• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4469 -
  • ۱۳۹۸ يکشنبه ۳۱ شهريور

ادامه از صفحه اول

روسيه در خاورميانه

مجموعه اين تحولات كه بدون شك از تمايل مسكو به ايفاي نقشي فعال‌تر در منطقه خليج فارس و به ‌طور كلي خاورميانه حكايت دارد، اين سوال را در ذهن بسياري مطرح كرده كه انگيزه‌ها و اهداف روسيه از حركت در اين مسير چيست؟ براي پاسخ به اين سوال بايد چند سالي به عقب برگشت و ماجرا را از سپتامبر 2015، يعني آغاز حضور جدي نظامي روسيه در منطقه خاورميانه در چارچوب بحران سوريه مورد بررسي قرار داد. اين واقعه كه بيانگر تغيير رويكرد مسكو به منطقه، ربع قرن پس از فروپاشي اتحاد شوروي بود، آرام‌آرام و به موازات موفقيت اين كشور در حفظ دولت بشار اسد و تضمين اهداف راهبردي خود در سوريه، شروع به تاثيرگذاري بر رويكرد كلي روسيه نسبت به منطقه خاورميانه كرد. از سال 2017 و با آغاز روند آستانه، روسيه تلاش كرد دستاوردهاي نظامي خود در سوريه را با همكاري دو قدرت منطقه‌اي كه از قضا هر دو نيز از روابط مساعدي با مسكو برخوردارند - يعني ايران و تركيه - به دستاوردهاي سياسي و ديپلماتيك تبديل كند. برگزاري «كنگره گفت‌وگوي ملي سوريه» در ژانويه 2018، نقطه اوج تلاش‌هاي روسيه در اين عرصه بود كه هنوز هم چه در قالب روند آستانه و چه از طريق تعامل با سازمان ملل در جريان است. به عبارت ديگر روسيه از پيگيري همزمان دو مسير نظامي و ديپلماتيك در بحران سوريه در پي القاي اين مطلب بوده كه نه تنها قادر است با حضور مستقيم نظامي، معادلات منطقه‌اي را در خاورميانه تغيير دهد، بلكه در عرصه ديپلماتيك نيز قادر به انجام كاري است كه كشورها و نهادهاي مختلف از انجام آن درماندند؛ يعني عبور دادن سوريه از مرحله جنگ به مرحله پساجنگ؛ آن هم از طريق برقراري تعامل ميان طرف‌هاي رقيب و بعضا معارض داخلي و منطقه‌اي. به نظر مي‌رسد طي ماه‌هاي اخير و به ويژه در پي اوج‌گيري تنش‌ها ميان ايران از يك سو و امريكا و متحدان منطقه‌اي اين كشور از سوي ديگر- كه به‌طور خاص در قالب افزايش خطر بي‌ثباتي در منطقه خليج فارس بازتاب يافته- روسيه به فكر تكرار الگوي سوريه در سطحي گسترده‌تر، اين بار در عرصه منطقه خاورميانه افتاده است. اين بار نيز روسيه با مجموعه‌اي از طرف‌هاي منطقه‌اي روبه‌روست كه اگر چه با يكديگر در رقابت و بعضا تخاصم به سر مي‌برند، اما هركدام جداگانه داراي روابطي مساعد با مسكو هستند. به اين ترتيب و در شرايطي كه تهاجمي شدن روزافزون رويكرد آمريكا در دوران رياست‌جمهوري دونالد ترامپ، فضاي منطقه را بيش از هر زمان ديگر قطبي كرده است، روسيه تلاش دارد خود را در جايگاه يك قدرت خارجي بي‌طرف كه علاقه‌مند به حفظ ثبات در منطقه بوده و از هيچ يك از طرف‌هاي درگير نيز حمايت بي‌قيد و شرط نمي‌كند، نشان دهد. با انجام اين كار، روسيه مي‌تواند چندين هدف را به‌طور همزمان تامين كند. از يك سو، مسكو همواره دغدغه حفظ موازنه قوا در خاورميانه را داشته، زيرا بر اين باور است كه به واسطه مجاورت جغرافيايي اين منطقه با روسيه و سرزمين‌هاي سابق شوروي، هر گونه بر هم خوردن موازنه مي‌تواند سبب بروز جنگ يا بي‌ثباتي، سرايت آن به داخل مرزهاي روسيه و در نتيجه، تهديد مستقيم امنيت ملي اين كشور شود. همزمان، روسيه در تلاش است با پيگيري رويكرد همكاري‌جويانه در قبال همه كشورهاي منطقه از يك سو جلوي تضعيف محور ضد امريكايي در منطقه را گرفته و از سوي ديگر، شركاي منطقه‌اي واشنگتن را نيز به سوي خود جلب كند. اين رويكرد تاكنون در قبال تركيه به ‌طور نسبي موثر و موفق بوده و به نظر مي‌رسد روسيه اينك در حال آزمون آن بر عربستان سعودي و امارات است.

چرخش سياسي

مضاعف بر اينكه فردي كه قصد تغيير و چرخش دارد به اين دليل كه در گذر ايام، به مناصبي همچون رياست‌جمهوري، وزارت و نمايندگي مجلس رسيده، ديگر نمي‌تواند ميان اين دو جايگاه كه يكي منافع حزبي و ديگري منافع كشور و آن نهادي كه به استخدام آن درآمده، يكي را انتخاب كند. در نتيجه او تبديل به موجودي محافظه‌كار مي‌شود تا بتواند اين دو شرايط را با يكديگر تطبيق دهد. براي مثال در مجلس ششم عده‌اي از نمايندگان بودند كه مرحله به مرحله بر سر مسائل كشور و حوزه‌هاي انديشه‌اي حزب متبوع خود به تضاد رسيدند؛ اما آن زمان كه تشكيلات سياسي‌شان مورد حمله قرار گرفت، واكنش نشان دادند. اين تضاد را مي‌توان در رد صلاحيت گسترده اصلاح‌طلبان پس از مجلس ششم نيز ديد. در آن زمان با وجود تحصني كه صورت گرفت، جامعه مدني حامي اين جريان با آنها همراهي نكرد و گفت كه چون اين ردصلاحيت به خود سياسيون رسيده، تحصن كرده‌اند. اين اتفاق دقيقا در جريان مقابل هم تكرار شد. چنان‌ كه در جناح راست، طيفي وارد ميدان سياست شد كه به روش‌هاي متداول در جريان راست، اعتراض مي‌كرد و قصد داشت نوعي نئومحافظه‌كاري را در جريان اصولگرا ايجاد كند تا بتواند منافع از دست رفته خود را با گفتماني تازه دنبال كند و در پناه تحقق اين منافع، انسجام و وحدتي نوساز را به ارمغان بياورد. براي مثال آقاي قاليباف، راستِ اصلاح‌طلب را مطرح كرد و تعبير رضاخانِ اصلاح‌طلبي باب شد؛ ولي چون همين فرد در زمان شهرداري، رياست بر پليس و در مجموع، دوره‌هايي كه قدرت را در اختيار داشت، به زيرمجموعه‌هاي خود به صورت حزبي و تشكيلاتي نگاه نكرد، بلكه درصدد تقويت يك‌ سري از ساز و كارهاي ويژه بود و جريان سياسي متبوعش نيز در زمان‌هاي بحراني پشتش را خالي كرد. به اين ترتيب است كه خودي و غيرخودي كردن دورن ساز و كار حزبي هم مطرح شد و مي‌شود. حال اگر به پرسش اصلي بازگرديم و بپرسيم كه آيا اين افراد هستند كه به اردوگاه مقابل نزديك مي‌شوند يا اين اردوگاه‌هاي سياسي هستند كه در مشي خود تغيير مي‌دهند، به نظر مي‌رسد به پاسخي صريح نرسيم؛ چرا كه اين مساله سيال است و نمي‌توان گفت صرفا اين اردوگاه‌هاي سياسي هستند كه در حوزه شعارها و مشي حزبي خود تغيير ايجاد مي‌كنند يا بلعكس، صرفا افرادند كه تغيير مي‌كنند. واقعيت آن است كه پس از پيروزي اصلاحات، نوع گفتمان و تعابير رايج در سران جناح رقيب، متاثر از ادبيات و گفتمان اصلاح‌طلبي بوده و مثلا آقاي ناطق‌نوري پس از مدتي شيوه عمل و گفتارش تغيير كرد. به گونه‌اي كه اگر 2 اردوگاه سياسي را كنار بگذاريم و فقط ايشان را با گذشته‌اش مقايسه كنيم، شاهد تفاوتي فاحش در نحوه سياست‌ورزي‌اش خواهيم بود. از آن‌سو نيز اگر احمدي‌نژاد را در نظر بگيريم، مي‌بينيم كه او نيز محصول تضادهاي دو جريان است و شايد به همين دليل نيز درصدد تشكيل جريان سوم برآمده است. درواقع او زماني كه سر كار بود، تحت تاثير مطالبات جناحي به جايي مي‌رفت كه ديگر گفتمان عدالت‌محوري در آن جايي نداشت و اين باندبازي سياسي بود كه برجسته مي‌شد و شايد به همين دليل نيز پس از مدتي، حاميان اصولگراي احمدي‌نژاد از همراهي با او توبه كردند. بنابراين در اين چرخش‌ها منفعت شخصي و تيمي وجود دارد و البته بايد اين مهم را نيز مدنظر داشته باشيم كه چنين تغييراتي عمدتا در افراد بيش از اردوگاه‌هاي سياسي انجام مي‌شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون