سلطان و كابوي
تركيه به جاي احترام به حاكميت و تماميت ارضي سوريه، به نوبه خود براي براندازي اسد و تخريب و ويراني اين كشور كمك كرد. همكاري با امريكا در چارچوب آموزش و تجهيز تروريستها، حتي همكاري نزديك با داعش
بر سر نفت و جذب تعدادي از نيروهاي نظامي اسلامگرا با پوشش پانتركيسم و آنچه به احياي عثماني تعبير شد، مقدماتي را فراهم آورد كه شاهد حضور اسلامگرايان افراطي از چين، ازبكستان، قرقيزستان، چچن و ساير مناطق در سوريه باشيم. در حمله كنوني به مواضع كردها، نيروهاي افراطي سلفي در مقابل تانكهاي ارتش تركيه حضور دارند. مقامهاي تركيه البته ميتوانند بگويند اين توافق به معناي توقف عمليات است نه آتشبس. اين نوع طرح موضوع براي افكار عمومي تركيه چندان قانعكننده نيست. چنين به نظر ميرسد كه تركيه در مقابل تشر كابوي امريكايي كوتاه آمد و به شرايط امريكا گردن نهاد. شايد برخي بگويند اردوغان سياستمداري هوشيار است و پلهاي پشت سرش را خراب نميكند، ولي از آن طرف زبان منتقدان نيز دراز است كه چرا بايد وارد يك سياست نادرستي بشويم و بعد اعتبار و عزت خويش را تخريب كنيم. در اينجا بحث از نگراني درست تركيه از خطر كردهاي نظامي منطقه روژا نيست. كردها به واسطه حمايت نظامي امريكا احساس ميكردند متحد نهايي اين كشور در منطقه هستند. البته اگر هيلاري كلينتون و طرحهاي صهيونيستي او براي تشكيل كشور مستقل بود، قضيه قابل فهم بود، ولي وقتي سخن از ترامپ و تصميم استراتژيك او براي خروج نيروهاي امريكا از منطقه است، كردها در اين معامله بازي خوردهاند و بقاي تركيه در ناتو مهمتر از كردستان سوريه است. اشتباه تركيه كه از سال 2011 با حمايت از سقوط حكومت اسد شروع شد، همچنان وجود دارد. تركيه بايد حكومت اسد را بهرسميت دوباره شناخته و براي حل مساله تروريسم و تغيير جمعيتي نوار مرزي شرق فرات با حكومت سوريه همكاري كند، در اين صورت بسياري از عربها و تركهاي ساكن شهرهاي كنوني كرد دوباره به خانههايشان بازميگردند و طرح پاكسازي قومي كردها كه به آرامي و باخشونت در شهرهاي شمالي سوريه انجام داده بودند با شكست روبهرو خواهد شد.