• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4474 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۶ مهر

تفكر والا، شخصيت كوچك

محسن آزموده

اينكه سقراط حكمت و دانايي (سوفيا) را فضيلت مي‎خواند و تحقق آن را در يك انسان، مساوي اخلاقي بودن او تلقي مي‎كرد، نيازمند توضيح است. هيچ بعيد نيست كه انساني بسيار دانا، باهوش و باسواد باشد، اما نه فقط حكيم نباشد، بلكه به لحاظ اخلاقي، از رذالت‎هاي بشري رنج ببرد. هانس گئورگ گادامر، فيلسوف برجسته آلماني در مورد استادش مارتين هايدگر گفته است: او «بزرگ‌ترين متفكران و كوچك‌ترين انسان‎ها بود». بعيد است كسي درباره اهميت و بزرگي هايدگر در ميان فلاسفه ترديدي داشته باشد. شكي نيست كه اگر در قرن بيستم بخواهيم از دو فيلسوف بزرگ و تاثيرگذار ياد كنيم، قطعا يكي هايدگر آلماني است و ديگري همزبان او، لودويگ ويتگنشتاين. هايدگر نه فقط در مباحث اصلي فلسفه يعني هستي‎شناسي و معرفت‎شناسي بسيار تاثيرگذار بود، بلكه رد پاي انديشه‎هايش در حوزه‎هاي گوناگون علوم انساني اعم از جامعه‎شناسي، زبان‌شناسي، روانشناسي، سياست، نقد ادبي و... نيز مشهود است. هايدگر هم‎رديف فيلسوفاني چون افلاطون، ارسطو، آگوستين، دكارت، هيوم، كانت، هگل و نيچه، تاريخ فلسفه را به قبل و بعد از خود تقسيم كرده و دشوار است بتوان در يكي از مباحث اصلي فلسفه بحث كرد و او را ناديده گرفت.

اما همين فيلسوف معظم و بزرگ، در زندگي روزمره انساني كوچك و حقير بود، چنانكه شاگردش گادامر كه در انديشه بسيار مديون اوست، در موردش تعبير فوق را به كار بسته است. موضوع فقط همراهي و همكاري هايدگر با نازي‎ها نيست، ماجرا به رفتار محافظه‌كارانه و حقارت‎آميز او در رابطه‎اش با هانا آرنت كه در جواني شاگرد و معشوقش بود، نيز ختم نمي‎شود. رفتار هايدگر با استادش ادموند هوسرل، اصلا شايسته يك فيلسوف آزادانديش نبود. او چاپ اول كتاب سترگش هستي و زمان (1927) را به هوسرل تقديم كرد، اما در چاپ‎هاي بعد از سر كار آمدن نازي‎ها در سال 1933 اين تقديم‎نامه حذف شد، شايد به اين علت كه هوسرل يهودي بود. اين امر در رفت و آمد خانوادگي هايدگرها با خانواده ياسپرس نيز مشهود بود. آنها تا پيش از قدرت گرفتن نازي‎ها روابط خانوادگي خوبي داشتند، اما پس از آن به دليل اينكه همسر ياسپرس يهودي بود، اين رابطه يكسويه و از طرف هايدگرها قطع شد. در سال‎هاي اخير نيز خبر انتشار «دفترهاي سياه» هايدگر كه حاوي يادداشت‎هاي او در سال‌هاي 1931 به بعد است، نشان مي‎دهد كه افكار نژادپرستانه اين فيلسوف نه يك امر حادث و اتفاقي كه بخشي از افكار او هستند. ظهور و بروز انديشه‎هاي نژادپرستانه در يك متفكر امري جديد نيست.

كم نيستند متفكراني كه در زمانه‎هاي گذشته (يا حتي امروز)، چنين افكاري داشتند يا دارند. كنت دو گوبينو، شرق‎شناس و ديپلمات فرانسوي قرن هجدهم صراحتا نژادپرست بود و از برتري نژادي دفاع مي‎كرد.

آنچه در مورد هايدگر حقارت‎آميز است، فقدان شجاعت او در بيان اين افكار و پنهان داشتن آنهاست.

كوتاه سخن آنكه مورد هايدگر به خوبي نشان مي‎دهد كه داشتن انديشه‎هاي والا و هوشمندانه الزاما انسان را فردي حكيم نمي‎كند. حكمتي كه سقراط مي‌گفت، امري صرفا نظري و آموختني نيست. دانش نظري اگر با حكمت عملي (فرونسيس) توام نشود و هر دو به خلق و خوي بشر بدل نشوند، تاثيري ندارند. از خود هايدگر آموخته‌ايم كه معرفت امري هستي‎شناختي و وجودي است، نه صرف گزاره‎هايي كه مي‎شنويم و تكرار مي‎كنيم.

انديشه اگر در فرد متحقق نشود، به لقلقه زبان بدل مي‎شود. مارتين هايدگر، چنانكه در بدو سخن گفتيم، فيلسوفي بزرگ و متفكري درجه يك بود و هست.

از او بسيار آموخته‎ايم و بسيار هم بايد بياموزيم. او به ما فكر كردن درباره هستي، زبان، زمان، شعر، هنر، زندگي روزمره، معماري، روان انساني، تكنولوژي و... را آموخت. به ما آموخت كه زبان خانه هستي است و شعر و هنر آشكارگي وجود بر انسان (دازاين) است، او انسان (دازاين) را روشنيگاه هستي خواند و با بصيرت‎هاي ژرف‎نگرانه‎اش افق‌هاي گسترده‎اي پيش روي انسان معاصر گشود. از او ياد گرفتيم كه سكوت كنيم و پرسش را پاس داريم كه پارسايي تفكر است. خوانش انتقادي او از فيلسوفان بزرگي چون پارمنيدس و افلاطون و ارسطو و هگل و ماركس و نيچه و هوسرل، براي ما بسيار راهگشاست، اما همزمان از زندگي او در جهان فرا گرفتيم كه الزاما بزرگي انديشه، به فضيلت‎مندي شخصي نمي‎انجامد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون