مريم وحيديان/ در سال انتخابات جنس حرفها و تحليلها هم انتخاباتي است. فعالان سياسي و احزاب خود را براي رقابت آماده ميكنند و هر يك از منظر جايگاه سياسيشان تلاش ميكنند اينگونه استدلال كنند كه پيروز نهايي خواهند بود. ابراهيم اميني، نماينده مجلس ششم و عضو تاثيرگذار حزب اعتماد ملي نيز در همين تحليلها و موضعگيريها معتقد است اصلاحطلبان ميتوانند با هويت اصلاحطلبانه خود و بدون ائتلاف با اصولگرايان اكثريت مجلس آينده را در اختيار بگيرند. او البته جبهه مقابل را هم دور از چشم ندارد و احوال اصولگرايان را هم رصد ميكند. معتقد است در جريان مقابل علي لاريجاني در نهايت نميتواند با تندروهاي اصولگرا به ائتلاف برسد و ممكن است در نهايت به سمت تعريف جبهه مشترك با حاميان دولت و حزب اعتدال و توسعه برسد. او البته معتقد است حزب اعتدال و توسعه زماني ميتواند شانس بيشتري براي انتخابات داشته باشد كه سبد رايش در ميان اصلاحطلبان باشد نه اصولگراها؛ همانطور كه روحاني پيش از ائتلاف با اصلاحطلبان نميتوانست راي لازم براي رياستجمهوري را كسب كند.
اولويت اصلاحطلبان براي انتخابات مجلس چيست؟
هدف اصلاحطلبان به دست آوردن اكثريت كرسيهاي مجلس است كه در اين راه بايد تمام اهتمام خود را به خرج دهند. به هر حال براي دستيابي به هدف بايد با يك استراتژي مشخص به پيش روند. اولويتهاي اصلاحطلبان همين استراتژي است كه بايد آن را سرلوحه كار خود قرار دهند تا به اين هدف دسترسي پيدا كنند. در مرحله اول انسجام دروني اصلاحطلبان بايد سرلوحه كار باشد. كمااينكه پس از انتخابات سال 76 رياستجمهوري و انتخابات مجلس ششم شاهد از بين رفتن انسجام اصلاحطلبان بوديم. در انتخابات دور دوم شوراي اسلامي شهر و روستا اختلافي كه بين اصلاحطلبان پيش آمد و ليستهاي مختلفي كه گروههاي مختلف اصلاحطلب در شوراي شهر تهران دادند و بيرغبتي مردم براي شركت در انتخابات منجر به راي نياوردن ليست اصلاحطلبان شد و با راي بسيار پاييني ليست آبادگران كه آقاي احمدينژاد مسوول ستاد انتخاباتشان بود، راي آوردند. آقاي احمدينژاد هم اصرار كرد كه چون من رييس ستاد انتخابات بودم و باعث موفقيتتان شدم بايد شهردار شوم. شهردار شدن هم سكويي براي رياستجمهوري او شد و آنچه در اين هشت سال بر مملكت گذشت نتيجه اشتباه در استراتژي و غرور كاذب اصلاحطلبان بود.
اما به نظر ميآيد كه اصلاحطلبان از آن اتفاق درس خوبي گرفتهاند.
بله. اصلاحطلبان هزينه- فايدههاي انسجام و عدم انسجام را ميدانند. اكنون آنچه براي اصلاحطلبان اهميت دارد همين مساله است. اصلاحطلبان بايد انسجام دروني خود را حفظ كنند و سهمخواهي را به حداقل برسانند تا بتوانند ليست واحدي از چهرههاي شاخص اصلاحطلب كه تاييد صلاحيت ميشوند
صرف نظر از اينكه به چه تشكل و حزبي انتساب دارند را ارايه كنند چون در افكار عمومي جامعه، اقبال به جريان اصلاحات زياد است و از اين نظر ما مشكلي نداريم. استراتژي ديگر اصلاحطلبان تعامل با حاكميت است. نيروهايي كه كانديدا ميشوند و نحوه ورود اصلاحطلبان در اين انتخابات بايد به گونهاي باشد كه حاكميت حساسيتي به آنها نداشته باشد تا زمينه براي حضور اين كانديداها فراهم شود. اگر هر يك از اين دو يعني وحدت و انسجام دروني و تعامل منطقي با حاكميت و البته سعه صدر حاكميت براي حضور اصلاحطلبان نباشد موجب ناكامي اصلاحطلبان براي رسيدن به اهداف كامل خود ميشود كه مساله اخير را نبايد به حساب اصلاحطلبان گذاشت.
پس از انتخابات 92 و پيش از آن اصلاحطلبان براي تعامل با حاكميت چه كردهاند؟
حضور اصلاحطلبان در كابينه آقاي روحاني و اداره كشور با رعايت اسلوب و اصول منطقي و به دور از حاشيهسازي و هياهو از سوي آنها نماد مشخصي از تعامل اصلاحطلبان با حاكميت است. اصلاحطلباني كه در متن قدرت هستند نشان دادند با استفاده از عقلانيت و استفاده از نظرات كارشناسي افراد صاحبنظر و با نگاهي ملي و نه جناحي به دنبال پيگيري منافع ملي هستند. هر چند همه اصلاحطلبان در تمامي اين سالها نشان دادهاند كه دلسوز نظام و كشور هستند و تنها راهحل برونرفت از مشكلات پيش روي كشور رااصلاحات ميدانند. اصلاحطلبان آماده هستند تمام توان خود را براي حل مشكلات و معضلات كشور به ميدان بياورند. اين خود از نشانههايي است كه حاكميت آن را ميبيند و بر اساس آن بايد اجازه دهد اصلاحطلبان در انتخابات آينده حضور پررنگي داشته باشند. اگر هم مسائل و مشكلاتي بوده با سعه صدر و همدلي حل شود. همان طور كه رهبري انقلاب نيز امسال را سال همدلي و همزباني دولت و ملت اعلام كردند، بهترين راه براي برونرفت از مشكلات تعامل مثبت و
سعه صدر طرفين است.
شما تجربه نمايندگي درمجلس ششم را در كارنامه سياسي خود داريد. مجلس دهم اگر با اكثريت اصلاحطلبان روي كار بيايد چه تفاوتهايي با مجلس ششم خواهد داشت؟ اين تفاوتها چه خواهند بود و چرا؟
قطعا تفاوتهايي خواهد داشت. در انتخابات مجلس ششم كساني راي آوردند كه از رانتي استفاده نكرده بودند و نمايندگان واقعي و منتخب رايدهندگان بودند. از نظر سطح تحصيلات و توان و دلسوزي نمايندگان مجلس ششم نميشود ترديدي داشت. اما نبود يك اتاق فكر در ميان اصلاحطلبان يكي از مهمترين مشكلاتي بود كه در مجلس ششم داشتيم. اتاقي فكري كه بتواند برنامهها را نهادينه كند و آنها را به صورت پخته تنظيم كند و هر يك اصلاحطلبان با توجه به جايگاه خود نقشي را براي عملياتي كردن آن اهداف ايفا كنند وجود نداشت و فقدان همين اتاق فكر هزينه زيادي را به دنبال داشت.
يعني معتقديد اگر يك كادر رهبري يا به تعبير شما اتاق فكر مديريتكنندهاي در مجلس ششم بود مباحث و دغدغههاي اصلاحطلبان تنظيم شده و هدايت شده به ثمر ميرسيد؟
بله. فقدان اين اتاق فكر باعث شد هر كسي چيزي را كه تصور ميكرد براي اداره كشور خوب است از طريق رسانهها مطرح كند. همين اتفاق باعث ايجاد برخي چالشها شد كه از آن به عنوان يكي از مشكلات جدي مجلس ششم ميتوان ياد كرد. بر اين اساس فكر ميكنم اصلاحطلبان اگر اكثريت مجلس دهم را به دست آورند با توجه به تجربههايي كه در خلال اين سالها كسب كردهاند بهتر از قبل ميتوانند عمل كنند. اكثراصلاحطلبان در مجلس ششم تجربهاي در اداره كشور نداشتند. بعد از مجلس سوم و رحلت امام و انتخاب رييس دولت اصلاحات نخستين باري بود كه اين فضا ايجاد شد. اصلاحطلبان با كولهباري از تجربه در كنار توان و تخصص به دور از حاشيهسازيها و احساسات ميتوانند مجلس دهم را به درستي و در راستاي اهداف و منافع ملي اداره كنند.
اصلاحطلبان طي اين سالها با محدوديتهايي مواجه بودند و همواره از سوي جريان رقيب با اتهامات عجيب و غريبي مواجه شدهاند. به واقع روي آوردن به گفتمان اعتدال و پيشنهاد آقاي روحاني نتيجه كدام تجربه در درون اصلاحات بود؟ آيا اصلاحطلبان سال 94 نسبت به اصلاحطلب سال 76 اساسا معتدلتر شده اند؟
صحبتهاي من به اين معني نيست كه اصلاحطلبان در گذشته افراطي بودند و حالا معتدل شدهاند. به هر حال هر يك از جريانهاي سياسي آرمانهايي دارند و براي تحقق آن آرمانها برنامههايي دارند. ما اگر بخواهيم به آرمانهايمان دسترسي پيدا كنيم مانند رانندهاي هستيم كه ميخواهد ماشيني را در مسيري هدايت كنيم. در اين مسير برخي جاها پيچهاي خطرناكي وجود دارد. در پيچ خطرناك اجازه نداريد بيشتر از 10 يا 20 كيلومتر سرعت داشته باشد. اگر بيش از اين سرعت داشته باشيم واژگون ميشويم. جاهايي هم اتوبان است و با سرعت بالا ميتوان به سمت هدف حركت كرد. آنچه تجربه به ما داده اين است كه كجا با سرعت ميتوانيم حركت كنيم و كجا براي جلوگيري از واژگوني بايد با سرعت مطمئنه برانيم. اصلاحطلبان ميدانند از هول حليم نبايد در ديگ بيفتند. اصلاحطلبان همان تابلوي معروف دير رسيدن بهتر از اصلا نرسيدن را پيش روي چشمانشان نصب كردهاند. فكر ميكنم كه اين تجربه به اندازه كافي براي اصلاحطلبان به دست آمده است. بايد به واقعيتها توجه داشت و آن را درك كرد. هدف را نبايد گم كرد اما متناسب با شرايط بايد حركت كرد. اگر حركت ما غيرمتناسب باشد نتيجه آن همان آسيبها و هزينههاي بعضا نالازم است. هزينههاي گزافي كه در صورت توجه نكردن به واقعيتها بايد پرداخت. در دنيا هم آن را ميبينيم. در انگليس مثلا پادشاه و ملكه به عنوان نماد وحدت حفظ شده است اما همين سيستم پادشاهي را دموكراتيزه كردهاند. سلطنت به عنوان نظام حكومتي وجود دارد و نمايندگان پارلمان را مردم انتخاب ميكنند و نخست وزير را پارلمان انتخاب ميكند. با يك دموكراسي و مردمسالاري كشور اداره ميشود. يك بار در يك گروه حقوق بشري به استراليا رفته بوديم. آنجا با برخي چهرههاي حقوق بشر ديدار داشتيم. روندي كه كشور آنها طي كرده بود تا به اينجا رسيده بود در طول بيش از يك قرن و به صورت تدريجي بود. حكومتشان كاملا دموكراتيزه شده است بدون اينكه بخواهند دست به اسلحه ببرند و با خشونت برخورد كنند و چنين مشكلاتي داشته باشند. معتقدم كه تجربه اين را به ما ميدهد كه هدف را نبايد گم كرد اما متناسب با شرايط بايد حركت كرد.
امسال دو انتخابات مهم پيش روي ايرانيان است. اين دو انتخابات در حالي است كه دولت در حال حل پرونده هستهاي و توافق با قدرتهاي جهاني است. به نظر شما اين توافق چه تاثيري در انتخابات مجلس ورفتار جناحهاي سياسي خواهد داشت؟
اگر اين توافق هستهاي شكل بگيرد،
همان طور كه كشور در عرصه فراملي از يك بن بست خارج ميشود و فعالانه وارد جامعه جهاني ميشود طبيعي است در حوزه داخلي نيز تاثيراتي خواهد گذاشت و انتظار شهروندان آن است كه در عرصه داخلي هم با سعهصدر، همدلي و همزباني بيشتر جريانات سياسي با يكديگر برخورد كنند. به هر حال قانون اساسي ما اداره كشور بر مبناي آراي عمومي را پذيرفته است. بايد قضاوت را به مردم بسپاريم. جريانهاي سياسي نيز مانند همه دنيا در عرصه انتخاباتها بايد برنامههايشان را به مردم عرضه كنند و نيروهايشان را معرفي كنند و به قضاوت مردم باور داشته باشند. اگر نسبت به جرياني كه من منتسب به آن هستم جامعه اقبال نشان نداد بايد عيب كار را در خود جستوجو كرد. بايد ببينيم كه عيب كار ما كجاست و در مراحل بعدي آن را جبران كنيم. بايد ببينيم كدام ضعف در برنامههاي ما هست كه مردم به آن اقبال نشان نميدهند. اينكه بياييم از ابزارهاي غيرقانوني براي جبران ناكاميها در افكار عمومي بهره ببريم ويژگي جوامع عقب افتاده است. جامعهاي كه تا اين حد افراد تحصيلكرده، توانمند و فهيم دارد، درست نيست كه قضاوت افكار عمومي را برنتابد يا از ابزار غيرقانوني استفاده كنند كه خود را به جامعه تحميل كنند. مشروعيت يك جريان و نظام در گرو همان راي است. همان طور كه رهبري هم گفتند كه راي مردم حق الناس است. اين حقالناس بودن كه صرفا به شمارش راي و تعداد راي اشاره ندارد. اينكه فردي به يكي از كانديداهاي رياستجمهوري راي ميدهد به اين معناست كه به برنامههاي او اقبال دارد. اگر يكي از كانديداها مورد اقبال اكثريت جامعه قرار گرفتند و اگر گروهي كه در اقليتاند
كار شكني كنند و نگذارند برنامههاي او عملي شود درست نيست. الان اگر ما در ديپلماسي خارجي با موفقيت روبهرو هستيم به اين دليل است كه تيم سياست خارجي ما كاملا برنامههاي آقاي روحاني را قبول دارد. اگر كسي مامور ميشد كه برنامههاي او را قبول نداشت كه قطعا نميتوانست به موفقيت برسد. اين هم همان حقالناس بودن راي مردم كه رهبري انقلاب بر آن تاكيد كردند. با واگذاري اجراي برنامهها به كساني كه اين برنامهها را قبول ندارند يا با كارشكني برنامهها تحقق پيدا نميكند برخلاف حقالناس بودن راي است. اينكه بگوييم شما رييسجمهور باشيد اما هرچه ما گفتيم بايد انجام شود كه درست نيست. فلسفه دموكراسي در دنيا همين است. بايد رييسجمهور هم در انتخاب همكاران و هم اجراي برنامههايي كه مطرح كرده و بر اساس آن برنامهها از مردم راي گرفته است از آزادي عمل برخوردار باشد. اينكه كسي رييسجمهور شود اما نه اختيار داشته باشد كه نيروهايش را انتخاب كند و نه برنامهاش را اجرا كند خب از اول يكباره شخص ديگري رييسجمهور شود كه بهتر است. لذا معتقدم كه در عرصه داخلي و انتخابات هم به رييسجمهور اجازه داد كه همچون سياست خارجي از آزادي عمل براي تحقق برنامههايش برخوردار باشد.
اخيرا وزير ارتباطات از مجلس كارت زرد دريافت كرد. با توجه به روندي كه اكنون از جناح اصولگرا ميبينيد، فكر ميكنيد پس از توافق تغييري در رفتار جناح اصولگرا شاهد باشيم؟
بايد تغيير ايجاد شود اما من با توجه به گذشتهاي كه ديدهام بعيد ميدانم اتفاق خاصي رخ دهد. اصولگرايان شايد با شكست احتمالي در مجلس دهم عصبانيتر هم بشوند. به هر حال اين موفقيت را امتيازي در كارنامه دولت و جريان حامي او يعني اصلاحطلبان ميبينند. متاسفانه در اين مقطع زماني به جاي اينكه منافع ملي
مد نظر همه جناحها باشد، معمولا كمتر توجهي به منافع ملي دارند. هر جريان سياسي دوست دارد موفقيتهاي جريان مقابل را كمرنگ جلوه دهد تا راهي براي بازيگري سياسي خود پيدا كند.
تفاوتهاي زيادي بين طيف معتدل جناح اصولگرا يعني فراكسيون رهروان با حضور آقاي لاريجاني با بقيه طيفها مشاهده ميكنيم. فكر ميكنيد اين طيف ميتواند با بقيه بخشها به انسجام و وحدت دست پيدا كند؟ وضعيت آنها را چطور ارزيابي ميكنيد.
فكر ميكنم هنوز آرايش سياسي ميان گروهها و احزاب سياسي آنها شكل نگرفته است. بايد كمي زمان بگذرد. الان يكي از چيزهايي كه استشمام ميشود اين است كه آقاي روحاني و آقاي لاريجاني براي انتخابات مجلس دهم ائتلاف كنند.
دولت كه در انتخابات نميتواند دخالت داشته باشد.
در واقع جريانات هوادار او مدنظر است. حزب اعتدال و توسعه كه آقاي نوبخت دبيركل آن است در حال فعاليت هستند. احساس ميشود كه بدشان نميآيد بين حاميان آقاي لاريجاني و آقاي روحاني ائتلافي ايجاد شود.
در واقع اصلاحطلبان هم در اين ائتلاف سهيم خواهند بود؟
خير. اينكه اصلاحطلبان در اين ائتلاف حضور پيدا كنند يا نه و آيا اصلاحطلبان حاضر ميشوند كه ليستشان با جريان آقاي لاريجاني مشترك باشد جاي بحث دارد. با وجود احترامي كه اصلاحطلبان براي آقاي لاريجاني در مقايسه با ساير اصولگرايان قايلند ولي اختلاف ديدگاهها بين جريان آقاي لاريجاني و جريان منسوب به او و اصلاحطلبان به گونهاي نيست كه به ليست مشترك برسند ضمن اينكه خود آقاي لاريجاني با توجه به ذهنيتي كه نسبت به اصلاحطلبان در بخشهايي از حاكميت وجود دارد بعيد است كه چنين ريسكي بكند.
آقاي لاريجاني با بقيه اصولگرايان به ليست مشترك ميرسند؟
بعيد ميدانم. به اصلاحطلبان نيز بستگي دارد. اگر اين مساله باعث جدا شدن مسير آقاي روحاني و حاميان آقاي روحاني با اصلاحطلبان بشود كه در واقع عقبه راي آقاي روحاني متعلق به اصلاحطلبان است. به عقيده من اين يك زنگ خطر براي آقاي روحاني است. اگر چنين شود اولا موجب ميشود بقيه طيفهاي اصولگرا در مقابل ائتلاف لاريجاني واكنش به خرج دهند و شرايطي براي وحدتشان ايجاد شود.
از اين سو هم با اين واقعيت در جامعه مواجه هستيم كه اصلاحطلبان در افكار عمومي يك راي قابل توجه دارند و اگر كانديداهايشان تاييد صلاحيت شود ميتوانند بخش قابل توجهي از كرسيهاي مجلس را به خودشان اختصاص دهند. ضمن اينكه اين اتفاق هم ممكن است موجب جدا شدن مسير آقاي روحاني و اصلاحطلبان در انتخابات رياستجمهوري آينده شود كه خطرناك است. بر اين اساس فكر ميكنم مصلحت آقاي روحاني ايجاب ميكند كه با همان عقبه رايي كه در انتخابات رياستجمهوري داشته است در ائتلاف باشد. بهتر است تلاش خود را به كار ببرد تا افراد توانمند و تاثيرگذار اين جريان را با تعاملاتي كه با حاكميت ميكند، زمينه حضورشان را در انتخابات مجلس فراهم كند. اگر چنين شود با توجه به اينكه شوراي نگهبان و دولت نظر واحدي ندارند و همين اختلاف نظرها سلامت انتخابات را بيشتر تضمين ميكند باعث خواهد شد كه اكثريت كرسيهاي مجلس در اختيار همين جرياني قرار بگيرد كه حامي آقاي روحاني هستند. در غير اين صورت من فكر ميكنم اگر با آقاي لاريجاني هم ائتلاف كنند، جريان راست سنتي، جبهه پايداري، موتلفه زاويه خواهند داشت. اين طور هم نيست كه جريان هوادار آقاي روحاني تصور كند كه اگر با جريان آقاي لاريجاني ائتلاف كند، شوراي نگهبان نرمشي مقابل اين جريان پيدا خواهد كرد.
در مقابل هواداران آقاي روحاني؟
بله. نه تنها نرمش به خرج نميدهد بلكه در جاهايي نيز موجب نزديك شدن جريانهاي مقابل راستها و تشكلهايي مثل پايداري و ساير تشكلهاي مقابل لاريجاني ميشود كه خطرناك است.
چه چيزي موجب نزديكي جناح راست در اين حالت ميشود؟
همين كه آقاي لاريجاني از آنها جدا شود و همراه با خود بخشي از آراي پايگاه اجتماعي جريان راست را به خودشان اختصاص بدهند باعث منسجم شدنشان ميشود چون خطر را جديتر ميدانند.
فكر ميكنيد پايداري و ديگر بخشهاي اصولگرايي ائتلاف نكنند؟
اگر جريان اصولگرا احساس خطر كنند قطعا به سمت ائتلاف ميروند و اين نوع آرايش سياسي كه گفتم باعث ائتلاف همه آنها با يكديگر خواهد شد كه حمايت بخشي از حاكميت از اين ائتلاف را به دنبال خواهد داشت.
اصلاحطلبان در جلسات خود در مورد ائتلاف با آقاي ناطق بحثي ندارند؟
آقاي ناطق از نظر فكري از سال 88 و قبل از آن به آقاي هاشمي و خيلي از اصلاحطلبان نزديك شدند و با بسياري از افراطگراييها در جريان احمدينژاد مخالف بودند و موضع داشتند. همينها باعث شد كه آقاي ناطق وقتي در مشهد سخنراني ميكرد افراطيون به سمت او بطري آب پرتاب كنند و شعار مرگ بر ضد ولايت فقيه بدهند. سال 84 هم آقاي ناطق با افراطيگري مخالف بود. طيف آقاي هاشمي و جريان اصلاحطلب آقاي ناطق را به عنوان يك چهره معتدل و منطقي قبول دارند. البته ايشان تاكنون اعلام آمادگي براي كانديداتوري نكردهاند. اگر قرار باشد ائتلافي در اين راستا صورت بگيرد من فكر ميكنم بايد حد و حدود آن مشخص باشد.
چگونه بايد حد مشخص باشد و علت آن چيست؟
چون يكي از مشكلاتي كه امروز در كشور ما هست عدم توجه به كاركرد واقعي جريانهاي سياسي است. مساله كنارهگيري آقاي عارف به نفع آقاي روحاني در انتخابات مصداقي در اين زمينه است. در هر جاي ديگر دنيا بود ميگفتيم آقاي عارف كنار رفته است و اگر آقاي روحاني رييسجمهور شد آقاي عارف بايد معاون اول او باشد. درصدي از پستها بايد به او اختصاص بيابد اما در ايران اين گونه نيست. اصلا فلسفه تشكيل احزاب رسيدن به قدرت از طريق مشروع است. بنا نيست كه به نفع ديگري بذل و بخشش شود كه يك جريان به نفع جريان ديگر كاملا كنار برود و باعث موفقيت او شود و آنها نيز كاملا به حاشيه رانده شوند. اصلا در ائتلاف انتخاباتي چنين تعريفي وجود ندارد. بنابراين اگر هم در كشور در هر حالتي ائتلافي تشكيل داديم بايد حدود كار مشخص باشد و پيش از انتخابات به وحدت نظر برسيم و در مورد مسائل مختلف حتما بحث و گفتوگو صورت گرفته باشد تا فردا باعث تكدر خاطر و نگراني و اختلاف نشود. علت اصلي آن هم اين است كه ائتلافها بنيادين و كاملا ريشهاي نيستند. افراد در اصل ديدگاهها در اداره كشور با هم وحدت نظر ندارند. افكار دو جريان دقيقا مثل هم نيست و در جاهايي كاملا خود را نشان ميدهد.
در حال حاضر اصلاحطلبان چه سازوكاري را براي انتخابات مجلس انتخاب كردهاند؟ در واقع نتيجه جلسات شوراي هماهنگي چه بوده است؟
تيم شوراي مشورتي يك گروه فعال در انتخابات هستند كه به رياست آقاي موسوي لاري كار ميكنند. ديگري ائتلاف اصلاحطلبهاست كه دبيران كل احزاب اصلاحطلب است. يك تيم هم آقاي عارف دارد. اين سه نهاد در حال فعاليت هستند و ميكوشند برنامههاي انتخابات مجلس را پيش ببرند اما درباره ائتلاف با اصولگراها يا جريانهاي خاص اتفاق جدي صورت نگرفته است. درباره اينكه تحركي در انتخابات صورت بگيرد و انتخابات به گونهاي رقابتي برگزار شود كه حضور مردمي و مشاركت آنها زياد باشد تلاش ميكنيم در شهرستانها و استانها افراد شناسايي شوند كه هم نفوذ اجتماعي لازم براي كسب راي را داشته باشند و هم توانايي لازم و تخصص داشته باشند. اصلاحطلبان بيشتر در اين حوزها در حال فعاليت هستند. البته انتظار جامعه آن است كه سه تشكيلات فوق با انسجام با همديگر زمينه انسجام حداكثري اصلاحطلبان را به دور از سهمخواهيها به وجود آورند.
رويكرد آقاي ناطق براي انتخابات مجلس چيست؟ آيا با اصلاحطلبان همكاري خواهند كرد؟
قطعا اگر آقاي ناطق بخواهد فعال شود با اصلاحطلبان همكاري ميكند. بعيد ميدانم آقاي ناطق با توجه به مواضعي كه ايشان دارند اصولگرايان به او روي خوش نشان دهند. لذا اگر بخواهد فعال شود چارهاي جز ائتلاف با اصلاحطلبان و طيف هاشمي وجود ندارد.
فكر ميكنيد اصلاحطلبان در انتخابات مجلس عقبه راي آقاي هاشمي را براي خود دارند؟
دو جريان در واقع دنده چپ و راست آقاي هاشمي است. طرف راست همان حزب اعتدال و توسعه به دبيركلي نوبخت است و طرف چپ آن حزب كارگزاران است. كارگزاران جزو تشكلهاي اصلاحطلب است و با توجه به تحركي كه در كل كشور در جذب چهرههاي اصلاحطلب و فعال كردن دفاتر حزبي خود داشته است به نظر ميرسد كه از اكثريت بالايي در مجلس آينده برخوردار باشد.
در واقع شخصيت آقاي هاشمي كاركرد فراجناحي دارد؟
بله. اگر حزب اعتدال و توسعه را به عنوان عقبه راست آقاي هاشمي بدانيم چندان بدشان نميآيد كه با جريان آقاي لاريجاني ائتلاف كنند.
خيليها ميگويند كه راي مردم در سال 92 نشان داد كه از تندروي خسته شدهاند و بر اين اساس تحليل ميكنند كه مجلس دهم مجلس معتدل متشكل معتدلين هر دو جناح است. نظر شما چيست؟
البته ما بايد از اعتدال تعريف درستي ارايه كنيم. بايد به اين مساله توجه كرد كه در انتخابات 92 ما تندتر از آقاي روحاني نداشتيم. زماني ميتوان گفت كه مردم به اعتدال اقبال دارند كه نيروي تند هم در انتخابات داشتيم. اولا بايد توجه كرد كه مقابل اعتدال را نبايد افراط بدانيم. فرض كنيد بخواهيم تعريف كنيم كه اصلاحات يك جريان راديكالتر از اعتدال است. در انتخابات 92 پس از كنار رفتن آقاي عارف كانديداي اصلاحطلب نداشتيم كه چنين چيزي بگوييم. اگر واقعا كانديداي اصلاحطلب وجود داشت چه ميشد؟ سبد راي آقاي روحاني بين اصلاحطلبان بود. بنابراين اين را نميتوان گفت چون اعتدال هنوز تعريف دقيقي از خود نكرده است. آيا اعتدال هم راست و هم چپ است؟ هنوز نميدانيم. يكي از مشكلاتي هم كه آقاي روحاني دارد همين است كه تعريف دقيقي از اعتدال نكرده است. يكي از دلايلي كه آقاي روحاني در حوزه سياست خارجي توفيق دارد و در حوزه سياست داخلي توفيق ندارد همين است. در سياست خارجي تيمي را انتخاب كرده است كه برنامههايي كه مردم به آن راي دادند را قبول دارند، كسي بايد برنامههاي او را اجرا كند كه برنامههايش را باور داشته باشد. لذا اگر در تيم سياست خارجي هم كسي را گذاشته بود كه برامههاي او قبول نداشت و از دلواپسان بود، قطعا آنجا هم مثل حوزه سياست داخلي ميبود. پس اين معني اعتدال نيست . اينكه بگوييم مردم در سال 92 به اعتدال راي دادند درست نيست. مردم به اعتدال در مقابل جريانهاي اصولگرايي اقبال نشان دادند. اين جمله را ميتوان گفت. آقاي روحاني هم خود ميداند كه عقبه راي اصلاحطلبان را داشت. پايگاه اجتماعي اصولگرا كه به او راي نداده بود. اصولگراها قدرترين نيروهايشان را آوردند. آقايان ولايتي، قاليباف، رضايي، جليلي و حدادعادل را آوردند. اگر هم يكي نشدند دليل داشت. دليل يكي نشدن آنها در سال 92 اين بود كه سر جمع آراي همه آنها از روحاني بيشتر شود و انتخابات دو مرحلهاي شود. مثلا اگر آقاي رضايي كنار ميرفت بخش قابل توجهي كه در مناطق زاگرسنشين راي داشت سمت اصلاحطلبان و روحاني ميآمد. در آن مناطق اگر آقاي رضايي نبود كه به آقاي قاليباف راي نميدادند و آن رايها به صندوق آقاي روحاني ميرفت. اصلا علت اينكه اصولگراها ائتلاف نكردند اين بود كه همه جمع بشوند تا شايد بيش از 50 درصد راي بياوريم و انتخابات را به مرحله دوم بكشانيم.
اصلا نوعي از اعتدال را هم آقاي قاليباف مدعي بود؟
بله. سنگيني راي به اين سمت بود و اين تاكتيكي بود كه اصولگراها در پيش گرفتند تا انتخابات را به مرحله دوم بكشانند. مردم در سال 92 به اعتدال در مقابل اصلاحات اقبال نشان ندادند. بله. در مقابل اصولگرايي مردم به اعتدال اقبال نشان دادند. در جريان اصولگرايي كه كسي با آقاي روحاني راي نداد. پايگاه اصلاحطلبان و جريان آقاي هاشمي به او راي دادند. در حقيقت رايي كه به رييس دولت اصلاحات داده ميشد به سمت آقاي هاشمي رفت. وقتي هم آقاي هاشمي رد صلاحيت شد كمرنگ شد. اصلا در آن زمان عدهاي هم دلسرد شدند و راي ندادند. خيليها چون اميدي نداشتند متقاعد نشدند كه پاي صندوق راي بيايند. اگر احساس مثبتي به انتخابات داشتند، راي آقاي روحاني خيلي بيشتر از اين بود.
با توجه به اتفاقاتي كه پس از سال 92 افتاده است، فكر ميكنيد مشاركت مردمي در انتخابات مجلس افزايش داشته باشد؟
در انتخابات مجلس يك مساله وجود دارد كه نميتوان آن را با انتخابات رياستجمهوري مقايسه كرد و آن اين است كه در حوزههاي انتخابيه كوچك رقابت محلي است. همين محلي بودن رقابت در شهرهاي كوچك باعث ميشود كه مشاركت مردمي زياد باشد. در كلانشهرها اين مساله بستگي به فضاي سياسي دارد. اينكه چه افرادي از فيلتر شوراي نگهبان عبور كنند و همه جريانهاي سياسي كانديداي قابل قبول داشته باشند. در اين صورت در شهرهاي بزرگ باعث حضور حداكثري ميشويم.
در واقع به اتفاقات سال 94 نيز هست؟
بله. اگر موضوع توافق هستهاي شكل بگيرد باعث تزريق اميد به مردم ميشود. بايد اين را قبول كنيم كه هرگونه تغييري كه بخواهد ايجاد شود از طريق صندوقهاي راي ميسر ميشود. ديگر دوران اينكه جريانها با خشونت خود را تحميل كنند گذشته است. به هر حال فضايي كه ما الان در آن به سر ميبريم با فضاي دولت قبلي قابل مقايسه نيست. اين فضا از طريق صندوقهاي راي به دست آمده است. تاثيري كه آقاي مطهري به عنوان يك نماينده در دفاع از حقوق شهروندان و جامعه دارد نيز از طريق همين صندوق راي به دست آمده است. اين است كه من فكر ميكنم در هر شرايطي بايد تلاش كرد كه تنور انتخابات گرم باشد و اگر در جايي يك نيروي راست افراطي است و يك راست منطقي، همانجا هم بايد تلاش شود كه نيروي راست منطقي وارد مجلس شود.
وضعيت سازمانهاي سياسي اصلاحطلبان را پس از دوره فشار هشت ساله دولت پيشين چطور ميبينيد؟
متاسفانه متولي اين امر وزارت كشور است و من معتقدم وزير كشور برنامههاي آقاي روحاني را چندان قبول ندارد و ما شاهد يك تحول جدي براي فعاليت احزاب نبوديم.
آيا راهكاري وجود دارد كه در همين شرايط بتوانند سازمانهاي حزبي خود را بهتر كنند؟
بايد احساس شود كه فضايي وجود دارد و فعاليت كردن بدون هزينههاي غيرمنطقي باشد. به هر حال عدهاي ديدگاههايي دارند. اين مسائل هم اجتناب ناپذير است. در يك جامعه 70، 80 ميليوني كه نميشود از همه توقع داشت كه مثل هم فكر كنند. مگر در يك خانواده همه مثل هم فكر ميكنند كه اين جمعيت مثل هم فكر كنند. بايد افراد بر اساس تفكر دور هم جمع شوند. در كشورهاي آفريقايي هنوز بحثهاي نژادي و قبيلهاي و جنگهاي
خانمان سوز وجود دارد. اگر دولت فضا را مساعد كند كه مردم بر اساس تفكر و سليقه در چارچوب قانون اساسي كنار يكديگر قرار بگيرند براي امنيت جامعه نيز مفيدتر است. به جاي اينكه رايها بر اساس قوميت سازماندهي شود بر اساس تفكر و سليقه سازماندهي شوند براي امنيت جامعه نيز مفيدتر است. به امنيت نظام هم كمك ميكند. فضايي ايجاد شود كه همه بر اساس منطق و خرد دور هم جمع شوند. وقتي ما مردمسالاري و جمهوريت را پذيرفتهايم، اصولا زيرساخت لازم براي تحقق آن وجود احزاب فعال است. اينكه بگوييم جمهوريت را قبول داريم اما حزب نباشد مثل اين است كه بگوييم ماشين را وارد كشور ميكنيم اما پمپ بنزين نباشد. فلسفه اينكه اداره كشور بر مبناي آراي عمومي باشد اين است كه افراد بر اساس ديدگاهها در قالب حزب دور هم جمع شوند. حزب براي اداره كشور برنامه تدوين و براي اداره كشور نيرو تربيت كند. در انتخابات رياستجمهوري برنامههاي خود را براي اداره كشور بيان و كانديداي خود را معرفي كند. حزب مقابل هم همين كار را انجام دهد. اگر انتخابات را بر اساس شناخت غيرحزبي انجام دهيم نتيجه اين ميشود كه يك آدم نشناخته مانند دو دوره گذشته با يكسري شعارهاي واهي بدون اينكه مردم شناختي از او داشته باشند رييسجمهور شود و اين همه خسارت به جامعه وارد شود. اگر انتخابات حزبي باشد. اعتبار حزب وثيقهاي ميشود براي صحت عمل كانديدايي كه معرفي ميكند چون ميداند كه اگر كانديدايي كه معرفي ميكند درست عمل نكند دور ديگر مردم به كانديداي رقيب راي ميدهد. از حاكميت خارج ميشود و قدرت را دست ديگري ميدهد. به اين خاطر كه شاهد اين اتفاقات نباشد هم تلاش ميكند برنامههايش بهترين برنامه براي اداره كشور باشد و هم نيرويي كه معرفي ميكند بيشترين توان براي اداره كشور را داشته باشد. در انتخابات مجلس هم همين طور. طبق اصول تعيين شده در حزب برنامهها و كانديداهاي خود را اعلام و معرفي كند. اصلا نميشود كه ما جمهوريت را بپذيريم اما حزب را نپذيريم. آن زمان سرنوشت كشور را به چرب زبانيها و حرفهاي بيپشتوانه ميسپاريم. ادبيات رييسجمهور گذشته را ديديم. در سفر اول خود به ايلام اعلام كرد من سال ديگر كه بيايم چيزي به نام فقر و محروميت و بيكاري وجود ندارد. پاكدستترين دولت در طول تاريخ ما هستيم. آقاي رحيمي كه معاون اول او بود رييس ديوان محاسبات بود كه او رييسجمهور شد. همايشي را تشكيل داد در حضور آقاي احمدينژاد گفت اصلا احتياجي به ديوان محاسبات نداريم. دولت امام زمان نيازي به محاسبه ندارد. اين افراد معتقد بودند كه هياتي بايد بيايند و مملكت را اداره كنند. حزب برنامه براي اداره كشور تنظيم و نيرو براي اجراي آن تربيت ميكند. عقل بشر در دنيا به اين چيزها رسيده است. در دين هم داريم. «كلما حكم به الشرع حكم به العقل و كل حكم به العقل حكم به الشرع» يعني آنچه شرع به آن حكم ميكند عقل به آن حكم ميكند و آنچه را هم كه عقل به آن حكم ميكند نيز شرع به آن حكم ميكند.
ما در اين هشت سال شاهد ادبيات پوپوليستي بوديم كه صدمات زيادي هم به فرهنگ سياسي ايران وارد كرد. اصلاحطلبان تا چه اندازه به بيان واقعيات و صداقت در كار خود معتقدند؟
صداقت اين است كه هشت عملكرد سال دولت اصلاحات در تاريخ ثبت شده است. اختلاسها و مفاسد اقتصادي در دوره مديريت اصلاحطلبان رخ داد يا دوره بعد از اصلاحطلبان؟. پس صداقت و دلسوزي بوده است. شايد اختلاف نظر بوده باشد اما مسالهاي طبيعي است. توسعه كشور در عرصههاي مختلف و رشدهايي كه وجود داشته است بر اساس آمار و ارقام سازمانهاي رسمي بررسي كنيد. پس از اينكه دوره آقاي احمدينژاد تمام شد حتي چند كاميون از هداياي كشورهاي مختلف و چيزهايي كه در موزه سعدآباد بوده است بار كردند بردند؟ اگر هديهاي را به عنوان رييسجمهور يك كشور و جايگاه حقوقي ميگيريد به اعتبار آن سمت بوده است و جزو سرمايههاي ملي است. بايد در موزه سعدآباد نگهداري شود. آقاي زنگنه در صحبتهاي اخيرش گفت كه دست روي هر مالي از بابك زنجاني ميگذاريم يكسري مدعي براي آن پيدا ميشود. زماني كه اين مساله به صورت فرهنگ نهادينه شود دولت بعد هم بيايد نميتواند آن غده را به راحتي در بياورد. آثار و تبعات آن ممكن است در دولتهاي بعدي هم خودش را نشان دهد. اين را بايد به حساب كساني گذاشت كه آن را در سيستمهاي دولتي نهادينه كردهاند.
مهمترين دغدغه شما به عنوان يك اصلاحطلب براي امروز كشور چيست؟
آرزوي من اين است كه شاهد تحقق شعار همدلي و همزباني دولت و ملت به دور از حب و بغضها و با سعه صدر كه رهبري امسال را نظام نامگذاري كردهاند باشيم. اين مسائل و مشكلاتي كه در كشور بوده حل و فصل شود. كساني كه دلسوزان كشور و نظام هستند فرصت پيدا كنند كه در عمران و آباداني كشور سهيم باشند چون حذف يك بخش از اينها كه حداقل نصف راي جامعه را داشته باشند به معناي اين است كه كشور از نيمي از توان خود نميخواهد استفاده كند و اين آفت است. همه نهادهاي حاكميت بايد در ايجاد فضاي همدلي و همزباني به دور از حب و بغض تلاش كنند و در انتخابات آينده نيز از ابزارهاي غيرقانوني براي حذف رقيب استفاده نشود. بدانند كه هر جا به مردم اعتماد كنند مسير اشتباه نميروند. ضريب خطاي عقل جمعي كمتر است و آن به سود كشور و نظام خواهد بود.
برش 1
نيروهايي كه كانديدا ميشوند و نحوه ورود اصلاحطلبان در اين انتخابات بايد به گونهاي باشد كه حاكميت حساسيتي به آنها نداشته باشد تا زمينه براي حضور اين كانديداها فراهم شود.
اصولگرايان شايد با شكست احتمالي در مجلس دهم عصبانيتر هم بشوند. به هر حال اين موفقيت را امتيازي در كارنامه دولت و جريان حامي او يعني اصلاحطلبان ميبينند. متاسفانه در اين مقطع زماني به جاي اينكه منافع ملي مد نظر همه جناحها باشد، معمولا كمتر توجهي به منافع ملي دارند.
برش 2
فكر ميكنم هنوز آرايش سياسي ميان گروهها و احزاب سياسي اصولگرايان شكل نگرفته است. بايد كمي زمان بگذرد. الان يكي از چيزهايي كه استشمام ميشود اين است كه آقاي روحاني و آقاي لاريجاني براي انتخابات مجلس دهم ائتلاف كنند.
مصلحت آقاي روحاني ايجاب ميكند كه با همان عقبه رايي كه در انتخابات رياستجمهوري داشته است در ائتلاف باشد. بهتر است تلاش خود را به كار ببرد تا افراد توانمند و تاثيرگذار اين جريان را با تعاملاتي كه با حاكميت ميكند، زمينه حضورشان را در انتخابات مجلس فراهم كند.