• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4483 -
  • ۱۳۹۸ سه شنبه ۱۶ مهر

در باب نمايش «مشق شب» كه در تالار مولوي اجرا مي‌شود

در ستايش روحيه انقلابي

احسان آجورلو

 

 

اغلب شورش‌هاي دروني شخصيتي كه در تاريخ ماندگار شده‌اند، تابع يك احساس شورانگيز و هيجاني است كه به يكباره فوران مي‌كنند و تمام نظم و تعادل موجود تا به آن لحظه را برهم مي‌زنند. چنين شخصيت‌هايي مي‌توانند بين خيل عظيمي از مردم كه هر روز در شهر با آنها رو‌به‌رو مي‌شويم زندگي كنند، اما در يك لحظه اين توانايي را دارند كه تمام پيش فرض ما را نسبت به خود تغيير دهند. روث بنديكت انسان‌شناس امريكايي، جوامع انساني را به دو دسته آپولوني و ديونيزوسي تقسيم مي‌كند. اين تقسيم‌بندي بر اساس اسطوره‌هاي آپولون كه نشانه تعقل و نظم است و ديونيزوس كه نمايانگر زايايي و شوريدگي در يونان باستان تلقي مي‌شود، ارايه شده است. بنديكت اعتقاد داشت جوامع بشري به ‌صورت گروهي يا ديونيزوسي هستند يا آپولوني. يعني يا شوريده و هيجاني هستند يا اهل تعقل و نظم. اين شكل رفتاري در تصميم‌گيري‌ها، مراودات و رفتارها و كنش‌هاي هر روزه اين افراد ديده مي‌شود. در هنرهاي نمايشي اغلب شخصيت‌هاي ديونيزوسي به خاطر بيرون‌زدگي‌هايي كه از هنجارهاي اجتماعي دارند، جذاب‌تر هستند. اين تقسيم‌بندي شخصيتي مي‌تواند كليدي براي خوانش تئاتر «مشق شب» باشد. روندي كه اجرا طي مي‌كند يك روند پازل‌گونه است كه براي فهم دقيق داستان، مخاطب بايد تا واپسين لحظه در انتظار بماند تا تكه‌هاي پازل كامل شود. آنگاه در هنگام خروج از سالن با مرور اتفاقات پيشين، داستان به صورت كامل در ذهن او شكل مي‌گيرد. نمايش از جايي آغاز مي‌شود كه يك خانواده براي شام شب عيد دور ميز جمع شده‌اند. از همان صحنه ابتدايي، با خانواده‌اي مقيد طرف هستيم كه پدر خانواده به عنوان راس آن روي تمام رفتارهاي مادر و فرزندان نظارت تام دارد. سرعت بستن پيشبند، تنبيه‌هايي كه براي فرزندان در نظر مي‌گيرد و قوانين سخت‌گيرانه‌اش او را در زمره جوامع آپولوني قرار مي‌دهد. او به صورت وسواس‌گونه‌اي خواهان يك نظم افراطي است. حتي باري كه از پدر بودن انصراف مي‌دهد و سكان هدايت خانواده را به دست دختر كوچك مي‌سپارد، از اين اطمينان كامل دارد كه اعضاي خانواده توان برقراري نظم را ندارند، زيرا به صورت برده نظامي بار آمده‌اند كه توان اداره كردن امور را بدون ناظر ندارند. اما نكته‌اي كه وجود دارد برهم زدن نظم اوليه در درام است. اين همان نكته‌اي است كه به صورت پازل بايد به دنبال آن بود. تمام خانواده به صورت مشكوكي دچار گرفتگي عضلاني مي‌شوند و توان ترك كردن ميز شام و بلند شدن از روي صندلي‌ها را ندارند. نخستين قرباني اين امر نيز خواهر بزرگ است كه از فرط گرسنگي در همان نيمه اوليه نمايش از حال مي‌رود. در اين لحظه پدر خانواده كه فردي عقل‌گرا و منضبط است بايد دليل و چاره‌اي براي اين اتفاق بيان كند وگرنه سخت متضرر شده و ايدئولوژي‌اي كه طبق آن سال‌ها بر خانواده حكم رانده زير سوال مي‌رود. به همين علت به دنبال گناهكاري مي‌گردد تا او را قرباني كند. در اين لحظه است كه اندك اندك چهره شخصيتي ديگر پررنگ مي‌شود. شخصيتي كه مي‌توان گفت «مشق شب» داستان اوست. برادر بزرگ خانواده كه از نظر فيزيكي نيز با بقيه تفاوت دارد، از همان شخصيت‌هاي ديونيزوسي مدنظر بنديكت است. برادر بزرگ، بيش از مابقي خانواده به پدر اعتراض و از همه زودتر شروع به غذا خوردن مي‌كند. بازي هوش قبل از شام را به سرعت حل مي‌كند و از همه مهم‌تر گرايش به هنر و نقاشي دارد. شوريدگي دروني برادر بزرگ‌تر در قالب نظام انضباط محور پدر گهگاه خود را نمايان مي‌كند. اما اين شوريدگي در نقطه‌اي فوران كرده و تمام نظام عقل محور پدر را چنان سيل با خود مي‌برد. اين فوران نه در انتهاي نمايش بلكه در پيش داستان به وجود آمده و نمودش در پايان به چشم مي‌خورد. طرح و توطئه دقيق برادر بزرگ تمام خانواده را به سوي پرتگاه مي‌كشاند. ديالوگ «من در جريان نيستم» كه در ابتداي نمايش با فواصل كم زماني از او مي‌شنويم، نويد يك پنهانكاري را مي‌دهد و هر چه در طول نمايش پيش مي‌رويم بسامد اين ديالوگ كم مي‌شود، به همين ميزان تشويش او نيز كاهش مي‌يابد تا جايي كه جرات مي‌كند پيشنهاد تغيير پدر خانواده را دهد. همچنين برادر بزرگ تنها شخصيتي است كه با قاطعيت در جواب اينكه گناهي انجام داده، نه نمي‌گويد و با پرسشي نظير «مثلا چه كاري؟» اين تشكيك را به وجود مي‌آورد كه شايد گناهي مرتكب شده است. در نهايت نيز كه توطئه‌اش به بار مي‌نشيند، انتقامي سخت از پدر و كل خانواده مي‌گيرد. عمق شخصيت و شوريدگي او زماني اوج مي‌گيرد كه مي‌داند تمام اعضاي خانواده به ديكتاتوري عقل محور عادت كرده‌اند و ديگر راهي براي بازگشت ندارند. بنابراين بايد با يك كودتاي احساسي، عاطفي و شورانگيز تمام خانواده را به كام سياهي و نيستي بكشاند. به بياني ساده‌تر برخاستن برادر بزرگ از روي صندلي در پايان نمايش، انقلاب و كودتاي شوريدگي عليه ايستايي انضباط محوري است كه در طول تمام يك ساعت نمايش شاهدش بوديم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون