• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4445 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۳۱ مرداد

بازار عجيب نويسنده ژاپني در ايران

موراكامي‌هاي بي‌دليل

احسان رضايي

من داستان‌هاي موراكامي را دوست ندارم. يعني راستش را بخواهيد، از بين سه ترجمه «كافكا در ساحل يا كرانه»، با ترجمه مهدي غبرايي توانستم كمي ارتباط برقرار كنم و بالاخره خواندن يك رمان از اين ژاپني پرطرفدار را به پايان برسانم. با اين حال، باور كنيد هنوز هم دليل اين همه علاقه و توجه بازار نشر خودمان به موراكامي را نمي‌فهمم. يعني به فرض كه كساني هم توانستند با يك اثر از يك نويسنده ارتباط برقرار بكنند و آن اثر پرفروش شد. خب ديگر چه ضرورتي دارد كه يكباره تمام مترجم‌ها و ناشرهاي‌مان هجوم ببرند به سمت آن يك نويسنده و باقي آثار او را چندباره ترجمه بكنند؟ مسلما ادبيات ژاپن منحصر به همين يك چهره نيست. در ادبيات معاصر ژاپن و حتي در بين ژاپني‌هايي كه به انگليسي مي‌نويسند و مقبوليت و محبوبيت جهاني دارند هم موراكامي تنها گزينه نيست. حداقل سه نويسنده ژاپني ديگر هستند كه برنده نوبل ادبيات شده‌اند (ياسانوري كاواباتا، كنزابورو اوئه و كازوئو ايشي‌گورو). نويسندگان ديگري از همين فرهنگ هم بوده‌اند كه قبلا در بين كتابخوان‌هاي ايراني طرفدار داشته‌اند (ايشي‌گورو و يوكيو ميشيما). با همه اين معلوم نيست چرا ناشرهاي ما به صورت دسته‌جمعي تصميم گرفته‌اند كه سراغ همين يك نفر بروند و حتي كتاب‌هايي توليد كنند كه خود موراكامي از وجودشان بي‌خبر است. انتشار انواع مجموعه داستان‌هاي گزيده و انتخاب‌هاي دلبخواهي از آثار او، باعث شده كه خود هاروكي موراكامي كلا ۳۳ عنوان كتاب (اعم از رمان و مجموعه داستان و مجموعه مقاله و ...) داشته باشد، اما تعداد عناوين كتاب‌هاي ترجمه‌شده از او به فارسي (حتي با وجود ترجمه‌هاي مكرر از يك عنوان) بيشتر از ۶۰ كتاب است! معلوم است كه ناشرها به خاطر شرايط اقتصادي ترجيح مي‌دهند به سراغ نمونه‌هاي جواب پس‌داده قبلي بروند و سرمايه‌شان را جايي بگذارند كه برگردانش تضمين شده باشد. براي همين است كه يكباره بازار كتاب پر مي‌شود از انواع و اقسام جوجو مويزها و اليف شافاك‌ها. البته كه فكر كردن به سود اقتصادي براي هر بنگاهي از جمله انتشارات لازم است. منتها باز اين سوال مطرح است كه چرا ناشرها و مترجم‌ها سراغ همين تجربه‌هاي تكراري مي‌روند؟ مترجم‌هاي خوب ما در گذشته، كساني بودند كه علاوه بر فضل و دانش‌شان در كار برگردان متون، هر از چندي هم كشف جديد و تازه‌اي را به خوانندگان ارايه مي‌دادند. (مثلا ما آشنايي با ايشي‌گورو را مديون جناب جعفر مدرس صادقي در كتاب «لاتاي، چخوف و داستاني ديگر» هستيم و ا. ال. دكتروف را استاد نجف دريابندري به كتابفروشي‌ها آورد و...) اما الان حتي بين مترجم‌ها هم كساني هستند كه اصلا شهرت‌شان به همين است كه سراغ كارهايي مي‌روند كه قبلا جواب داده باشد. و اين ‌طوري مي‌شود كه يكباره 22 ترجمه از «هري پاتر و محفل ققنوس» منتشر مي‌شود، «پيامبر» جبران خليل جبران 28 بار ترجمه مي‌شود، «شازده كوچولو» چهل و چندمين ترجمه را هم تجربه مي‌كند و حتي كتابي به نسبت جديد مثل «مترجم دردها» هم 5 ترجمه دارد. ممكن است بگوييم بازترجمه يك اثر خودش يك آفرينش ادبي جديد است. منتها بايد به اين هم فكر كرد كه هم بازترجمه در مورد آثار كلاسيك معني مي‌دهد و هم در شرايط بازار نشر ما، هر كدام از اين بازترجمه‌ها، فرصت معرفي يك كتاب يا نويسنده جديد را مي‌گيرد. به علاوه كه عمده اين بازترجمه‌ها، دلايل اقتصادي دارد و نه دلايل ادبي (نظير اشتباهات ترجمه قبلي يا كهنه شدن زبان آن) . حتي گاهي اين رقابت بين ناشران، باعث شتاب در ترجمه و مسابقه سريع‌تر به پايان رساندن ترجمه هم مي‌شود كه خودش منشا اشتباهات بعضا خنده‌آور و عبرت‌آموزي هم مي‌شود. في المثل در زمان انتشار جلد هفت هري پاتر و مسابقه ناشرها براي زودتر رساندن ترجمه آن، ترجمه‌اي هم منتشر شد با عنوان «هري پاتر و غارهاي مرگبار» كه دوتا ايراد داشت. اولا اشتباهات فاحش ترجمه‌اي، نظير آنكه مترجم لغت Hallow (به معناي چيز عتيقه) در عنوان كتاب را Hollow (به معناي حفره و غار) خوانده و ترجمه كرده بود. دوم اينكه اصلا اين كتاب، نوشته خانم رولينگ نبود و نسخه‌اي اينترنتي بود كه كسي به عنوان نسخه لو رفته داستان منتشر كرده بود و بعدا معلوم شد از بيخ و بنياد دروغ بوده. يا زماني كه عباس ميلاني داشت كتاب «معماي هويدا» خودش را كه اول به انگليسي نوشته بود ‌ترجمه مي‌كرد، متوجه شد كه جناب هوشنگ مهدوي (كه از مترجمان خوب و خوش‌ذوق متون تاريخي هستند) هم مشغول ترجمه اين كتاب هستند (اين ترجمه با عنوان «ابوالهول ايراني» منتشر شده). شتاب خود نويسنده و آقاي مترجم براي هر چه زودتر رساندن كتاب، عملا باعث شد كه هر دو نسخه ترجمه بدون ويرايش و دقت ارايه شود. حالا با همه اين اوصاف، به نگارنده حق مي‌دهيد كه آقاي موراكامي و اين موج بدون توقف ترجمه آثارش را دوست نداشته باشد؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون