ادامه از صفحه اول
زخم آتش بر تن ارسباران
شايد در وهله نخست به نظر بيايد كه درستترين كار اين است كه در فصول خشك سال ورود گردشگران را به چنين عرصههايي ممنوع كنند اما واقعيت اين است كه در مناطقي نظير ارسباران نيروي كافي براي انجام اينكار وجود ندارد، ضمن اينكه كليد اصلي موفقيت طرحهاي حفاظت از محيط زيست اين است كه راهكارها بر اساس تطبيق نيازهاي انساني و گرايشهاي حفاظت از محيط زيست ارايه شود. زماني كه آتش در عرصههاي طبيعي شكل ميگيرد، سرعت عمل نقش بسيار موثر و حياتي خواهد داشت. كمبود نيرو و تجهيزات مناسب از جمله مهمترين عواملي هستند كه آسيبپذيري عرصههاي جنگلي مانند ارسباران را تشديد خواهند كرد چرا كه آتش بعد از گذشت اندك زماني به آتش وحشي (Wildfire) تبديل خواهد شد. اين نوع آتش سريع گسترش پيدا ميكند و هر چيزي را كه در مسيرش باشد، از بين ميبرد. وسعت و ابعاد اين نوع از آتشسوزيها را در حد هزاران كيلومتر تخمين زدهاند و سرعت حركت شعلههاي آتش هم گاه به بيش از ۲۰ كيلومتر در ساعت ميرسد. اين موضوعي است كه مديركل مديريت بحران آذربايجان شرقي در گفتوگو با ايسنا به آن اشاره كرده و گفته اگر دستگاههاي متولي استان به امكانات مورد نياز مجهز بودند يا اگر امكانات هوايي همان روز اول حادثه اعزام ميشد، شاهد اين حجم از خسارت در اين منطقه نبوديم. آخرين برآوردها حاكي از آن است كه آتشسوزي اخير حدود ۳۰۰ هكتار از جنگلهاي ارسباران را طعمه حريق كرده و به گفته محليها در اين آتشسوزي، مناطق طبيعي به نسبت بكرتر نظير روستاي حوزه خانقاه و ضياگاه كه هسته مركزي زيستگاه شوكا بودهاند، سوخته و از بين رفتهاند. بديهي است كه اين قبيل آتشسوزيها بر طيف وسيعي از گياهان (سرخدار، ممرز و ارس و غيره) و جانوران (كل و بز، خرس قهوهاي، سياهگوش، پلنگ و غيره) اثرگذار خواهند بود اما از آنجايي كه احتمال آسيب جدي به هسته مركزي زيستگاه شوكا در اين منطقه وجود دارد، ميتوان اين گونه جانوري را در اتفاق اخير نسبت به سايرين آسيبپذيرتر عنوان كرد و اين در حالي است كه منطقه حفاظت شده ارسباران تنها حدود ۲۳ الي ۲۵ محيطبان و تقريبا ۷ پاسگاه داير دارد و منطقه حفاظت شده ديزمار هم كه حدود ۵ سال است به واسطه قابليت بالاي زيستگاهي، حفاظت شده اعلام شده همچنان فاقد پاسگاه محيطباني داير است.
مجموع اين موارد است كه يادآور ميشود تا چه اندازه بايد براي حفاظت از محيط زيست و تنوع زيستي جديتر و منطقيتر قدم برداشت چرا كه اگر امروز نتوانيم زخمهايي را كه خواسته يا ناخواسته بر عرصههاي ارزشمند طبيعي نظير ارسباران وارد شده درمان كنيم در آينده دور يا نزديك بهرهوري پايدار انساني هم با مشكل جدي مواجه خواهد شد.
تساهل با بدهكاران مهريه
به اين دليل كه احتمالا وضعيت مال و دارايي اين تعداد كمتر از هزار نفر، در حدي است كه امكان پذيرش اعسار اينها توسط دادگاه وجود ندارد. يعني اين افراد، تمكن مالي دارند اما نسبت به پرداخت مهريه اقدام نميكنند و از پرداخت استنكاف ميكنند در حالي كه اموال و داراييهايشان معلوم است و زوجه ميتواند اطلاعات اين اموال را به دادگاه بدهد. تعداديشان هم مهريه را نميخواهند پرداخت كنند و يك دليل اين امتناع ناشي از خصومتهايي است كه ميتواند ريشه در مسائل قبل طرفين دعوا داشته باشد يا اينكه اصولا اين افراد باور به اين ضمانت اجرا ندارند و فكر ميكنند اگر اين كار را كردند، دادگاه، يك ماه بعد آنها را آزاد ميكند. در حالي كه اگر اين باور براي اين افراد هم ايجاد شود كه به شرط توانايي مالي، دادگاه آنها را در حبس نگه خواهد داشت، اين افراد هم نسبت به اجراي تعهدشان اقدام ميكنند. آنچه امروز اتفاق افتاده و اعلام ميشود كه تعداد فعلي زندانيان مهريه به كمتر از هزار نفر رسيده، نميتوان به شكل مطلق، مثبت يا منفي دانست. البته شايد از ديد بدهكاران و از ديد آقايان، اين اتفاق مثبت باشد اما از ديد خانمها و زوجهاي كه ضمانت اجراي مطالبه آنچه قانون در حق آنها قرار داده، تضعيف شده، ميتواند منفي باشد و به نظر من، در آينده بايد نگاه به پذيرش اعسار يا عدم پذيرش اعسار، به شكل عرفي متعادل باشد. يعني نه به گونهاي باشد كه همه اعسارها و همه ادعاهاي اعسار را رد كنيم و همه بدهكاران مالي مربوط به مهريه را توقيف كنيم و نه به شكلي باشد كه به راحتي اين ادعا را بپذيريم و ضمانت اجرا به نفع زوجه را سخت كنيم. راهحل ميانه و منطقي، معمولا متعادل است.
بدتر از قاچاق ترياك
وضعيتي بدتر از اصل وجود آن جرم است. بنابراين بايد اين مشكل را حل كرد. حل اين مشكل در گرو رفتار آقاي سخنگو و امثال او است. او وظيفه دارد كه نام تكتك اين افراد و استدلالهاي آنان را براي درخواست آزادي چنين متهمي ذكر كند. به علاوه او بايد توضيح دهد كه اگر درخواستكنندگان توجيه قانوني براي اين درخواست خود ندارند، چگونه جرات ميكنند كه چنين درخواست نامشروعي را داشته باشند؟ گفتن اين خبر و سپس هيچ اقدامي نكردن از اصل قاچاق مواد مخدر و نيز كوشش براي آزادي متهم آن اگر بدتر نباشد، قطعا كمخطرتر نيست. پس از انتشار اين خبر، ديدم كه يك نفر زير آن كامنتي گذاشته بود كه گويي فرد دستگير شده ساقي اين 300 نفر بوده است!! و اين برداشت نامعقولي از اين خبر نيست، و الا چرا بايد كساني براي آزادي يك قاچاقچي حرفهاي اقدام كنند؟ جز اينكه سهم آنان را به صورت پول يا جنس ميداده است؟! خوب وجود چنين افرادي در ميان مسوولان بدتر است يا وجود قاچاقچي؟ بنابر اين انتظار ميرود كه دادگاه اين فرد را احضار و اسامي ۳۰۰ نفر را منتشر كند.