• ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4500 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۱۱ آبان

نگاهي به زندگي آيت‌الله‌العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني

فقيه دلير

مصطفي ايزدي

اهميت و ارزش عالم ديني در انديشه اسلامي به حدي است كه شايد نتوان هيچ صاحب منصب ديگري را در رديف او دانست. به شرط اينكه عالم ديني در هر مرتبتي كه باشد، ده‌گانه زيست انساني را با فهم درست از جهان پيراموني خويش و با خودسازي پسنديده و رفتار هوشمندانه در درون خود نهادينه كند تا علم او براي هدايت جامعه انساني سودمند باشد و مردم را براي رسيدن به كمال مطلوب آماده كند. اين ده‌گانه زيست انساني عبارت است از مردم‌داري، جوان‌گرايي، در صحنه بودن، به رويداد‌هاي جهان مدرن اعتنا كردن، با اختراعات و دستاوردهاي علمي بشر امروز دمساز بودن، نگاه همه ‌جانبه به جامعه داشتن، از حقوق اوليه انسان در هر شرايطي دفاع كردن، از ارباب قدرت واهمه نداشتن، با عشق و زيبايي همراه بودن و در برخورد با مخالف مدارا كردن.

امروزه صداي عالمان ديني، يك صدا در ميان ده‌ها صداست اما بلندپايگان حوزوي مي‌توانند متناسب با رشد وسايل جمعي و رسانه‌هاي گروهي كه هميشه و همه جا به آساني در اختيار همگان قرار مي‌گيرد و نيز متناسب با گسترش انواع و اقسام شيوه‌هاي آموزش، خود را و شاگردان خود را به روز كنند و از دايره موجود آموزش بيرون آيند و آموزه‌هاي ديني را ساده و آسان و همه‌ فهم و فراگير به ذهن و دل جويندگان حقيقت وارد كنند و براي جوانان مسلمان و غيرمسلمان يك گارد دفاعي محكم تهيه ببينند. اگر چنين شد، رجوع به تاريخ زندگي و فعاليت‌هاي بزرگان ديني اعصار گذشته رونق مي‌گيرد و مراجع بزرگ مذهبي به عنوان الگو و سرمشق دوستداران حقيقت جلوه مي‌كنند. حال فارغ از اين دغدغه و مشغوليات ديرپاي ذهن نگارنده در مورد آينده مرجعيت شيعه به زندگي و افكار يكي از مراجع ديني دو سده اخير، آيت‌الله سيدابوالحسن موسوي‌اصفهاني ورود پيدا كرده و به بازشناسي شخصيت او براي آگاهي‌بخشي به نسل جوان مي‌پردازد.

 

گذري به اصفهان و علماي آن

ديار اصفهان از مراكز عمده پرورش شخصيت‌هاي بلندپايه مذهبي در ايران بوده و هست. برخلاف آنچه مشهور است كه صفويان آغازگر فعاليت براي جذب و رشد نيرو‌هاي علمي در اصفهان بوده‌اند، پيش از عصر طولاني حاكميت فرزندان شيخ‌صفي اردبيلي در كنار زاينده‌رود، مردم استان اصفهان از بزرگان ديني گرانقدري بهره‌مند بوده‌اند كه نام‌شان در تاريخ ايران ثبت و ضبط شده است. به عنوان نمونه كتابي در دست است به نام «ذكر اخبار اصفهان» كه حافظ ابونعيم اصفهاني آن را تاليف كرده است. اين كتاب در سال 1373 توسط انتشارات سروش منتشر شد. ابونعيم اصفهاني از دانشمندان قرن چهارم هجري قمري يعني 5 قرن پيش از ظهور صفويان زندگي مي‌كرده است. او در كتاب ذكر اخبار اصفهان از نزديك از دو هزار شخص مطرح نام مي‌برد كه عمده آنان از همشهريان او و از رجال انديشمند خطه اصفهان بوده‌اند. بديهي است كه در طول 500 سال پس از او تا انتقال پايتخت صفويان به اصفهان، كسان بسياري از عالمان دين در آن ديار پرورش يافته‌اند كه نشان مي‌دهد، اصفهان در طول تاريخ پس از اسلام خاستگاه چهره‌هاي درخشان علم، ادب و هنر بوده است. البته اين سخن به معني كم ارزش جلوه دادن اقدامات شاهان صفوي در گردآوري و تقويت عالمان شيعي از جاهاي گوناگون در اصفهان نيست. اگر اين سلسله متعصب از شاه اسماعيل اول تا شاه سلطان حسين، فراگير‌تر از شيعه به همه مسلمانان نظر داشتند، علاوه بر اينكه از كشتار بسياري از مسلمانان در جنگ‌هاي فرقه‌اي جلوگيري مي‌شد، عالمان و هنرمندان فراواني از شيعه و سني پديدار مي‌شدند كه مي‌توانستند دست در دست هم تمدن اسلامي را به اوج خود برسانند.

 

آيت‌الله سيد ابوالحسن اصفهاني

از گذشته‌ها عبور كنيم و به تاريخ معاصر ايران برسيم. يكي از رهبران مذهبي اين عصر كه آوازه‌اي بلند در ميان حوزويان و جمعي از شيعيان اهل مطالعه و فرهنگ دارد، آيت‌الله سيدابوالحسن اصفهاني است كه در زمان خود از بزرگان رده اول علماي شيعي به حساب مي‌آمده است.

سيدابوالحسن فرزند سيدمحمد به سال 1246 خورشيدي در روستاي مديسه از توابع شهرستان لنجان در استان اصفهان ديده بر جهان گشود. او نواده سيدعبدالحميد از سادات‌ موسوي بهبهان بوده كه پس از فراگيري علوم حوزوي و اسلامي به توصيه يكي از مراجع ديني نجف اشرف براي تبليغ دين همراه خانواده ازجمله پدر سيدابوالحسن وارد لنجان مي‌شود و در روستاي مديسه سكونت اختيار مي‌كند و به وعظ و آموزش احكام ديني مي‌پردازد. سيدابوالحسن در همان روستا بخشي از مقدمات دروس حوزوي را نزد روحانيون خواند و به حوزه علميه اصفهان رفت. در اصفهان از اساتيد حوزه آن شهر، آيات بزرگوار ابوالمعالي‌كلباسي، سيدهاشم چهارسوقي، سيدمحمدباقر درچه‌اي، سيدمهدي نحوي، ملامحمدكاشي و جهانگيرخان قشقايي كه همگي از علماي بنام عصر قاجار بودند، بهره برد.

اصفهاني در جواني همزمان با شاگردي اعاظم حوزه اصفهان، خود جلسه درس تشكيل داد و به تدريس ادبيات عرب، فقه و اصول مشغول شد. (گلشن ابرار، جلد دوم، چاپ اول، صفحات: 585 تا 590 و دايره‌المعارف بزرگ اسلامي، جلد نهم) او به دليل علاقه زياد و همت بلند و در عين حال سختي معيشت، لحظه‌اي را فارغ از فراگيري علم و دانش در موضوعات ديني نگذراند. در سن 24 سالگي و در شرايطي كه 10 سال در اصفهان استادان بزرگي را ديده بود به سوي عراق حركت كرد و حوزه نجف را براي تكميل آموخته‌هاي خود انتخاب كرد.

حوزه نجف و مرجعيت عامه

آيت‌الله سيدابوالحسن اصفهاني در سال 1270 خورشيدي وارد نجف اشرف و براي هميشه در آن شهر ساكن شد. او در حوزه نجف پاي درس اساتيد برجسته علوم اسلامي همچون حبيب‌الله رشتي، آخوند خراساني، ميرزاحسن شيرازي، سيدمحمدكاظم طباطبايي‌يزدي، ميرزامحمدتقي شيرازي، فتح‌الله شريعت‌اصفهاني و مولي عبدالكريم‌ايرواني نشست و بهره‌هاي فراوان برد و خود از اساتيد مسلم علوم اسلامي شد. او مدت 17 سال از درس‌هاي آخوند خراساني استفاده كرد لذا آخوند را بهترين استاد خويش مي‌دانست و با او بسيار نزديك بود به گونه‌اي كه پس از درگذشت آخوند خراساني جمعي از خراسانيان براي تقليد به سيدابوالحسن اصفهاني روي آوردند. اگرچه به جاي آخوند خراساني، مرجعيت عامه به سيدمحمدكاظم يزدي و ميرزا محمدتقي شيرازي رسيد اما اصفهاني همچنان در مظان مرجعيت ديني بود چراكه محمدتقي شيرازي احتياطات خود را به سيدابوالحسن ارجاع مي‌داد و نيز نوشته‌اند كه شيرازي، سيدابوالحسن اصفهاني و شريعت‌اصفهاني را شايسته مقام مرجعيت معرفي كرده است. بعد از درگذشت علماي نامدار تشيع آقايان ميرزاي ناييني و حائري‌يزدي و آقا ضيا عراقي، قريب به اتفاق جهان تشيع از آيت‌الله سيدابوالحسن اصفهاني تقليد مي‌كردند. (دايره‌المعارف بزرگ اسلامي، جلد نهم، چاپ اول، صص 212 تا 214)

 

تربيت شاگرد

اصفهاني در حوزه نجف توانست با تدريس جذاب دروس خارج فقه و اصول، شاگردان زيادي را به كلاس‌هاي درس خود جذب و در اين راه مجتهدان بزرگ و محققان برجسته‌اي را تربيت كند و تحويل مراكز علمي تشيع بدهد از جمله شماري از مراجع مذهبي مانند سيدمحسن حكيم، سيدهادي ميلاني، سيدمحمود شاهرودي و سيدمحمدحسين طباطبايي از تربيت‌يافتگان حوزه درسي و اخلاقي سيدابوالحسن بودند. شاگردان نامدار ديگر سيد عبارت بودند از سردار كابلي، سيدعلي يثربي‌كاشاني، ميرزاآقا اصطهباناتي، محمدتقي آملي، شيخ‌هاشم آملي، محمدرضا طبسي، سيدابوالحسن شمس‌آبادي، سيدعبدالله شيرازي، شيخ‌علي علياري‌تبريزي، ميرزامهدي آشتياني، شيخ‌محمدتقي بهجت و بزرگاني ديگر.

 

آثار علمي

آيت‌الله سيدابوالحسن اصفهاني داراي آثار علمي معتبري در علوم اسلامي و شيعي است كه تعدادي از آنها در حوزه‌هاي علميه ايران و عراق و هند و پاكستان و ساير حوزه‌ها مورد استفاده علما و فضلا و طالبان فقه جعفري قرار مي‌گيرد. اين آثار عبارتند از: وسيله‌النجاه كه كتاب جامعي در فقه است و مهم‌ترين و مشهورترين اثر علمي آن مرحوم به حساب مي‌آيد. همچنين كتاب‌هاي انيس‌المقلدين. حاشيه بر تبصره علامه، حاشيه بر عروه‌الوثقي، حاشيه بر نجاه‌العباد. ذخيره‌العباد، شرح كفايت‌الاصول، منتخب‌الرسايل. مناسك حج، ذخيره‌‌الصالحين و... ديگر آثاري است كه از آن مرجع بزرگ باقي مانده است.

سيدابوالحسن اصفهاني از نظر زندگي شخصي و رفتار فردي و اجتماعي، فردي بوده بسيار ساده‌زيست. اگرچه دايما از سراسر عالم تشيع پول‌هاي فراواني از وجوهات شرعيه و هدايا به دستش مي‌رسيده ولي ديده نشده كه خود از آنها استفاده كند و در راه بهبود زندگي خود كه بسيار نيازمند به آنها بوده، هزينه كند. حتي مبالغي از طرف علما يا مريدان و مقلدينش صرفا براي خريد منزل و يا هزينه‌هاي شخصي به دست او مي‌رسيده كه استفاده شخصي نمي‌كرده و همه‌اش را براي محرومين و رنجديدگان هزينه مي‌كرده است. ديده نشده كه مستمندي به آن بزرگمرد مراجعه كند و دست خالي برگردد. شيخ‌حسين جلالي‌شاهرودي در كتاب «وفيات العلما» مي‌نويسد:«در اثناي جنگ جهاني دوم طلاب علوم ديني در وضعيت معيشتي بسيار بدي بودند و علت آن گراني قيمت‌ها و قطع شدن كمك‌هاي مالي از خارج به حوزه بود. در اين هنگام حضرت آيت‌الله‌العظمي اصفهاني در چهره‌اي كه توان حل اين معضل را دارد در نجف درخشيد و توانست حتي حقوق طلاب علوم ديني را افزايش دهد. اين اقدام او شامل همه طلاب مي‌شد. چه طلاب سطح بالا و چه طلاب سطح پايين البته در حد توان.» (سايت عرفان و حكمت در پرتو قرآن و حديث- 28/3/1398- از مقاله سيدروح‌الله شفيعيان)

درباره ادب و تواضع و مردم‌داري و سر نگهداري و خلوص سيد، شاگردان و اطرافيان و دوستداران او بسيار گفته‌اند كه شرح آن در اين مقاله نمي‌گنجد اما براي نشان دادن اخلاق حسنه او يادآوري مي‌شود كه وقتي يك طلبه معلوم‌الحال به دليل خصومت شخصي، فرزند روحاني آيت‌الله اصفهاني را در موقعيت نماز جماعت به طرز فجيعي به قتل مي‌رساند، پدرش به عنوان ولي دم از قصاص قاتل پسر فاضلش مي‌گذرد و دستور مي‌دهد كه او را از زندان آزاد كنند.( گلشن ابرار، جلد دوم)

سيداصفهاني در بيان ديدگاه‌ها و نظرات فقهي و احكام الهي شهامت كم‌نظيري داشت. مثل فتواي تحريم قمه‌زني و زنجيرزني در مراسم عاشورا كه جنجال‌آفرين شد. نوشته‌اند: از جمله فتاواي آيت‌الله اصفهاني كه جنجال زيادي برپا كرد، نظريه او در مورد پاره‌اي از مراسم محرم و عاشورا بود. او بر اين باور بود كه قمه‌زني و زنجيرزني و كوبيدن طبل‌ها و برخي ديگر كه در ايام محرم و روز عاشورا مرسوم بود از نظر شرع اسلام حرام است. چون اين فتوا به سنت مردم در ماه محرم پشت پا مي‌زد و از طرفي با عقايد بسياري از روحانيون و علماي آن زمان نجف هماهنگي نداشت، باعث اختلافات و سروصداي شديدي شد و برخي از وعاظ در سخنراني‌هاي خود آيت‌الله اصفهاني را به سختي مورد انتقاد و حتي اهانت قرار دادند ولي او هرگز حاضر نشد از فتوا و عقيده خود دست بردارد و خوشايند جاهلان و بي‌خردان سخن بگويد و فتوا صادر كند. ايشان همچنين در مقابل استعمارگران وحشي و مزدوران داخلي‌شان ايستادگي در مقابل آنان را ترغيب مي‌كرد و در اين راه مقدس نيز مرارت‌ها و سختي‌هاي بسياري را به جان خريد. (همان)

 

فقيهي حاضر الذهن

درباره پركاري و توانايي ذهن و حافظه آيت‌الله سيدابوالحسن اصفهاني از آيت‌الله محمدتقي بهجت كه پيش سيد درس خوانده، نقل مي‌كنند كه گفته است: در پركاري و حافظه سيد همين بس كه گويي دوره فقه را حاضرالذهن بوده است. ما خود ديديم كه بدون مطالعه درس مي‌گفت. هم خودش و هم شاگردان در روز شروع درس نمي‌دانستند كه درس از كجا بايد شروع شود. ايشان درس خارج فقه را به صورت اتفاقي از جايي شروع مي‌كرد و مانند كسي كه مطالعه كرده باشد به پايان مي‌رساند. (تسنيم- 5 خرداد 95)

درگير با سياست

سيدابوالحسن اصفهاني از آغاز ورودش به نجف كه همزمان با جريان جنبش تنباكو در ايران بود به دليل ارتباط آن حوزه با اين جنبش، درگير سياست شد و پيوسته مسائل و رويداد‌هاي ايران و جهان را رصد مي‌كرد. نهضت مشروطه‌خواهي كه شروع شد در كنار مهم‌ترين و مورد اعتمادترين استاد خود يعني آخوند خراساني يكي از بلندپايه‌ترين رهبران مشروطه در جزييات سياست ورود پيدا كرد و در حلقه پيشتازان قيام عليه استبداد حكومتي درآمد. بديهي است در چنين موقعيتي او در زمره علماي سياستمدار قرار مي‌گيرد و به مرور در رخداد‌هاي سياسي ايران و عراق به عنوان يك رهبر اثرگذار نقش‌آفريني مي‌كند. پس از پيروزي مشروطه‌خواهان و تشكيل مجلس شوراي ملي مصوبات مجلس شوراي ملي، رهبران مشروطه ساكن عراق؛ آخوند خراساني و عبدالله مازندراني نامه‌اي به مجلس شوراي ملي مي‌نويسند و سيدابوالحسن اصفهاني را به عنوان مجتهد نماينده خود براي پيوستن به مجتهدان ناظر بر مصوبات مجلس معرفي مي‌كنند اما آسيد‌ابوالحسن به دليل اينكه علاقه‌مند بوده همچنان در حوزه نجف به تدريس و كارهاي علمي بپردازد در نامه‌اي به مجلس از حضور در ايران عذرخواهي مي‌كند.

در روايتي ديگر از فعاليت‌هاي سياسي سيدابوالحسن آورده‌اند كه پس از شكست عثماني‌ها در جنگ جهاني اول و اشغال عراق به دست نيروهاي انگليسي و قيموميت انگلستان بر عراق، آقاسيدابوالحسن اصفهاني براي مبارزه با اشغالگران با همكاري ميرزا فتح‌الله شريعت‌اصفهاني و ميرزاحسين ناييني و سيدمصطفي كاشاني و ميرزا علي شهرستاني مردم را به قيام عليه كفار تشويق كردند اما با فوت سيدمصطفي كاشاني و شريعت‌اصفهاني اين قيام سركوب شد و بار ديگر علماي عراق همچون اصفهاني، شهرستاني و ناييني به حمايت از قيام عشاير جنوب برخاستند كه فرمانرواي انگليسي عراق آنان را به ايران تبعيد كرد ولي پس از 8 ماه آنان به عراق بازگشتند. (اعلام اصفهان، جلد اول، تاليف سيدمصلح‌الدين مهدوي، چاپ نخست، ص262)

 

سفير انگلستان در منزل آيت‌الله

بعضي از كساني كه درباره سيدابوالحسن اصفهاني مطلب نوشته يا گفته‌اند به ماجرايي اشاره دارند كه نقل آن خالي از لطف نيست. گفته‌اند بعد از جنگ جهاني دوم، سفير انگلستان در عراق از مقامات آن كشور خواسته بود كه ترتيب ملاقاتي را با سيدابوالحسن اصفهاني بدهند. نوري سعيد، نخست‌وزير وقت عراق با اصرار تمام از آسيد ابوالحسن وقتي را مي‌گيرد با اين شرط آقا كه غير از سفير و نخست‌وزير كسان ديگري هم در مجلس باشند. در موعد مقرر نوري سعيد و تعدادي از وزرا و سفير آمدند، آيت‌الله هم تعدادي از روحانيون و بازاريان را به منزلش دعوت كرده بود. بعد از احوالپرسي، سفير انگلستان مي‌گويد ما نذر كرده‌ايم اگر بريتانيا در اين جنگ پيروز شود، مبلغي را تقديم شما كنيم و اين 100 هزار درهم خدمت شما. حاج آقا هم بدون هيچ مقاومتي چك را مي‌گيرد. حضار از اين رفتار به گمان خودشان «تسليم‌طلبانه» آقا ناراحت مي‌شوند. بعد از تعارفات ديگر سفير، نوبت صحبت به آيت‌الله مي‌رسد و مي‌گويد تا كشور شما در جنگ بود و مردم محروم و نيازمند زياد داريد، من اين چك را به اضافه يك چك ديگر به همين مبلغ به شما مي‌دهم، ببريد به انگلستان و خرج محرومين و جنگزده‌ها كنيد سپس دستور مي‌دهد چكي به مبلغ 100هزار درهم بياورند، ايشان هم هر دو چك را تحويل سفير مي‌دهد. نخست‌وزير و همراهان كه رفتند، بعضي‌ها به آقا اعتراض كردند كه شما اين پول‌ها را خرج كفار مي‌كنيد؟ حاج آقا در جواب گفته بود كه اين پول‌ها براي ترويج دين است و من هم براي ترويج دين در ميان كفار، آن را پرداخت كردم. در اين بين نخست‌وزير عراق برگشت پيش آيت‌الله و به ايشان گفت، سفير خيلي ناراحت و برافروخته است و به من گفته كه ما مي‌خواستيم آسيد ابوالحسن و كل شيعيان را بخريم، سيد با اين كارش ما و مردم انگلستان را خريد.(خبرگزاري تسنيم 7/7/97)

يادآوري مي‌شود، نگارنده تعدادي از كتاب‌هايي را كه زندگينامه مرحوم سيدابوالحسن اصفهاني در آنها نوشته شده، مورد بررسي قرار داد اما به جز يكي از آنها در هيچ كتاب ديگري مطلب فوق پيدا نشد هر چند در فضاي مجازي به دفعات تكرار شده است. آن يك كتاب هم كتابي است به نام «علماي بزرگ شيعه از كليني تا خميني» (تاليف: م- جرفادقاني، انتشارات معارف اسلامي قم، چاپ اول 1364، صفحه 382). البته در اين كتاب از مبلغ پول سخني به ميان نيامده و فقط عبارت «با مبالغي زياد» را آورده است.

آيت‌الله سيدابوالحسن موسوي‌اصفهاني در روز يكشنبه هشتم ذي‌الحجه 1365 قمري برابر با دوازدهم آبان ماه 1325 شمسي به ديدار حق شتافت و پيكر او را در يكي از غرفه‌هاي حرم امام علي(ع) به خاك سپردند.


آيت‌الله سيدابوالحسن اصفهاني در سال 1270 خورشيدي وارد نجف اشرف و براي هميشه در آن شهر ساكن شد. او در حوزه نجف پاي درس اساتيد برجسته علوم اسلامي همچون حبيب‌الله رشتي، آخوند خراساني، ميرزاحسن شيرازي، سيدمحمدكاظم طباطبايي‌يزدي، ميرزامحمدتقي‌شيرازي، فتح‌الله شريعت‌اصفهاني و مولي عبدالكريم‌ايرواني نشست و بهره‌هاي فراوان برد و خود از اساتيد مسلم علوم اسلامي شد. او مدت 17 سال از درس‌هاي آخوند خراساني استفاده كرد لذا آخوند را بهترين استاد خويش مي‌دانست و با او بسيار نزديك بود به گونه‌اي كه پس از درگذشت آخوند خراساني جمعي از خراسانيان براي تقليد به سيدابوالحسن اصفهاني روي آوردند.

وقتي يك طلبه معلوم‌الحال به دليل خصومت شخصي، فرزند روحاني آيت‌الله اصفهاني را در موقعيت نماز جماعت به طرز فجيعي به قتل مي‌رساند، پدرش به عنوان ولي دم از قصاص قاتل پسر فاضلش مي‌گذرد و دستور مي‌دهد كه او را از زندان آزاد كنند.

از جمله فتاواي آيت‌الله اصفهاني كه جنجال زيادي بر پا كرد، نظريه او در مورد پاره‌اي از مراسم محرم و عاشورا بود. او بر اين باور بود كه قمه‌زني و زنجيرزني و كوبيدن طبل‌ها و برخي ديگر كه در ايام محرم و روز عاشورا مرسوم بود از نظر شرع اسلام حرام است. چون اين فتوا به سنت مردم در ماه محرم پشت پا مي‌زد و از طرفي با عقايد بسياري از روحانيون و علماي آن زمان نجف هماهنگي نداشت، باعث اختلافات و سر و صداي شديدي شد و برخي از وعاظ در سخنراني‌هاي خود آيت‌الله اصفهاني را به سختي مورد انتقاد و حتي اهانت قرار دادند ولي او هرگز حاضر نشد از فتوا و عقيده خود دست بردارد و خوشايند جاهلان و بي‌خردان سخن بگويد و فتوا صادر كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون