• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4481 -
  • ۱۳۹۸ يکشنبه ۱۴ مهر

آرامش منطقي اخبار

نازنين متين‌نيا

 

 

نزديك به هفتاد و دو ساعت است كه توييتر فارسي درگير حضور بليت‌فروشي استاديوم آزادي براي زنان شده و در اين مدت، حتي داغ‌ترين خبرها هم در حاشيه اين اتفاق قرار گرفته است. جامعه توييتري تقريبا برآيندي از همين مردمي است كه در كوچه و خيابان مي‌بينيم و تا حدودي مشت نمونه خروار است و معمولا آنچه در توييتر مورد توجه قرار مي‌گيرد، در كانال‌هاي تلگرامي بازنشر مي‌شود و بعد به دست مردمي مي‌رسد كه ممكن است كاربر توييتر هم نباشند. نكته جالب در اين هفتاد و دو ساعت اين است كه اگر به اخبار و كانال‌هاي خبري تلگرام نگاه كنيد، انگار كيفيت پرداخت به اخبار هم تغيير كرده و محتواي خبر مهم «حضور زنان در ورزشگاه آزادي» آرام‌آرام دارد در كانال‌هاي تلگرامي پخش مي‌شود و احتمالا تا دو، سه روز ديگر اينستاگرام و مخاطب‌هايش را هم دربرمي‌گيرد. حالا اگر به فضاي خبري نگاه كنيد، ته‌مايه‌هايي از آرامش و اميد را مي‌بينيد. نه اينكه آن خبرها مورد توجه نباشند، نه. خبر اصلي آنقدر سهم مهمي در اميدواري داشته كه خبرهاي ديگر مي‌آيند و مي‌روند و به همان اندازه كه مهم هستند مورد توجه قرار مي‌گيرند؛ برخلاف روزهاي گذشته كه حتي ساده‌ترين خبرها هم ممكن بود، جنجال‌هاي چندساعته درست كند. من نام اين لحظه‌هاي خوشايند را گذاشتم؛ «آرامش منطقي اخبار». با خودم مي‌گويم چه خوب است كه لازم نيست مدام كانال‌هاي تلگرام و هشتگ‌هاي توييتري را بالا و پايين كنم و نگران ميزان عظيمي از استرس، اضطراب و فشار بي‌دليل بر شانه خودم و مردم باشم. خوب است كه مي‌بينم اكثريت جامعه مجازي‌ام سرگرم تهيه بليت هستند و برنامه‌ريزي براي حضور در ورزشگاه. بحث‌هاي همراهي مردان براي حضور زنان در ورزشگاه را مي‌خوانم و حتي به ‌نظرم دعواهاي مجازي درباره اين موضوع هم جالب و قابل تامل است. بعد از مدت‌ها در اين آرامش از حضور در فضاي مجازي لذت مي‌برم و فكر مي‌كنم چطور چنين چيزي ممكن است؟! احتمالا اگر پاي فيفا به ميان نمي‌آمد و بحث حذف فوتبال ايران از مناسبات جهاني، چنين فرصتي سهم زنان ايراني نمي‌شد و چنين آرامشي هم قاعدتا به جامعه مجازي نمي‌رسيد؛ احتمالا حالا همه مشغول دعوا، تهديد، ناله، نفرين، ترويج عصبانيت و خشونت بودند و جو خبري هم متشنج، نااميدانه و عصبي‌تر. اما اين‌طور نشده و فعلا همان چهار جايگاه كوچك و سهم اندك، شبيه يك آرامبخش، به كالبد اجتماع تزريق شده است. حالا ممكن است عده‌اي به دنبال همان جو هميشه متشنج، عصبي و پرخاشگر باشند. اما اگر به هشدارهاي جامعه‌شناسان در سال‌هاي اخير دقت كنيم، اين آرامش، اصلي‌ترين نياز جامعه ايراني است؛ نيازي كه ممكن است در هياهوهاي عمدتا تبليغاتي هزار و يك ماجرا گم شده باشد، اما هيچ‌ وقت فراموش نمي‌شود و تبعات خود را در بزنگاه‌هاي حساس نشان مي‌دهد.

حالا مي‌شود از اين فرصت استفاده كرد و از مديران، مسوولان و همه كساني كه دست‌اندركاران مديريت جامعه ايراني هستند، پرسيد: اين آرامش چه بدي دارد كه با «دريغ‌«هاي اجتماعي، آن را از متن جامعه دور مي‌كنيم؟ نمي‌شود قبل از ورود يك فشار حالا چه داخلي و چه خارجي اين «دريغ»ها شناسايي و رفع شوند و به جامعه بازگردند؟ چرا به مردم نشان نمي‌دهيم كه دلسوزتر از خودمان براي خودمان وجود ندارد و همراهي و همدلي فقط يك شعار و حرف كليشه‌اي مديريتي نيست، بلكه تنها ضرورت قابل پيگيري است؟! و... اتفاقي كه در حال رخ دادن است، يك تجربه بزرگ و دستاورد مهم براي مديران ايراني است؛ به شرط آنكه قدرش را بدانيم و از آن درس بگيريم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون