• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4452 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۹ شهريور

يادداشتي بر رمان «ييلاق انگليسي» اثر مارك دوگن

رهايي از نوع تنهايي

رامين سليماني

 

 

در عشق پيوند حقوقي هيچ اهميتي ندارد

«مارك دوگن»

گونه‏اي از اصيل‏ترين انواع رمان كه دغدغه‌ انسان دارد از آغاز تاكنون زنده مانده و رشد كرده است. كشف پيچيدگي‏هاي رواني انسان در دوران مختلف همواره پركشش‏ترين داستان‌ها را در اختيار نويسنده مي‏گذارد؛ پيچيدگي‏هايي كه با گذر زمان مرموزتر مي‌شود. وقتي تقابل معرفتي كه ديگران از شخصيتي دارند با حقيقتي كه قرار نيست به ‌سادگي پديدار شود، ابزار نويسنده‏اي كار بلد براي خلق اثري باشد با رماني مانند «ييلاق انگليسي» مواجه مي‏شويم. مارك دوگن در رمان «ييلاق انگليسي» خواننده را با جمعي كوچك از شخصيت‌هاي نفوذناپذير مواجه مي‌كند؛ شخصيت‌هايي كه در هر صفحه از رمان شاهد تلاش نويسنده براي كشف حقيقت زندگي ايشان هستيم. نويسنده خود را از قالب داناي كل بيرون مي‏كشد و خواننده را با خود همراه مي‌كند تا با هم كاوش كنند و با زيركي بخش عمده‏اي از كار را بر دوش خواننده‏ مشتاق مي‏گذارد: «خيلي دلش مي‌خواست در روان پيچيده‏ اين دختر نفوذ كند كه در برابر دريافت پول، دعوت مردي ناشناس را براي آمدن به چنين جاي دورافتاده‏اي پذيرفته بود ولي حاضر نبود راز دروني‏اش را به هيچ بهايي آشكار كند. درست ‏عكس زماني كه چون بهايي بيش‏ از اندازه براي اقدام‏شان قائلند، پول فراواني خرج مي‌كنند تا از آنها روانكاوي شود.»

خوشبختانه نويسنده رمان را بسيار دير آغاز مي‌كند. آغاز رمان سريع اتفاق مي‏افتد. قهرمان يك خاطره سياه از گذشته‏اي نه‏چندان دور دارد كه فراموش شده اما درمان نه. خواننده از نقطه‏اي شاهد زندگي قهرمان مي‌شود كه به ثباتي پس از حادثه رسيده است. دلامر- قهرمان رمان- لردزاده‏اي انگليسي، تحصيلكرده‏ كمبريج و خلبان است، اطلاعاتي كه نويسنده به‌ سادگي و در همان صفحات ابتدايي رمان، به طرز سخاوتمندانه‏اي در اختيار خواننده مي‏گذارد.

مرد در يك روز كاملا معمولي راهي مهماني در پاريس است، راهش را گم كرده و براي انتخاب مسير ترديد دارد؛ شايد همين دو جمله‏ اخير بهترين توصيف براي رمان باشد يعني فراگيرترين بيان داستان. در همان چند صفحه‏ اول شاهد نمايشي از كليت رماني هستيم كه در صفحات بعدي با آن مواجه خواهيم شد. مارك دوگن شخصيتي ساخته است رها شده بين يك سلسله لحظات پرتنش كه در موقعيت‏هاي بحراني انتخاب درستي ندارد، دوراهي‏هايي كه استفاده‏ هنرمندانه‏ نويسنده از آنها هنگام شخصيت‏پردازي، پايداري رمان را ضمانت مي‌كند، قدرت دراماتيك دارد و كشش ايجاد مي‌كند.

در بخش اول نويسنده اطلاعاتي كلي و گاه بي‏اثر به خواننده مي‌دهد و اطلاعات اساسي‏تر را پنهان مي‌كند تا رازآميز بودن شخصيت را حفظ كرده باشد. ديدار اوليه با دختري آرژانتيني (جوليا) قهرمان را از نيازش مطلع مي‌كند تا قهرمان صاحب آرزو شود و عملي انجام دهد؛ تلاش براي رهايي از انزوايي خودخواسته پس از طرد شدن در جامعه‏اي سنتي كه قهرمان قواعدش را رعايت نكرده و بدتر اينكه رسوايي بار آورده است؛ گناه قهرمان طغيان است: «وقتي در زندگي زناشويي روابطي سنگين از سكوت و بيزاري داشته باشي، تنهايي را نوعي رهايي مي‏داني. در حقيقت همگان قادر نيستند اين وضع ناگوار و تنش‏هاي عصبي را، آن هم براي ساليان دراز، بي‏دليل تحمل كنند. تنها شدن پس از به ‏هم زدن رابطه دشوار است؛ هر بار از خودت مي‏پرسي چرا اين كار را كردي، هيچ ‏كس را نمي‏يابي كه وضعي را كه خودت به ‏وجود آورده‏اي، تاييد كند.» نويسنده رمان را از بازي‌هاي فرمي خالي كرده و جز تغيير زاويه‏ ديد در بخش دوم تغيير ديگري در فرم نداده است.

انتخاب اين‌گونه‏ روايت ابزار نمايش قدرت نويسنده براي وصول نوعي سادگي هنرمندانه است. در بخش دوم رمان قهرمان مي‌خواهد داستان زندگي‏اش را براي دوست نويافته‏اش حكايت كند، اما در حقيقت بايد نام اين بخش را اعترافات گذاشت؛ اعترافاتي توامان با رازگشايي‏هاي پي‏درپي كه هر يك قوي‏تر از قبلي است و يك غافلگيري نهايي. ييلاق انگليسي يك رمان عاشقانه است، يك عاشقانه پيچيده كه قهرمانش را از عشق به انسانيت مي‏رساند در يك صحنه نهايي در بخش سوم و نهايي رمان كه اوج تاثير عشق را نشان مي‌دهد. با يك انتخاب اساسي ميان دو چيز مثبت: عشق يا وفاداري.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون