• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4479 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۱۱ مهر

اگر از خودش بپرسید، می‌گوید یک دوستدار محیط‌زیست است

جواد پورجوادی اصل چاورچی

عباس محمودیان

 

 

اسمش «جواد پورجوادی اصل چاورچی» است. مطمئنا طولانی‌ترین اسم و فامیل ایران را ندارد اما آن‌قدری طولانی و بلند هست که وقتی یک‌نفر کارت بانکی‌اش را ببیند فکر کند اسمش «جواد پورجوادی اصل چاورچی CVV2 2599» است. البته خودش هیچ مشکلی با این موضوع ندارد و اصلا هم برایش مهم نیست و تابه‌حال به فکر عوض کردن یا کوتاه کردن اسم و فامیلش نیفتاده است. جواد جدا از اسم طولانی‌اش، آدم خاص و نادری است. گونه خاصی از آدمیزاد است که علایق متضاد فراوانی دارد و بعینه ثابت کرده که آدمیزاد جمع اضداد است.

سی سال تمام کارمندی کرد و همه مراتب اداری را بالا رفت، آخرسر هم با پست معاونت اداره جهاد کشاورزی بازنشسته شد. اما بیرون از چارچوب کارمندی، او یک شکارچی ماهر است. از آن شکارچی‌هایی که در خانه‌اش درست مثل فیلم‌ها و کارتون‌ها، روی هر دیوار سر چند قوچ یا کل یا بز کوهی یا حیوان‌هایی که اسم‌هایشان را هم نمی‌دانید تاکسیدرمی شده است. چند گونه نادر پرنده هم هرکدام در گوشه‌ای از اتاق‌های خانه‌اش در قفس‌اند. این‌ها بخش کوچکی از افتخارات سال‌های طولانی شکار اوست. اگر بخواهید بخش مهم‌تر و بزرگ‌تری از افتخارات او را ببینید باید آلبوم عکس‌هایش را برایتان بیاورد که معمولا به همه نشان نمی‌دهد و اگر اطمینان او را جلب کنید می‌توانید این آلبوم و عکس‌هایی را که موقع شکار گرفته و مانند فاتحان بزرگ بالای جنازه حیوان بیچاره ایستاده، ببینید. البته چندسالی است که بعد از چند فقره دستگیری و بازداشت و زیاد شدن مامورهای محیط‌زیست، فعالیت‌های شکارش را کم کرده و به مسیرهای صعب‌العبورتری می‌رود که مامورهای محیط‌زیست نتوانند با ماشین تعقیبش کنند.

اگر از خودش بپرسید، می‌گوید جواد پورجوادی اصل چاورچی، یک دوستدار محیط‌زیست است. جواد برای پیداکردن زیستگاه‌های معدود حیوانات باقی‌مانده در کوه‌ها و دشت‌ها، یک گروه کوه‌نوردی دوستدار محیط‌زیست تاسیس کرده و روزهای جمعه با جمع کوه‌نوردان گروهش کوه‌ها و تپه‌ها را فتح می‌کنند و در راه بازگشت زباله‌های رهاشده را هم جمع می‌کنند و عکس یادگاری می‌گیرند، اما حواس او نه به کوه است و نه به زباله‌ها؛ جواد پایین تا بالای کوه دنبال رد پای شکار است و هرجا تاپاله و سرگین ببیند برمی‌دارد و له می‌کند تا ببیند تازه است یا نه تا بررسی کند که شکاری تازگی‌ها از آن مسیر رد شده یا نه. کوه‌نوردی اصلی جواد جمعه‌ها نیست؛ او یکشنبه همراه با یاران غارش مسیر کوه را دنبال شکار می‌رود تا از روی ردپاهایی که جمعه دیده دنبال شکار بگردد.

در همین کوه‌نوردی‌ها بود که جواد درگیر پرنده‌ها شد. وقتی اولین پرنده‌ها را در کوه گرفت فکرش را هم نمی‌کرد که روزی پشت‌بام خانه‌اش کارگاه جوجه‌کشی قناری و مرغ عشق شود. جوجه عقابی که بیست‌سال قبل جواد به خانه آورد، عمری نکرد و به یک‌ماه هم نرسید. او برای جبران جای خالی‌اش یک جفت قناری خرید و امروز روی پشت‌بام خانه جواد پورجوادی اصل چاورچی یکی از بزرگ‌ترین مراکز جوجه‌کشی قناری و مرغ عشق برقرار است و حداقل چهارصد جفت قناری و مرغ عشق مشغول فعالیت شبانه‌روزی برای ثبت رکورد جهانی در کتاب گینس هستند. پشت‌بام مجهز خانه او کاملا استتار شده است و با سقف کاذبی که روی آن زده، از دید همه ازجمله ماموران محیط‌زیست و بهداشت و شهرداری مخفی است.

جواد هیچ مشکلی با بخش «پورجوادی اصل چاورچی» اسم و فامیلش ندارد، اما همین‌که یکی بخواهد فامیلش را کوتاه‌ کند و به‌جای این فامیل هشت سیلابی بگوید جواد تفنگچی یا جواد قناری‌باز، عصبانی می‌شود و ممکن است به شدیدترین شکل ممکن با فرد مربوطه برخورد کند. او معتقد است تنها یک دوستدار محیط‌زیست است که پشت سرش زیاد حرف می‌زنند.

در کمال تعجب، جواد از علاقه‌مندان و دنبال‌کنندگان دنیای سیاست هم هست و هربار که انتخاباتی برگزار می‌شود، او یکی از گردانندگان اصلی یکی از ستادهای انتخاباتی است. این موضوع برای او آن‌قدر حساس و مهم است که در ایام انتخابات فعالیت‌های محیط‌زیستی‌اش را تعطیل می‌کند و شش‌دانگ حواسش را به انتخابات می‌دهد. سررسید جادویی جواد یکی از مهم‌ترین عناصر وجودی او در ایام انتخابات می‌شود. تمام نیروهای موثر و فعال یک ستاد انتخاباتی در سررسید جواد به ترتیب حروف الفبا به‌همراه شماره‌ تلفن‌هایشان ردیف شده‌اند و هربار که فصل انتخابات می‌رسد، جواد سررسیدش را برمی‌دارد و به تک‌تک نیروهای مورد اعتمادش زنگ می‌زند. در سررسید جادویی جواد شماره‌ تلفن‌های افراد در فصل‌های مختلف آن مرتب شده‌اند. البته اگر کسی این سررسید را پیدا کند دلیل این بخش‌بندی را متوجه نمی‌شود اما آن‌هایی که به خم‌وچم کار جواد آگاه‌اند می‌دانند که در این سررسید حکمتی نامریی وجود دارد. در فصل بهار، شماره تلفن‌ نیروهای اصلی و هسته مرکزی است. در فصل تابستان، فهرست نیروهای کف‌خیابانی و پوسترچسبان و تراکت‌پخش‌کن را نوشته است. در فصل پاییز، اسامی و تلفن نیروهای تخریب‌چی است که وظیفه حساس معدوم کردن پوسترها و تبلیغات و تخریب رقبا را در فضای مجازی برعهده دارند. شاید همه ستادهای انتخاباتی، نیروهای این سه فصل را داشته باشند اما نیروهای فصل زمستان سررسید او در همه عالم بی‌نظیرند و کارشان فقط یک شب است؛ شب بعد از اعلام نتایج. این ایده از آنِ شخصِ جواد پورجوادی اصل چاورچی است که وقتی نتیجه انتخابات اعلام شد، اگر آن‌ها پیروز شدند، جلوی خانه‌ها و ستادهای رقبا چند قالب یخ خالی کنند و بروند. کار حساس و تنش‌برانگیزی که با هدایت مستقیم جواد از بیرونِ ماشین حمل یخ و به‌صورت ضربتی انجام می‌شود.

کار جواد با سیاست و انتخابات به همین‌جا ختم نمی‌شود. او نشان داده که اگر ستاد تحت مدیریت او در انتخابات پیروز شود، همه باید از او حساب ببرند. در آخرین انتخابات موفق، جواد به کمتر از فرماندار شدن رضا نمی‌داد و هرچه از او خواستند که کوتاه بیاید افاقه نکرد و آخرسر با توسل به قانون منع به‌کارگیری بازنشستگان گفتند هرچه تلاش کردیم موفق نشدیم از پتانسیل شما استفاده کنیم و جواد کاملا با رضا و رغبت پذیرفت که مشاور فرماندار شود. اولین روز فعالیت فرماندار جدید، جواد صندلی‌اش را کنار میز او گذاشت و گفت: «از همین‌جا و با کمترین فاصله مشاوره می‌دهم.» جواد برای اولین‌بار در تاریخ مفهوم مشاور را عوض کرد و فرماندار جدید تا ماه‌ها با هوویش پشت یک میز می‌نشست. فرماندار به پاس تلاش‌ها و جان‌فشانی‌های جواد در ایام انتخابات، چیزی به رویش نمی‌آورد اما خون خونش را می‌خورد. نیت کرده بود که استعفا کند اما چندماهی که گذشت حضور هووگونه مشاور کم‌رنگ شد و او هم فکر استعفا را از سرش بیرون کرد. جواد حال و حوصله قدیم و روزهای کش‌دار کارمندی را نداشت، مشاوره‌هایش را تلفنی کرد و دنبال فعالیت‌های محیط‌‌زیستی‌اش رفت. او مرد کوه است، مخصوصا روزهای یکشنبه.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون