترك كنند. در آن زمان فكر كرديم كه آنها غيرنظاميان را بمباران نمي‌كنند. اما آنها اين كار را كردند.»

ناتو به عنوان قدرتمندترين ائتلاف نظامي جهان حملات هوايي خود را عليه صربستان از تاريخ 24 مارس 1999 آغاز كرد. پس از شكست‌هاي ديپلماتيك، رژيم اسلوبودان ميلوشويچ، رهبر يوگسلاوي كه متهم به نسل كشي قومي در كوزوو شده بود در تلاش براي بيرون راندن سربازان و زمينه‌سازي براي صلح بود. كارزار بمباران در 10 ژوئن هنگامي كه سربازان يوگسلاوي شروع به عقب‌نشيني از كوزوو كردند، پايان يافت.

با اين حال بنا به گفته ديده‌بان حقوق بشر تعدادي از حملات ناتو نقض غيرمجاز و نقض حقوق بشر بوده است. زخم‌ها هنوز در صربستان عميق هستند. نارضايتي نسبت به ناتو و كشورهايي كه آن را تشكيل مي‌دهند در خيابان‌هاي بلگراد هنوز رواج دارد. جورجو ميلنيچ مي‌گويد: «ما سعي مي‌كنيم بخشي از اروپا باشيم. اما اين چگونه ممكن است؟ آنها ما را بمباران كردند و حالا مي‌گويند ما با هم دوست هستيم! اين بمباران توسط امريكا و انگليس سازماندهي شده بود.»

كوزوو يك موضوع بسيار مهم است. در يك ديوار نوشته خارج از باشگاه تنيس پارتيزان اين جمله به چشم مي‌خورد كه «كوزوو سرزمين مقدس ماست.» بسياري از مردم احساس مي‌كنند رسانه‌هاي غربي تلاش دارند كليشه‌هاي منفي از مردم نشان دهند. اين موضوع در مكالمات مردم در سطح شهر به چشم مي‌آيد. مردم گمان مي‌كنند رسانه‌ها آنها را تهاجمي و غيردوستانه معرفي مي‌كنند. يك راننده تاكسي 37 ساله مي‌گويد: «مردم فكر مي‌كنند ما آدم‌هاي بدي هستيم. اين طبيعي است چون آنها فقط اخبار را مي‌بينند.» اين راننده از شب گذشته داستاني را تعريف مي‌كند: «من تعدادي از مردم اسكانديناوي را از فرودگاه سوار كردم، آنها براي تجارت آمده بودند. آنها گفتند كه مي‌ترسند. گفتم چرا مي‌ترسيد؟ آنها پاسخ دادند زيرا شما اينجا جنگ كرده‌ايد. من به آنها گفتم كه ما آدم‌هاي باز و دوستانه‌اي هستيم.»

ساسا اوزمو، روزنامه‌نگار Sport Klub، جوكوويچ را به عنوان قهرمان ملي توصيف مي‌كند. كسي كه عميقا مسووليت خود را در ارتقاي چهره ملت صربستان در سراسر جهان درك مي‌كند. او مي‌گويد: « او نه تنها سفير ما در خارج از مرزهاي‌مان است بلكه سفير درون آن نيز هست. به عنوان مثال، ما يك رقابت بزرگ با كرواسي داريم، بديهي است كه جنگ وجود داشته و همه‌چيز تازه مي‌ماند اما نواك هميشه در مورد حمايت خود از تيم ملي فوتبال كرواسي كوتاهي نمي‌كند. اين حمايت نزد بسياري از افراد اينجا مناسب نيست، اما او در تلاش است تا ديدگاه‌ها را تغيير دهد. او واقعا در اين مسووليت عالي عمل مي‌كند.»

اخيرا جوكوويچ در نظرسنجي روزنامه‌هاي صربستان كه از جوانان سوال كرده بودند به چه چيزي بيشتر توجه نشان مي‌دهيد، در صدر قرار گرفت. اوزمو مي‌گويد: «او الگوي بزرگي براي ماست. ما تعدادي ورزشكار بسيار بزرگ داشتيم كه از نسل‌هاي پيشين خود الهام گرفتند اما با مردم به آن شكلي كه نواك رفتار مي‌كند، رفتار نكردند.» وي ادامه داد: «به عنوان مثال ما يك بسكتباليست به نام ولاد ديواك داريم كه يك سفير بزرگ جهاني نيز است. او در NBA بازي مي‌كند اما دامنه تاثيرگذاري‌اش اندازه نواك نيست. جوكوويچ يك قهرمان همه‌گير در صربستان است. تنيس سومين ورزش محبوب در كشور صربستان بعد از فوتبال و بسكتبال است اما نواك در بين مردم محبوب‌ترين است.»

منبع: BBC Sport

 


رييس عكس‌هاي بزرگ‌ترين فرزندان باشگاه پارتيزان كه در بين آنها چهره آنا ايوانويچ قهرمان تنيس فرانسه در سال 2008 نيز به چشم مي‌خورد را روي ديوار نشان مي‌دهد. يكي از عكس‌ها نشان مي‌دهد كه نواك يك كلاه بيسبال با آرم پارتيزان به سر دارد و در كنارش دوست دوران كودكي‌اش ايوانويچ به چشم مي‌خورد. همسابه جوكوويچ، جورجو ميلينچ مي‌گويد پدربزرگ نواك مي‌گفت كه او بايد با آنا ايوانويچ ازدواج كند.

جوكوويچ نه تنها سفير ما در خارج از مرزهاي‌مان است بلكه سفير درون آن نيز هست. به عنوان مثال، ما يك رقابت بزرگ با كرواسي داريم، بديهي است كه جنگ وجود داشته و همه‌چيز تازه مي‌ماند اما نواك هميشه در مورد حمايت خود از تيم ملي فوتبال كرواسي كوتاهي نمي‌كند. اين حمايت نزد بسياري از افراد اينجا مناسب نيست، اما او در تلاش است تا ديدگاه‌ها را تغيير دهد. او واقعا در اين مسووليت عالي عمل مي‌كند

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون