• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4465 -
  • ۱۳۹۸ سه شنبه ۲۶ شهريور

به مناسبت بررسي مناظر مختلف در يكي از مجسمه‌هاي انتزاعي استاد جعفر نجيبي

يك مجسمه و بي‌نهايت منظر

فاروق مظلومي

در مناظره كلمنت گرينبرگ منتقد شهير معاصر با دانشجويان دانشگاه اتاوا – 30 مارس 1987 – مي‌خوانيم كه اين منتقد فرماليست و انتزاع‌گرا مي‌گويد: «اكنون مي‌خواهم چيزي را كه ممكن است عاملي بي‌اهميت به نظر برسد وارد بحث كنم. ادبيات بايد خوانده شود و از اين تقاضاي نو بودن مبراست و ادبيات نمي‌تواند در قالب يك ايده عمل كند، زيرا خواندن زمان مي‌برد و طي زمان شما ممكن است كسلي را تجربه كنيد و همين امر كم و بيش در مورد موسيقي صادق است. من فكر مي‌كنم آن بخش مهمي از اين دليل است كه چرا موسيقي جديد و ايده‌مند به اندازه هنر بصري جديد – ايده‌مند – توجه دريافت نمي‌كند. به هر حال چيز جديدي در ادبيات يا موسيقي جديد كه تا اين حد تنزل يافته باشد، نيست.» گرينبرگ در بخش ديگري از همين مناظره موضوعي با نام حقيقت زمان را مطرح مي‌كند: «اگر هنر بصري زمان بيشتري مي‌برد تا با آن ارتباط برقرار كنيم، اگر نمي‌توانستيد خيلي سريع در گالري حركت كنيد، اگر مجبور بوديد همانند وقتي با ادبيات يا با موسيقي روبه‌رو هستيد، متوقف شويد، به جرات مي‌گويم كه نظاير هنر مفهومي را هرگز تاب نمي‌آورديد. (ميان خطوط. نشر چشمه. تي يري ددوو. ترجمه بهاره سعيد‌زاده.)

فارغ از ستيز هميشگي گرينبرگ با هنر مفهومي و جريان ايده در هنر، اشكالي كه به گرينبرگ در اين مناظره وارد مي‌شود، اشاره ايشان در ادامه مناظره به مجسمه‌سازي به عنوان هنري است كه ارتباط مخاطب با آن در زماني كوتاه است و با درك مفهوم تمام مي‌شود، البته تاكيد مي‌كند گاهي لازم است كه اطراف مجسمه گشتي هم بزنيم. اگر منظور گرينبرگ تنديس‌ها يا سرديس‌هاي پرتره يا مجسمه‌هاي پيام‌رسان باشد كاملا حق با اوست. اما در مورد مجسمه‌هاي انتزاعي كه صرفا اتصال فرم‌هاي مختلف و مستقل هستند نمي‌توان با گرينبرگ موافق بود. بحث را با مصداقي از آثار استاد جعفر نجيبي طراح و مجسمه‌ساز شهير معاصر پي مي‌گيريم. متخصصان علم پرسپكتيو شش وجه قابل رويت براي هر حجم قائل هستند. بالا، پايين، روبه‌رو، پشت، چپ و راست. اين وجوه براي هر حجم محاط در مكعب وجود دارد. اما در خصوص مجسمه‌هاي انتزاعي مي‌توان با كمترين چرخش زاويه ديد منظري ديگر آفريد كه اتفاقا هيچ يك از اين مناظر حداقل از نگاه خود هنرمند ايده خاصي را دنبال نمي‌كنند. شايد در همين مجسمه از استاد نجيبي از منظري به فيگوري از انسان هم برسيم اما همين فيگور از اتصال ناخودآگاه فرم‌ها به وجود مي‌آيد. آنچه در ارايه يك مجسمه انتزاعي محدوديتي ناگريز براي هنرمند و كيوريتور ايجاد مي‌كند، ايستايي و پايداري مجسمه است كه قطعا بايد به جايي اتصال يا تكيه داشته باشد. اگر مي‌شد مجسمه در فضا به حالت معلق قرار گيرد و با چرخش نگاه يا اشاره انگشت مخاطب تغيير وضعيت- حتي از نظر فاصله از مخاطب و ارتفاع از زمين - بدهد، ما شاهد بي‌نهايت منظر از يك اثر مي‌شديم كه البته همين موضوع مي‌تواند يك پروژه وسيع براي عكاسي و ويديو آرت باشد. به تصوير وارونه مجسمه توجه كنيد كه چقدر از نظر سطح فعاليت و جريان انرژي با مجسمه پايدار اوليه فرق دارد. البته نوعي انتقال انرژي بين منظرهاي مختلف همين اثر وجود دارد كه از جريان خطي يا صعودي و نزولي محض پيروي نمي‌كند. بديهي است اگر ما يك مجسمه مفهومي را فرم محض تصور كنيم و با رسيدن به مفهوم و كشف ايده آن ارتباط خودمان با اثر را متوقف نكنيم همين جريان انرژي را مي‌توان آنجا هم جست‌وجو كرد. در همين مجسمه ارتباط فرم‌ها راهي بي‌نهايت را ايجاد مي‌كند كه مي‌شود تا ابد اين راه را ادامه داد، چراكه اين تجربه زيستن به مرگ نمي‌رسد. زندگي در اثر هنري مرگ ندارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون