• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4478 -
  • ۱۳۹۸ چهارشنبه ۱۰ مهر

داروي خشونت‌زدايي

فريدون مجلسي

موضوع خشونت كه در زندگي مدني و سياسي در طول تاريخ مطرح بوده و هنوز هم مطرح است، بيش از آنكه بخواهد امري عمومي و اجتماعي باشد، امري فردي و اخلاقي است. اگر خشونت در برخي نظام‌هاي حكومتي تجليات عمومي و جمعي هم بيابد باز ريشه و منشا اخلاقي و فردي دارد. اگر خشونت را عارضه يا بيماري بدانيم باز هم اجتماعي نمي‌شود، اين انسان است كه بيمار مي‌شود؛ به عبارتي مي‌توان اين بيماري را در ذات بشر موجود دانست و در واقع خشونت‌زدايي آموختني است. بحث تازه‌اي هم نيست. در قديمي‌ترين متون فلسفي، اخلاقي و سياسي در اين باره بحث شده است. نيازي به استناد به پيشينيان نيست. اما گاهي سخناني چنان با ظرافت و صراحت بيان شده است كه دريغ است تكرار نشود. سعدي مي‌فرمايد: «اگر اين درنده‌خويي، ز طبيعتت بميرد/ همه عمر زنده باشي، به روان آدميت». مي‌بينيم كه درنده‌خويي را در طبيعت انسان مي‌داند و زنده ماندن به روان آدميت، يعني اخلاق‌مداري را مشروط به ميراندن آن درنده‌خويي ذاتي مي‌كند. فريدون مشيري شاعر فقيد معاصر همين را تكرار مي‌كند: «گفت دانايي كه گرگي خيره‌سر/ هست پنهان در نهاد هر بشر». هرمان هسه نويسنده عارف مسلك قرن بيستم كه به عنوان پرفروش‌ترين نويسنده آن قرن شهرت دارد، توسط پزشكش با افكار كارل گوستاو يونگ روانپزشك سوييسي و فرويد آشنا شده بود، همين خصلت دوگانگي و بلكه چندگانگي در شخصيت و ذات انسان را كه يونگ مطرح مي‌كند، به زيبايي در معروف‌ترين رمانش، گرگ بيابان مطرح كرده است. پرسش اين است اگر اين موضوع از دوران باستان شناخته شده و مطرح بوده است، چرا در درمانش يا در تسكينش موفق نبوده‌ايم؟ زيرا جوامع بشري هنوز هم فرصت توسعه فرهنگي تاثيرگذار بر اخلاق فردي را پيدا نكرده‌اند. آموزش درست در خانواده، مدرسه و جامعه نديده‌اند. اتفاقا ايران آزمايشگاه تاريخي مناسبي است كه خشونت‌هاي بيابان‌گردان بدوي و قبايلي را بارها از شرق و غرب و گاه از درون آزموده است. مي‌خواهيم به قتل عام‌هاي چنگيزي و تيموري استناد كنيم كه ايلمردان بدوي بودند و خوي گرگي بر وجودشان مستولي بود اما هيتلر و استالين و مائو را به ياد مي‌آوريم كه مدني و غيرعشايري و معاصر ما بودند و با كاخ‌هاي خوب و ظواهر آراسته و دانش و هنر و موسيقي پيشرفته و ادعاهاي ظاهرا پيشرفته فلسفي مجهز بودند. يا ملل مدعي پيشقدم بودن در سردادن نداي آزادي و حقوق بشر، مانند فرانسه و امريكا كه گويي با دو نوع انسان طرف بوده‌اند، ما كه خوبيم و ديگران كه ما در الجزاير و هندوچين به سراغ‌شان رفته‌ايم بد بوده‌اند. يعني شعارها و اخلاقيات و آزادي‌هاي بشري براي ما و در ميان ما مهم است و ديگران به عنوان مزاحم تلقي مي‌شوند و براي رفع مزاحمت‌شان هر خشونتي آزاد مي‌شود. وقتي به خشونت‌هاي قرن بيستمي كه بيشترين قربانيان تاريخ خشونت را در جنگ‌ها و در رفتارهاي داخلي عرضه داشتند مي‌نگريم، درمي‌يابيم آن خشونت‌ها در جوامعي رخ داده است كه خود را متكي به اصول علمي و منطقي و نسخه‌هاي حكومتي فلاسفه‌اي مي‌دانستند كه ضمن تحميل معيارهاي سياسي و اخلاقي خود، به ديگران اجازه تخطي نمي‌داده‌اند. در دوران ما در دهه آخر قرن بيستم مطلبي از سوي ساموئل‌ هانتينگتون ديوانسالار آكادميك امريكايي مطرح شد زير عنوان برخورد تمدن‌ها؛ نظريه‌اي كه خشونت سياسي را در عرصه بين‌المللي عملا تئوريزه مي‌كرد. او جهان را به حوزه‌هاي تمدني بر مبناي ديني تقسيم مي‌كند، يعني جهان مسيحي، جهان كنفوسيوسي، جهان هندو و بودايي و جهان اسلام و اينان را در ستيزي سلطه‌جويانه قرار مي‌دهد. آمارتيا سن استاد دانشگاه‌هاي كمبريج و ‌هاروارد و برنده جايزه نوبل در رشته اقتصاد به دليل تئوري‌هاي اقتصادي انساني كه اخلاق را وارد عرصه اقتصاد مي‌كند، تقسيم‌بندي جنگ‌آفرين ‌هانتينگتون را برنمي‌تابد و در كتاب «هويت و خشونت» تفكر‌ هانتينگتوني را درباره برخورد تمدن‌ها رد مي‌كند. او مي‌گويد اگر در اروپا وقايع‌تروريستي و خشونت‌آميزي از سوي تندروهاي اسلامي رخ داده است، نظير اين خشونت‌ها در ژاپن و امريكا و اروپا توسط مرتكبان غير اسلامي نيز رخ داده است؛ به عبارت ديگر تفاوت‌ها و فشارها و انحراف‌هاي فرهنگي و اخلاقي كه گرگ‌هاي درون را به جان ديگران مي‌اندازد، در درون هريك از جوامع نيز وجود دارد كه بايد ريشه‌يابي و دفع شود. او نيز همانند بروز خشونت‌هاي ناشي از نسخه‌هاي سياسي استاليني و هيتلري، اين‌گونه خشونت‌ها را حاصل تكوارگي هويتي و آموزه‌هاي تكواره ساز هويت مي‌داند. آمارتيا سن معتقد است كه انسان فرهيخته هويت فرهنگي چندگانه و چندين‌گانه دارد، شامل آگاهي‌هاي علمي، ادبي، هنري، موسيقي، نقاشي، معماري، صنعتگري، ورزشي، تاريخي، جغرافيايي، طبيعت و محيط زيست، معنويات و فلسفه و هزاران موضوع ديگر كه خشونت را مهار مي‌كند و گرگ درون را لگام مي‌زند. خشونت‌زدايي مستلزم تلاش تعالي فرهنگ و اخلاق فردي است؛ به عبارت ديگر از كسي كه هزاركتاب را يك بار مي‌خواند نبايد ‌ترسيد، از كسي كه يك كتاب را همچون كتاب سرخ مائو يا سبز قذافي يا نبرد من هيتلر، يا شيوه‌هاي استاليتي هزار بار بخواند بايد‌ ترسيد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون